۲۶ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۰۹

مسافران سرزمین خورشید آمدند

یوسف گمگشته باز آمد/ چشم به راهتان بودیم

یوسف گمگشته باز آمد/ چشم به راهتان بودیم

ساری - امروز روز بازگشت کبوترهای مهاجر به میهن است، پدرانی که یعقوب وار چشم‌انتظاری کردند تا یوسف گم‌گشته‌شان به ایران بازآیند.

خبرگزاری مهر - گروه استان‌ها: پرستوهای مهاجر، یوسف‌های سرزمین خورشید که عاشقانه ایستادند تا درس بزرگ ایستادگی و مقاومت را در کرانه تاریخ مشق کنند. پدران و مادرانی که یعقوب وار چشم‌انتظاری و صبر کردند و طعم شیرین دیدار یوسف‌هایشان را چشیدند، همچنین پدران و مادرانی که حسرت دیدار یوسف‌ها بر دلشان ماند و از دنیا رفتند.

جعفر مزیدها از آزادگان شهرستان بهشهر ازجمله سربازان و مدافعان انقلاب است که در سن حدود ۱۷ سالگی در سال ۶۲ به جبهه اعزام شد و در سن ۲۰ سالگی به اسارت نیروهای بعث درآمد، وی خاطرات خواندنی از دوران اسارت دارد که بخشی از آن را این‌چنین بیان می‌کند.

بعد از اسارت ما به دست نیروهای بعث به نقاط مختلفی رفته و ما را به سلول‌های متعدد بردند و با توجه به اینکه من اسنادی در اختیار داشتم عراقی‌ها متوجه این موضوع شده بودند و سخت‌گیری و شکنجه‌های آنان نسبت به من بیشتر از بقیه افراد بود و در بسیاری از موارد آن‌قدر شکنجه می‌کردند که از هوش می‌رفتم.

تونل مرگ، تونلی مخوف بود که اسرا را از آن تونل عبور داده و شکنجه‌های سختی می‌کردند، درواقع تمام دوران اسارت پر از شکنجه‌های مختلف بود که نه‌تنها ازنظر جسمی بلکه ازنظر روحی نیز شکنجه‌های مختلفی را متحمل می‌شدیم و تنها توسل به ائمه اطهار (ع)، قرائت قران و ادعیه و برنامه‌های دینی و فرهنگی که برگزار می‌کردیم این دوران را تحمل کردیم.

رحلت امام شوک بزرگی به آزادگان بود

این دوران مملو از خاطرات تلخ و شیرین برای ما بود که تلخ‌ترین دوران اسارت شنیدن رحلت حضرت امام خمینی (ره) بود و وقتی خبر رحلت امام را شنیدیم ۴۰ روز مراسم عزاداری و قرآن برگزار کردیم.

مدتی بعد از رحلت امام ما را به کمپ ۱۷ تکریت بردند که با شهید ابوترابی هم بند شدیم و ایشان مژده دادند که در شهریورماه آزاد می‌شویم و به ایران برمی‌گردیم و بعدازآن همه بچه‌ها برای آزادی لحظه‌شماری می‌کردند تا اینکه در ۲۴ مردادماه تلویزیون عراق خبر آزادی اسرای ایرانی را از زبان صدام پخش کرد و این لحظه شیرین لحظه اسارت بود.

حسن کلبادی از دیگر اسرای آزاده بهشهری است که با ورود به جبهه باخدای خود عهد کرد که «برنمی‌گردم تا جنگ تمام شود»و برنگشت تا جنگ تمام شد و بعد از اسارت چندساله به ایران بازگشت.

وی در سن ۱۷ سالگی با مدرک دیپلم در سال ۵۹ به عضویت سپاه درآمد و از سال ۵۹ با شروع جنگ تحمیلی علیه ایران، به جبهه‌های نبرد رفت تا ضمن آموزش به نیروهای نظامی، با دشمن مقابله کند.

