به گزارش خبرگزاری مهر، دکتر علی پایا دانشیار مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور در مقاله ای با عنوان ملاحظاتی درباره جایگاه معرفتشناسانه فقه که به رشته تحریر درآورده و در شماره ۱۷ فصلنامه علوم انسانی اسلامی صدرا با بررسی های به عمل آورده از دیسیپلین فقیه به عنوان فعالیتی که فقه و مجتهدان انجام می دهند، تاکید دارد که محصول دیسیپلین فقه در هیئت فتاوی و احکامی ظاهر می شود که برای تعیین تکالیف شرعی مقلدان صادر می کنند و تکاپویی معرفت شناسانه نیست.
دکتر پایا مقاله خود را به این شرح آغاز می کند:
دیسیپلین فقه، یعنی فعالیتی که فقها و مجتهدان انجام میدهند و محصول آن در هیئت فتاوی و احکامی ظاهر میشود که برای تعیین تکالیف شرعی مقلدان صادر میکنند، تکاپویی معرفتشناسانه نیست؛ یعنی به قلمرو معرفت/ دانش/ علم که هدفش دستیابی به تصویری حقیقی از واقعیت است، تعلق ندارد. فقه به قلمرو تکنولوژی تعلق دارد. تکنولوژیها دو هدف عمده را دنبال میکنند: پاسخگویی به نیازهای غیرمعرفتی آدمیان و تسهیل (در مقام ابزار و مقدمه) تکاپوهای معرفتی آنان. در میان انواع تکنولوژیها، رشتههای مهندسی، جایگاهی ویژه و متمایز دارند. مهندسان در تعریف دیسیپلین خود متذکر شدهاند: «مهندسی به رویّهای ارجاع دارد متشکّل از طراحی و ساخت [و نیز بهکارگیری] هر نوع مصنوع که جهان فیزیکی پیرامون ما را به منظور پاسخ دادن به برخی نیازهای مورد نظر ما تغییر میدهد».
علت تفاوت مهندسان با سایر تکنولوژیست ها
مهندسان، در قیاس با دیگر «تکنولوژیستها» نظیر بانکداران، حسابداران، سیاستمداران، رانندگان، فروشندگان، جامهدوزان، مکانیکهای اتومبیل و … در دوران تحصیل خود با حجم به مراتب بالاتری از دانشهای نظری (متناسب با رشته خویش) آشنا میشوند. بسیاری از اصحاب تکنولوژی، پس از کسب مهارتهای اولیه، کم و بیش بدون نیاز به برخورداری از معرفتهای نظری پیشرفته، فعالیتهای خود را تا حد زیادی به شیوهای مبتنی بر الگوهای آلگوریتمی و دستورالعملی انجام میدهند و حداکثر در مواجهه با مسائل تازه، عمدتاً مهارتهای عملی تازهای کسب میکنند؛ در حالی که مهندسان بیشتر اوقات ناگزیرند دانش نظری خود را در کنار مهارت حرفهای افزایش دهند. هر اندازه اطلاعات نظری یک مهندس در حوزه تخصصی خود بیشتر باشد، احتمال آنکه راهحلهای عملی کارآمدتری بیابد، افزایش مییابد.
سرعت نور از علم جلوتر است
رابطه میان معرفت/ دانش/ علم و تکنولوژی (مهندسی) رابطهای پیچیده است. هیچ معرفت/ دانش/ علمی، قادر به ارائه راهحلی مستقیم برای یک مسئله عملی نیست و اساساً چنین داعیهای نیز ندارد. معرفت (خواه از سنخ معرفت متافیزیکی و خواه تجربی) صرفاً مرزهایی را که فراگذری از آنها برای حل مسائل عملی، ممکن نیست، مشخص میسازد. اندیشه ساخت ماشین یا دستگاهی که بتواند تا ابد و بدون نیاز به انرژی یا محرک بیرونی کار کند، قرنهاست که افراد بسیاری را به صرف هزینههای گزاف و زمان بسیار برای طراحی و ساخت آنها واداشته است. یاکوف پِرلِمان، فیزیکدان روسی در کتاب خواندنی سرگرمیهای فیزیک شماری از تلاشها برای ساخت ماشین با حرکت دائم را معرفی میکند. بسیاری از چهرههای سرشناس و حتی پادشاهان و امپراتوران (از جمله پطر کبیر) در دام جاذبه این قبیل ماشینها که وعده کار بیتوقف و بیهزینه را میدادند، گرفتار آمده بودند؛ اما شناخت اصل بقای انرِژی، مشخص ساخت که هیچ دستگاه یا سیستمی بدون بهرهگیری از انرژی، قادر به عرضه کار مفید نیست.
