به گزارش خبرنگار مهر، شعر و هنر و ادبیات چنان این روزها در خدمت فحاشی در میان فوتبالدوستان قرار گرفته که تن فردوسی و اساتید موسیقی را در گور می لرزاند.
ناسزاها دیگر نه در فضای مجازی که در دنیای حقیقی، نه یواشکی و با قافیه شیر سماور که اظهر من الشمس و با ریتم و رهبر ارکستر و بیت های پی در پی با قافیه های هموزن سروده می شوند و حتی با صدایی شیوا و آهنگسازی بی بدیل.
می گویند «موشک است جواب موشک»، «های است در مقابل هوی» شعرها می سرایند، با ریتم روی سکو یا ریتم آلات موسیقی، «کلاسیک» می خواهید یا «رپ»؟ این «رپر» آخری تصور میکنیم در یک استودیوی مجهز از جنس هالیوودیاش ساخته شده است.
داستان از آنجا آغاز شد که کیروش و منصوریان و برانکو جبههبندی کردند، پرسپولیسیها رابطه خوب منصوریان با کیروش را به باند تشبیه کردند و برانکو بازیکنان تیم ملی را نه استراحت داد و نه در اختیار کیروش گذاشت برای رفتن به اردوی تدارکاتی.
مسائل فنی اما ابتدا به فضای مجازی کشیده شد و ناسزاها در دوطرف شکل گرفت، بعد از آن برخی بوقچیها کی روش را تهدید کردند که روی سکوها از خجالتش در میآیند و برخی هم در آنسو این بوقچیها را تهدید کردند که اگر چنین کنند، چنان خواهند کرد!
هنر شعر و موسیقی
داستان اما همینجا تمام نشد و بابت هر موضوع کوچکی از محرومیت رحمتی گرفته تا هوای داغ اهواز دلیلی بود بر هیزم گذاشتن بر آتش این جنگ تا اینکه روی سکوهای تختی شعری سروده شد از ادبیات پارسی کهن و البته مزین به ناسزاهای بد، انتشار این فیلم در ابتدا هواداران استقلال را خشمگین کرد که چرا کمیته انضباطی پرسپولیسیها را محروم نمیکند اما وقتی خودشان سال قبل فحش دادند محروم شدند! اما در ادامه هنر موسیقی توسط اینطرفی ها به بازار این زشت آباد عرضه شد و در آن هم پای اقوام وسط آمد تا همه بدانند، بین این دو «در بخش تیفوسی ها» به هنگام کارزار، سرسوزنی اختلاف نیست و هر دو بر یک طبل میکوبند و ساز خود کوک میکنند.
لابد حالا باید منتظر «تتلیتی»ها باشیم که آنها هم سازی کوک کنند و شعری بسرایند تا تن حافظ و سعدی را بلرزانند.
هولیگانها و جامعه شناسها
هوا بس ناجوانمردانه سرد است در این فضا که به سکوها کشیده شده است و در استودیوهای ضبط صدا پیشرفت می کند. کاش فکری عاجل و جامعه شناسانه برای این معضل داشته باشیم که عاقبتی سخت می تواند داشته باشد.
انگلیسی ها در مواجهه با هولیگانها چنین کردند، آنها از جامعه شناسان بهره بردند و در کمال ناباوری حصار ها را برداشتند و مردم را آوردند کنار زمین تا خود کنترلی را ایجاد کرده باشند، حالا بعد از بیست سال فقط خاطراتی از هولیگانها باقی مانده است.
جامعه شناس های ما را هم باید به کار گرفت قبل از اینکه دیر شود. فراموش نکنید که برخی مواقع زود دیر می شود.
نظر شما