حسن کلبادی در سن ۲۷ سالگی اسیر نیروهای بعث عراقی شد و آن‌چنان‌که خود می‌گوید دوران اسارت دوران بسیار سخت اما سازنده و بصیرت آفرین بود و از بهترین دورانی بوده که علی‌رغم مشقات و مشکلات، در برخی موارد همراه با خاطرات شیرین و خوش بوده است.

زندگی در سلولهای دو در ۱.۵ متری

وی در خصوص چگونگی اسارت و شکنجه‌های مختلف و خاطرات تلخ و شیرینش می‌گوید: بعد از اسارت و بازجویی همه ما را به یک سلول ۲ در یک و نیم متری بردند که با توجه به شرایط سخت مجروحیت و لباس خونی و دست و پای آویزان و شرایط سخت در آن سلول از ۵ غروب تا ۸ صبح در فضای بسته بدون نور و پنجره بودیم.

کلبادی می‌گوید: دوران اسارت دوران خودسازی و تحمل گرسنگی و استقامت بود به‌طوری‌که غذای ما در دوران اسارت دو نان ساندویچی یا خمیر یا خشک بود و برای شام و صبحانه و یک لیوان چای که باید سه‌نفره می‌خوردیم و برای ناهار هم در یک ظرف ۱۰ در ۱۵ یا بیست سانتی‌متری برای ۲۵ نفر غذا می‌ریختند که بخوریم و گاهی به ما غذا نمی‌رسید اما کم‌کم با مدیریت انجام‌شده برنج‌ها را به ۵ قسمت تقسیم می‌کردیم و هر کس سهم خود را برمی‌داشت.

وی بابیان اینکه شکنجه‌های فراوانی در دوران اسارت دیدیم، معتقد است تمام آن دوران سخت با توکل بر خدا و توسل به ائمه به پایان رسید و افراد در تقویت اعتقادات تلاش همه‌جانبه و وافر داشتند و در همان حال از فراگیری علوم مختلف، زبان عربی و انگلیسی، تقویت اعتقادات وامسال آن غافل نبودیم.

اسدالله جلیلی، یکی از آزادگان سوادکوهی در گفتگو با خبرنگار مهر از خاطرات دوران اسارت می گوید و ادامه می دهد: تقریباً یک ماه بعد از عملیات پیروزمندانه والفجر هشت در سال ۶۴ اسیر شدیم، حدود ۴۰ نفر بودیم و از میان ما تنها دو یا سه نفر زخمی نبودند.

وی در ادامه افزود: تا یک سال پس از اسارت مفقودالاثر بودیم و خانواده‌های بسیاری از دوستان اسیر برای آن‌ها مراسم سوم، هفتم و چهلم برگزار کرده بودند، و در آستانه سالگرد، صلیب سرخ ما را شناسایی کرد و خانواده‌ها از اسارت ما باخبر شدند.

وی در رابطه با شرایط دوران اسارت گفت: اصولاً چیزی به نام نگهداری از اسرا و پایبندی به کنوانسیون‌های بین‌المللی در رفتار با اسرای جنگی برای بعثی‌ها وجود نداشت.

جلیلی بابیان شرایط بسیار سخت سال اول اسارت، افزود: در روز اول ورود، هرکدام از ما توسط ۱۰ تا ۱۵ سرباز مورد ضرب‌وشتم شدید قرار گرفتیم تا به قول خوشان از ما زهرچشم گرفته باشند، ما در سوله‌های مخروبه با کمترین امکانات زیستی اولیه بودیم، به‌طوری‌که در همان زمان برخی اسرا به خاطر بیماری‌های عفونی ساده شهید شدند.