به همین منوال، پی بردن به این نکته که سرعت نور، حداکثر سرعتها در عالم ماده است، امکان ساخت ماشینی را که بتواند با سرعتی بالاتر از سرعت نور حرکت کند، پیشاپیش رد میکند. به اعتبار این جنبه علم، مهندسان باید با آموزههای علمی جدید آشنا باشند تا از پیشنهاد راهحلهایی که عملی نیستند، پرهیز کنند. عذر مهندسان یا صنعتگرانی که در گذشته و تا پیش از مطرح شدن اصل یا قانون بقای انرژی، در اندیشه ساخت ماشین با حرکت دائم بودند، موجه بود؛ اما اگر مهندسی در قرن بیست و یکم همچنان چنین ادعایی را مطرح کند یا چنین اندیشهای را در سر بپروراند، یا رؤیای ساخت ماشینی را در سر داشته باشد که با سرعت بالاتر از سرعت نور سیر کند، تنها باید خود را بابت شکست محتوم خویش سرزنش کند.
شباهت مهندسان و فقها
فقیهان، نظیر مهندسان، در دوره تحصیلی خود، علاوه بر مقدماتی که برای کسب تخصص در فقه فرا میگیرند و افزون بر مواد و مطالب درسی تخصصی در حوزه فقه، برخی دانشهای نظری (در نظام سنتی)، نظیر کلام یا علم تفسیر قرآن یا احیاناً فلسفه را نیز میآموزند. برخی فقیهان، هم در گذشته و هم در زمان حال، کوشیدهاند قلمرو معرفت نظری خود را با آموختن علومی نظیر فیزیک (نجوم) یا زیستشناسی و نیز ریاضیات گسترش دهند. هر اندازه معرفت نظری فقیهان بیشتر باشد، میزان دقت نظری آنان در فتاوایی که صادر میکنند، افزایش خواهد یافت و به آنان کمک میکند فتاوایی صادر نکنند که احیاناً مالا یُطاق باشد و یا مضرات و خطرهایی را متوجه مقلدان سازد. به عنوان مثال فقیه یا مفتیای که از اوضاع سیاسی کنونی میانمار (برمه) یا نیجریه بیاطلاع است و احیاناً مقلدان مقیم این مناطق را به انجام دادن هرچه پرشورتر آداب دینی در ملاء عام توصیه میکند؛ و یا از تأثیر ویروس زیکا بر مغز جنین بیخبر است و مقلدان مقیم برزیل را به هرچه بیشتر فرزنددار شدن در اوضاع کنونی در آن کشور توصیه میکند، ممکن است نادانسته مضراتی را متوجه مقلدین کند.
فقها و مجتهدان، درست مانند مهندسان، دلمشغول حل مسائل عملیاند. حوزه مسائل فقهی، حوزه باید و نبایدهای شرعی است و فقها از پنج مقوله وجوب، استحباب، حرمت، کراهت و اباحه برای طبقهبندی محصول فعالیتهای فقهی (فتاوای شرعی) استفاده میکنند. مهندسان نیز همچون فقها، در حوزههای مختلف مهندسی، از یک سیستم مقولهبندی مشابه برای طبقهبندی فعالیتهای خود بهره میگیرند؛ یعنی آنچه باید انجام دهند، آنچه نباید انجام دهند، آنچه عمل بدان توصیه میشود، آنچه بهتر است از آن پرهیز شود و آنچه مهندس در انجام دادن یا انجام ندادن آن مختار است و در هر حالت، خردهای بر او گرفته نمیشود.
لزوم آشنایی فقهای جوان با اصول هرمنوتیک
درست همانگونه که آشنایی با دانشهای جدید، میتواند به مهندسان و فقیهان برای بالا بردن بازده فعالیتهایشان در حوزه مسائل عملی مدد رساند، کسب مهارتهای تازه یا ارتقا دادن تراز این مهارتها نیز میتواند کارایی آنان را برای یافتن راهحلهای عملی مؤثرتر افزایش دهد. به عنوان مثال، در دهههای اخیر، مهندسان دریافتهاند که بدون تسلط به مهارتهای کامپیوتری و بهرهگیری از نرمافزارهای مناسب و حتی طراحی چنین نرمافزارهایی، قادر به حل مسائل نوظهور نیستند. فقیهان و مجتهدان نیز در طول تاریخ کوشیدهاند ابزارهای مورد استفاده خود را کارآمدتر سازند. کوشش مرحوم آیتالله محمدباقر صدر برای تدوین قواعد اصول فقه، به شیوهای متفاوت با شیوههای سنتی، یک نمونه اخیر در این زمینه است. به همین ترتیب، آشنایی فقهای جوان معاصر با پیشرفتهایی که در قلمرو مباحث هرمنوتیک و سمانتیک حاصل شده است، میتواند به طرح پیشنهادهای تازهای برای ازدیاد کارآمدی تکنولوژی اصول فقه (نوعی ابزار هرمنوتیکی و سمانتیکی است که قرنها پیش مسلمانان، در ظرف و زمینه زبان وحی ابداع کردند) منجر شود. کوشش فقیهان و مجتهدان برای آشنا شدن با رمز و رازهای اینترنت یا کارکرد انواع شبکههای اجتماعی، نمونهای دیگر از ضرورت به روز شدن تواناییهای عملی (علاوه بر دانشهای نظری) آنان برای بالا بردن تواناییشان در حل مسائل عملی است. در زمانه کنونی فقیهی که از ظرفیتهای متنوع اینترنت و آسیبها و فواید آن، یا از قابلیتها و محدودیتهای شبکههای اجتماعی، اطلاع دست اول نداشته باشد، نمیتواند فتاوای مناسب و روشنگری برای مقلدان خود (به ویژه مقلدان جوانتر) صادر کند.
مهمترین بحث در فقه و مهندسی
در بحث از فقه به منزله مهندسی و فقیه به منزله مهندس، باید توجه داشت که مقصود از «فقه»، چنان که برخی از دانشوران مطرح کردهاند، نه «فقه اکبر» است و نه «فقه به منزله فهم عمیق معارف دینی» و نه «فقه به عنوان دانشی برای مدیریت عرصه حکومتی و اجتماعی». فقه اکبر، در عمل، به حوزه کلام تعلق دارد و نه فقاهت در معنای خاص این اصطلاح که در ابتدای مقاله توضیح داده شد. «تفقه و فهم عمیق» نیز میتواند ناظر به هر معرفت و حتی مهارتی باشد. مدیریت حکومت و اجتماع نیز امری پیچیده است که به تعاون و همکاری دیسیپلینهای متنوع و متخصصان از حوزههای متفاوت ارتباط پیدا میکند و با فتوا دادن در مسائل متعارف شرعی، ارتباط (حداقل ارتباط مستقیم) ندارد. شاهد این امر این است که هیچیک از فقهای سنتی کنونی، داعیه مدیریت حکومت و اجتماع را ندارند. بحث ولایت فقیه نیز که ممکن است با بحث مدیریت حکومت و اجتماع ارتباطی پیدا کند، ربطی به فقه سنتی ندارد. ولیفقیه اگر در مقام مجتهدی سنتی، برای مقلدان خود فتوایی صادر کند، مقلدان دیگر مجتهدان، الزامی به پیروی از آن ندارند؛ اما اگر در مقام «ولیفقیه» حکمی صادر کند، به اعتبار جایگاه خاص این نهاد، حکمش برای کسانی که در دایره نفوذ این نهاد حضور دارند، همچون دیگر قوانین حکومتی، لازمالاجرا میشود. البته در اینجا نیز این حکم برای کسانی که در خارج از دایره نفوذ این نهاد قرار دارند، الزام ایجاد نمیکند؛ درست همانگونه که شیعیان غیر ایرانی که در لبنان یا عراق یا کشورهای دیگر زندگی میکنند، خود را ملزم به تبعیت از قوانین حکومت ایران نمیدانند؛ اما در خصوص ارتباط فقه و سیاست، باید به نکته مهمی پرداخت که در پایان این یادداشت کوتاه بدان بازمیگردم.
فقیهان و مهندسان، علاوه بر پاسخگویی به نیازهای غیرمعرفتی مردمان، در تسهیل تکاپوهای معرفتی آنان میتوانند نقش مهمی ایفا کنند. صدور فتواهای مناسب برای گشودن باب کاوشهای علمی در عرصههای ناشناخته، همانند فتاوا در مورد پژوهشهای ژنتیکی، یا پژوهشها در حوزه زیست عصبشناسی و نظایر آن، نقشی مؤثر در رشد یا عدم پیشرفت قلمروهای علمی خواهد داشت.
تفاوت های فقیه و مهندس
در میان فقیهان، همانند برخی مهندسان، برخی در کنار تکاپوهای عملی، به فعالیتهای نظری نیز سرگرماند. در جهان اسلام بودهاند فقهایی که دستی فراخ در دانشهای نظری، نظیر کلام یا فلسفه یا تفسیر داشتهاند؛ همچنان که در میان مهندسان نیز کسانی بودهاند که در فعالیت علمی (که با فعالیتهای مهندسی تفاوت اساسی دارد) گامهای بلندی برداشتهاند؛ اما نباید نتیجه گرفت که مهندسی با علم، و فقه با دانش نظری اینهمانی دارد. فقیه در مقام فیلسوف یا متکلم، با فقیه بما هو فقیه تفاوت اساسی دارد. درست نظیر اینکه مهندس در مقام دانشمند، با مهندس به منزله مهندس، به کلی متفاوت است. غزالی در سرتاسر کتاب تهافت الفلاسفه، در مقام یک متکلم/ فیلسوف زبردست به شیوهای عقلانی به استدلال علیه فیلسوفان (فارابی و ابنسینا) میپردازد؛ اما در آخرین صفحه کتاب، کلاه متکلمی را از سر برمیدارد و کلاه فقاهت بر سر میگذارد و چنان فتوایی صادر میکند که تأثیر عملی آن بر رشد فلسفه در میان اهل سنت، بعد از قرنها هنوز محسوس است. غزالی فقیه، شباهتی به غزالی متکلم ندارد؛ در مقام فقیه، او برای قانع ساختن مخاطب، استدلال فلسفی یا کلامی نمیکند، بلکه حکم صادر میکند که باید چنین و چنان شود.
ارتباط فقه با مهندسی، چشمانداز دیگری را نیز فرا روی فقها میگشاید. درست همانگونه که در زمانه جدید، به اعتبار نیازهای اجتماعی نوظهور، رشتههای مهندسی جدیدی از ترکیب رشتههای موجود پدید آمدهاند، رشتههایی همانند «مهندسی پزشکی» یا «مهندسی ژنتیک»، یا «مهندسی تکنولوژیهای همگرا-شزان»، در قلمرو فقه نیز لزوم تخصصی شدن فقه بیش از هر زمان دیگر برجسته میشود؛ چنان که مرحوم استاد مطهری چندین دهه قبل این نکته را متذکر شده بودند:
یک پیشنهاد
در اینجا من پیشنهادی دارم که برای پیشرفت و ترقی فقه ما بسیار مفید است؛ این را قبلاً مرحوم حاج شیخ عبدالکریم یزدی (اعلیاللهمقامه) فرمودهاند و من پیشنهاد ایشان را عرض میکنم. ایشان گفته بودند چه لزومی دارد که مردم در همه مسائل تخصصی از یک نفر تقلید کنند؛ بهتر این است که قسمتهای تخصصی در فقه قرار دهند؛ یعنی هر دستهای بعد از آنکه یک دوره فقه عمومی را دیدند و اطلاع پیدا کردند، تخصص خود را در یک قسمت معیّن قرار دهند و مردم هم در همان قسمت تخصصی از آنها تقلید کنند؛ مثلاً بعضی رشته تخصصی خود را عبادات قرار دهند و بعضی معاملات یا سیاسات و بعضی احکام (احکام به اصطلاح فقه)؛ همانطوری که در طب مثلاً این کار شده و رشتههای تخصصی پیش آمده؛ هر دستهای متخصص یک رشته از رشتههای پزشکی هستند؛ بعضی متخصص قلب میباشند، بعضی متخصص چشم، بعضی متخصص گوش و حلق و بینی و بعضی متخصص چیزهای دیگر. اگر این کار بشود، هرکسی بهتر میتواند تحقیق کند در قسمت خودش. گمان میکنم در کتاب الکلام یَجُرّ الکلام تألیف آقای سید احمد زنجانی (سلمه الله) این مطلب از قول ایشان چاپ شده.
این پیشنهاد بسیار خوبی است و من اضافه میکنم که احتیاج به تقسیم کار در فقه و به وجود آمدن رشتههای تخصصی در فقاهت از صد سال پیش به این طرف ضرورت پیدا کرده و در وضع موجود یا باید فقهای این زمان، جلوی رشد و تکامل فقه را بگیرند و متوقف سازند یا به این پیشنهاد تسلیم شوند.
اگر قرار باشد به پیشنهاد مرحوم مطهری نکتهای اضافه شود، باید گفته شود که امر تخصصی شدن فقه، در پرتو تحولات تازهای که از زمان تألیف مقاله «اجتهاد در اسلام» به این سو محقق شده، ابعادی کاملاً نو یافته است و استلزامهای به مراتب بیشتری را از حیث آشنا شدن با علوم و معارف و تکنولوژیهای جدید (از جمله حقوق مدرن که نوعی تکنولوژی مشابه فقه است و نیز دانش-فناوریهای شزان) برای فقهای جوان مطرح ساخته است.
ارتباط فقه با مهندسی
یکی از حوزههایی که فقه در مقام یک تکنولوژی میتواند به نحو تخصصی بدان بپردازد، حوزه سیاست است. در این حوزه، هم فقیهی که از حوزه فقه سنتی به حوزه فقه تخصصی وارد شده و به فعالیت تخصصی در قلمرو سیاست (که خود تکنولوژی دیگری است) مشغول است و هم فقیهی که در مقام ولیفقیه انجام وظیفه میکند، هر دو میتوانند نقشهای مهمی، البته در دو ظرفیت و مقام مختلف، ایفا کنند. نقشی که ولیفقیه بر عهده میگیرد، در قالب صدور احکام حکومتی ظهور مییابد. نقش فقیهان متخصص و مُمهّز در حوزه سیاست، در قالب طرح توصیههای کارشناسانه ظاهر میگردد که میتواند برای دستاندرکاران حکومت و سیاستمداران و سیاستگذاران راهگشا (نه الزامآور) باشد. مقام فقیهان متخصص در قلمرو سیاست، بیشباهت به مقام متخصصان دانشگاهی در این عرصه نیست. تفاوت این دو گروه متخصص ممکن است در تفاوت برخی (نه تمامی) منابعی باشد که برای بسط اطلاعات خود و احیاناً الهامگیری (به منزله کمک به کشف) و جهت تسهیل دستیابی به راهحلهای برخی مسائل، از آنها استفاده میکنند و نیز در برخی روششناسیها و روشها. مقلدان این قبیل فقها، اگر شهروندانی رها از قید الزامات تعهدات دولتی باشند، در قلمرو سیاست میتوانند به فتوای مقلَّد خود عمل کنند؛ اما در موارد خاصی که قوانین حکومتی و از جمله احکام حکومتی ولیفقیه، با فتوای مقلَّد آنان تعارض پیدا میکند، قوانین و احکام حکومتی اولویت مییابند.
در اینجا نیز ارتباط فقه با مهندسی، اهمیت خود را آشکار میسازد. مهندسان جدید، برخلاف نسلهای پیشین مهندسان، به اهمیت بهرهگیری از خرد جمعی و غنی ساختن انبان دانستههای خود و نیز تصحیح اشتباهات احتمالی در پرتو ارتباط با حیطه عمومی، به درستی و نیکی پی بردهاند و آگاهانه میکوشند از این منبع غنی به مؤثرترین شیوه استفاده کنند. در حال حاضر، همه مجموعههای مهندسی بزرگ و حتی کوچک، بخشهایی را برای ارتباط مؤثر با حیطه عمومی و نظرسنجی مستمر از شهروندان در خصوص راهحلهای بهینه مورد نیاز آنان و نیز انتقادها و احیاناً تمجیدهایشان از راهحلهای مهندسان و سیستمهایی که ساختهاند، در اختیار دارند. بازخوردهایی که این بخشها از ارتباط با حیطه عمومی در اختیار مهندسان قرار میدهند، در راهحلهای پیشنهادی و تکنولوژیهای برساخته مهندسان، تأثیری مستقیم و اساسی دارد. نسل جدید فقیهان نیز میتوانند از این الگو بهره بگیرند و حیطه عمومی را به همکاری دعوت کنند تا در برج عاج تخصصِِ برکنار از نظارت عمومی گرفتار نشوند و نیز در ذخایر غنی موجود در نزد خرد جمعی سهیم شوند و به این ترتیب، زمینه را برای دستیابی به راهحلهای عملی با کارایی بالا و ضریب رضایت عمومی زیاد، آماده سازند.
نظر شما