وی با اشاره به اینکه پس از شناسایی سازمان صلیب سرخ نیز وضع آن‌چنان تغییر نکرد، اذعان کرد: اگر سرم‌هایی برای جلوگیری از بیماری واگیر و عفونی به اسرا تزریق می‌شد، هر سرم برای چندین نفر بود که خود عاملی برای انتقال بیماری بود، هرچند هفته، حمام با آب سرد برای نظافت که کمتر از ۵ دقیقه اجازه داشتیم از آن استفاده کنیم، بسیار پیش می‌آمد که به یک سری از ما، در طول روز حتی نوبت سرویس بهداشتی هم نرسد.

وی در ادامه گفت: دو قرص نانی که به ما می‌دادند، چنان خشک بود که باید قبل از خوردن در آب خیس می‌دادیم، یک ظرف غذای کوچک برای ۱۰ نفر بود که مجبور می‌شدیم، نوبتی دور ظرف بنشینیم، جای خوابی که هرکدام داشتیم، به‌زحمت به طول قدمان می‌رسید.

سرهنگ مفید اسماعیلی یکی از آزادگان پرافتخار دوران دفاع مقدس قائمشهری است که در گفتگو باخبرنگارمهر، دوران اسارت را دانشگاهی معرفی می‌کند که درس‌های زیادی از آن آموخته است و می‌گوید: به‌فرمان حضرت امام بر خود تکلیف دانستم که به دفاع از مرزوبوم اسلامی بروم و زمانی هم که به اسارت درآمدم، بر خود تکلیف دانستم که از این دوران حداکثر بهره را برده و درس‌های زیادی بیاموزم.

وی که در ۱۳ سالگی به‌قصد دفاع از ارزش‌های مقدس جمهوری اسلامی ایران به جبهه رفته و در ۱۹ سالگی در عملیات مجنون اسیرشده است، درباره نحوه اسارتش می‌گوید: اسارت من در سال ۶۷ و در اواخر جنگ تحمیلی اتفاق افتاد، وقتی‌که در جزیره مجنون ماندیم تا نگذاریم به‌راحتی جزیره مجنون اشغال شود و تا آخرین لحظه مقاومت کردیم، به محاصره دشمن درآمدیم.

اسماعیلی معتقد است که اسرا سرمایه‌های انقلاب هستند و ادامه می‌دهد: ۲۶ ماه در اسارت نیروهای بعثی بودم و تجارب زیادی از این دوران کسب کردم، باوجود همه سختی‌هایی که در زمان اسارت متحمل شدم اما این دوران را بد نمی‌دانم چون آموخته‌هایی را کسب کردم که ارزشمند هستند.

این سرهنگ بازنشسته سپاه پاسداران و دکترای تاریخ، تاریخ و تمدن ایران را بسیار غنی می‌داند و اظهار می‌دارد: جمهوری اسلامی ایران دستاوردهای بزرگی را برای مردم به ارمغان آورده است که باید قدر آن را بدانیم و بابت امنیت حاکم بر کشور شاکر باشیم.

وی که در تولید و نشر آثار حوزه ایثار و شهادت هم فعالیت دارد، به خبرنگار مهر می‌گوید: فرهنگ ایثار و شهادت درس انسان‌دوستی را به ما می‌آموزد، و نباید به فراموشی سپرده شود، خاطرات ایثارگران و آزادگان متعلق به همه ملت ایران است که باید سینه‌به‌سینه و نسل به نسل باقی بماند.

این رزمنده مدافع حرم، از هم‌رزمانش در سوریه، شهیدان رحیم کابلی، علی عابدینی، حسن رجایی فر، محمود رادمهر و حسن مشتاقی یاد می‌کند و می‌گوید: امنیتی که در حال حاضر در کشور مقدس ما حکم‌فرماست مرهون خون شهدا و ایثار رزمندگانی است که گوش‌به‌فرمان ولی امر مسلمین جهان از جان و مال و فرزندان خود گذشتند و هرآن چه را که داشتند در طبق اخلاص گذاشته و فدای انقلاب و اسلام کردند.

کد خبر 3742416

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha