۱۴ شهریور ۱۳۹۵، ۱۳:۰۱

امیر توده‌روستا در گفتگو با مهر:

«پات» در دنیایی زنانه غرق می‌شود/ من از دنیای فیلم کوتاه آمده‌ام

«پات» در دنیایی زنانه غرق می‌شود/ من از دنیای فیلم کوتاه آمده‌ام

امیر توده‌روستا که «پات» نخستین فیلم سینمایی‌اش را سه سال قبل ساخته و این روزها در گروه «هنر و تجربه» روی پرده است درباره شکل‌گیری این فیلم و سابقه خود در سینمای کوتاه صحبت کرد.

خبرگزاری مهر-گروه هنر: امیر توده‌روستا وقتی سن خیلی کمی داشت برای فیلم ساختن دست به دوربین شده، فیلم کوتاه می‌ساخته و در دهه هشتاد هم نامش در میان کارگردانان موفق فیلم کوتاه تکرار می‌شده است اما او برای دیده شدن نخستین فیلم بلند سینمایی‌اش سه سال صبر کرد؛ فیلمی که در روند مجوز گرفتن با وجود اینکه حول محور یک سگ می‌چرخد، مشکلی نداشت ولی در اکران این شانس را نداشت که زودتر دیده شود و سرانجام این گروه «هنر و تجربه» بود که به کمک او آمد و فیلم «پات» را به نمایش گذاشت.

در این گفتگو پای صحبت‌های امیر توده‌روستا نشستیم و از تلخی و تاریکی که فیلمش را فرا گرفته سخن گفتیم، او توضیح داد زمانی فیلم را ساخته که به نظرش حال جامعه خوب نبوده و او هم متاثر از همین فضا و شرایط بوده است. این کارگردان جوان همچنین گفت که «پات» قرار نبوده اولین فیلمش باشد، اما حتما آن را می‌ساخته است. توده‌روستا که حرفه اصلی‌اش فیلمسازی فیلم کوتاه است و آن را هم جذاب‌تر از فیلم بلند می‌داند، اما راه فیلمسازی کوتاه در ایران را روشن نمی‌بیند و خودش هم دیگر «دلی» فیلم کوتاه می‌سازد.

شما را به خواندن این گفتگو دعوت می کنیم.

* اصلا قرار نبوده سوژه فیلم «پات» موضوع نخستین کاری باشد که به سراغش می‌روید، اما شرایط دست به دست هم داده و این اتفاق افتاده است. اصلا چطور شد که «پات» اینهمه تلخ شد؟

-در مرحله اول باید بگویم فیلم یک فیلمساز حاصل فکر او در زمانه‌ای است که در آن زندگی می‌کند و اینکه فیلم او بعدها دیده خواهد شد یا نه، بحث دیگری است. اینکه آیندگان درباره آن صحبت می‌کنند یا نه هم موضوع دیگری است، اما تاثیری را که محیط اطراف روی کارگردان می‌گذارد، می‌توان در لحن فیلم دید. درباره «پات» هم به همین شکل است، فیلم در دوره‌ای ساخته شده که فکر نمی‌کنم حال خیلی‌ها خوب بوده باشد. همین الان که ۵-۶ سال از آن می‌گذرد، اتفاق تازه‌ای در شرایط اجتماعی کشور رخ نداده است ولی باز حال مردم به نسبت بهتر است و من هم یکی از همین مردم هستم.

خود من خیلی به لحاظ لحن، قصه و فضای فیلم مشکلی ندارم که «پات» به عنوان فیلم اول من معرفی شده است و بیشتر به لحاظ نابرابری در تخصیص امکانات به ساخت آثار ایرادهایی را می‌گیرم. یعنی اینکه در همان زمان فیلمسازهایی از هم دوره‌ای‌های من و حتی بعد از من فرصت‌های خیلی بهتری برای فیلم ساختن و امکانات بیشتری برای فیلم اول ساختن داشتند که من واقعا نداشتم. حداقل چیزی که من انتظار داشتم این بود که همان بودجه‌ای که برای فیلم اول فیلمسازها در نظر گرفته می‌شد به من هم برسد، به هر حال من در فیلم کوتاه هم سابقه داشتم. در حالی که این حمایت نه تنها از من نشد بلکه همین حمایت‌ها از کسانی می‌شد که هیچ سابقه‌ای در فضای فیلم کوتاه نداشتند یا به اندازه من نداشتند.

اگر بخواهیم از این زاویه نگاه کنیم، این فیلم در مرحله اول از همه امکانات محروم بود و من برای ساخت آن از امکانات شخصی‌ام استفاده کردم. بخشی از این اتفاق به سیاست‌گذاری‌های کلان فرهنگی کشور برمی‌گردد که اجازه همکاری با من در هیچ زمینه‌ای را نداده است. البته من سعی کردم این فیلمنامه را در شرایطی استاندارد بسازم و اجازه ندادم بودجه کم در کیفیت آن اثر داشته باشد.

*پس با بودجه‌ای که داشتید بهترین کیفیت را هم بدست آوردید؟

-خیلی بیشتر از بودجه‌ای که داشتم این فیلم با کیفیت درآمده است. باور کنید اگر همان بودجه را همین الان به فرد استانداردی بدهیم، نمی‌تواند جلسه دورهمی برای یک فیلم سینمایی را برگزار کند. هزینه این کار پایین بود ولی کیفیت آن به قدری بالا بود که در فستیوال‌های خارجی به رقابت با آثار دیگر پرداخت.

*گفتید آن زمان حالتان خوب نبود و با تاثیرپذیری از اوضاع و شرایط جامعه این فیلم را ساختید. سوال من این است که اگر آن زمان بودجه خوبی تامین می‌شد و فیلمنامه‌ای را که از ابتدا روی آن کار کرده بودید می‌ساختید حتما اوضاع شما هم فرق می‌کرد، اما بعد از این‌ها باز هم «پات» ساخته می‌شد؟

-مطمئن باشید حتما ساخته می‌شد، البته ممکن بود تغییراتی در جزییات قصه اتفاق بیفتد. فکر می‌کنم اگر فیلم دیرتر ساخته می‌شد فیلمنامه منسجم‌تری پیدا می کرد زیرا هر فیلمنامه‌ای جای این را دارد که منسجم‌تر شود.

*به هر حال تفکرات شما هم تغییر می‌کرد و روی آن تاثیر می‌گذاشت، درست است؟

- در این زمانه، ما نسل جدیدی‌ها شغل اولمان فیلمسازی نیست و همیشه سعی می‌کنیم هزینه زندگی را از مسیر دیگری تامین کنیم، مانند کسی که زندگی‌اش را دارد، حالا پول جمع می‌کند و مهمانی می‌گیرد، ما هم همین‌طور زندگی و فیلمسازی می‌کنیم. امکانات برای ما آماده نیست که کار کنیم یا بگویند فلانی این شرایط وجود دارد و حالا بیا فیلم اولت را بساز! به همین دلیل طبیعی است که اگر «پات» را بعدها می‌ساختم، فیلمنامه منسجم‌تر می‌شد. از طرفی جهان‌بینی فیلمساز هم در گذشت زمان قطعا تکمیل‌ می‌شود و در سطح اجتماعی ارتقا پیدا می‌کند، پس اگر قرار باشد فیلم اجتماعی بسازد طبیعتا زاویه دید او متفاوت می شود، البته تغییر نه به معنی تغییر دیدگاه بلکه به معنی تکامل دیدگاه است.

*فکر می‌کنم در جایی گفته بودید ساختن فیلم کوتاه کاری منحصر بفرد است، حالا فیلمسازی بلند و کوتاه چه فرق هایی با یکدیگر دارند؟

-خیلی فرق دارند. البته در دید تخصصی می‌توان این حرف را زد. چون شاید اگر نگاه دم دستی داشته باشیم، بگوییم که هر دو فیلمسازی است و اصلا چه فرقی با هم دارند! اما فیلمسازی کوتاه دنیای دیگری است و فیلم بلند دنیای دیگری.

*کدام‌ یک جذاب‌تر هستند؟

-کوتاه! قطعا جذاب‌تر است.

*پس چرا شما وارد حوزه فیلمسازی بلند شدید؟

-اگر من بتوانم از راه فیلم کوتاه ارتزاق کنم و زندگی‌ام را بگذرانم، اوضاع فرق می‌کند اما شرایط این‌طور نیست. می‌توانم با قاطعیت بگویم که آینده فیلم کوتاه «من» هستم یعنی کسی که از ۱۶ سالگی در این زمینه کار کرده‌ و تا همین یک سال قبل هم مشغول بوده است. پس هر آن‌چیزی که از طریق فیلم کوتاه ممکن است برای کسی اتفاق بیفتد، برای من افتاده و از چیزی که الان برای من وجود دارد بیشتر نیست زیرا فیلم کوتاه خیلی بُرد ندارد. مثلا سال قبل یکی از فیلم‌های کوتاهی که ساخته بودم در جشنواره‌ای به نمایش درآمد، آن‌جا به من گفتند که خیلی به فیلم من توجه نمی‌کنند چون به نوعی مرا پیشکسوت فیلم کوتاه می‌دانستند. این چه حرفی است؟! وقتی این حرف‌ها زده می‌شود و چنین نگاه‌هایی وجود دارد، چرا باید ادامه داد؟ به همین دلیل اگر هم ما فیلمسازان عرصه فیلم کوتاه این مسیر را ادامه می‌دهیم، همه چیز دلی است.

*پس با توجه به شرایط به این نتیجه رسیده‌اید که با فیلم بلند می‌توان گذران زندگی کرد؟

-برای من و شیوه‌ای که در فیلمسازی انتخاب کرده‌ام، قطعا این‌طور نیست اما خیلی از دوستان و هم‌دوره‌ای‌های من هستند که فیلم می‌سازند، فروش خوبی دارند و زندگی‌شان را می‌گذرانند.

*دوست ندارید شما هم در این فضا قرار بگیرید؟

-واقعیت این است که نمی‌توانم بگویم مخاطب داشتن برایم جذابیت ندارد، ولی به هر قیمتی هم نمی‌خواهم مخاطب داشته باشم. به نظرم مسیر فیلمسازی برای آدم‌هایی مثل من که از جنس فیلمسازی کوتاه وارد سینمای بلند می‌شوند، مسیر نزدیکی نیست و هدفی هم که من در ذهن دارم، همین نزدیکی‌ها نیست و زمان می‌برد تا به آن چیزی که می‌خواهم برسم یا آن چیزی را که در ذهن دارم به سینمای مورد نظرم بدل کنم. این بیشتر به روحیه مستقل بودن خودم و کاری که انجام می‌دهم، برمی‌گردد. من می‌خواهم مسیر خودم را جلو ببرم و فکر می‌کنم این کار زمان‌بر خواهد بود. 

*یعنی امید دارید مسیری را که می‌خواهید می‌سازید و در آن حرکت می‌کنید؟

-بله. من ترجیح می‌دهم از طریق مسیر خودم به مخاطب برسم. نمی‌خواهم ابتدا مخاطب را بدست بیاوردم و بعد ذهن خودم را تغییر بدهم. برایم فیلمی که می‌سازم خیلی قابل احترام است و واقعا دوست دارم فیلمی که می‌سازم و به تیتراژ پایانی می‌رسد، باعث اتفاقی در ذهن مخاطب شود. مهم این است که تغییر را در ذهن یک فرد ایجاد کنم یا چیزی را به او اضافه کنم که در هر بُعد باعث تکامل ذهنیتی برای شود. کما اینکه این اتفاق به شکلی در فیلم «پات» رخ داد.

*چطور با این اطمینان درباره «پات» این حرف را می‌زنید؟

-مخاطبان این فیلم خیلی زیاد نبودند، از همین رو من با خیلی از آن‌ها از نزدیک در ارتباط بودم. در واقع وقتی باخبر می‌شدم که یکی از سالن‌ها پُر شده، خودم را به آن‌جا می‌رساندم و دوست داشتم طیف مخاطبان خودم را بشناسم. اینکه از چه طبقه و جایگاهی آمده‌اند برایم مهم بود. حتی در مواردی با این افراد هم وارد صحبت می‌شدم. خوشبختانه در همین مکالمه‌ها متوجه شدم خیلی از مخاطبانی که فیلم را دیده‌اند، راضی از سالن بیرون رفته‌اند و این برای فیلمی به این ارزان قیمتی خیلی اتفاق خوبی است، به هر حال فیلم جزو آثاری دسته بندی می‌شود که برای مخاطب خاص است و وقتی بخش اعظمی از مخاطبان رضایت داشته باشند، برای منِ فیلمساز بُرد محسوب می‌شود.

*از فیلم بگویید، «پات» مشکل مجوز نداشت؟ به هرحال شخصیت اصلی شما یک سگ بود که در فیلم ارتباطش با آدم‌ها را می‌دیدیم.

-نه، مشکلی در این مورد نداشتیم. اما به هر حال مسائلی هم وجود دارد، ولی کسی توجه نمی‌کند که من هم بچه همین انقلاب هستم و با قوانین کشور بزرگ شده‌ام. باور کنید تک تک ما فیلمسازها در ذهن خودمان یک نظارت و ارزشیابی داریم و وقتی قرار باشد فیلمی را که می‌سازیم مورد اصلاحیات زیادی قرار دهند باید به تربیت و آموزه‌هایی که در این چند سال وجود داشته، شک کرد. اصلا نباید این طور ببینیم که چه فیلمساز بی‌پروا و عجیبی است که بعضی چیزها را در فیلم قرار داده است. من معتقدم همه ما به اندازه کافی اصول را بلد هستیم چون در همین سیستم تربیت شده‌ایم و بعید می‌دانم فیلمسازی خارج از قوانین این مملکت فیلم بسازد. هر آن‌چیزی که به عنوان اصلاحات در آثار مختلف دیده می‌شود بیشتر نظرهای شخصی است وگرنه یک فیلمساز به اندازه کافی بلد است که در این جامعه و این حکومت چطور فیلم بسازد.

* در کتاب «سگ ولگرد» صادق هدایت هم نام سگِ سرگردان شهر «پات» است. در فیلم نگاهی هم به کتاب داشته‌اید؟

-جالب است که «سگ ولگرد» صادق هدایت را حتی افرادی که خیلی اهل مطالعه نباشند می‌شناسند و داستانش را می‌دانند و جزو قصه‌های معروف قدیمی ما محسوب می‌شود. خود من هم پیش از ورود به دانشگاه آن را خوانده بودم و در دوره دانشگاه که با ادبیات کلاسیک جهان بیشتر آشنا می‌شدیم، طبیعی بود که دیگر فقط روی صادق هدایت تمرکز نداشته باشم، اما زمانی‌ ایده ساخت فیلم «پات» به ذهنم رسید که در فیلم کوتاه سوم من یک سگ بود که با خودم فکر کردم حتما این سگ گذشته‌ای دارد و احتمالا آینده‌ای هم خواهد داشت. در همین گیر و دار یاد کتاب داستان «سگ ولگرد» افتادم و آن‌را بارها و بارها خواندم که هم بیشتر از آن یاد بگیرم و هم بیشتر تلاش کنم فیلم خودم شبیه به آن نشود. البته می‌توانم بگویم فیلم نوعی ادای دین به صادق هدایت بود و از اینکه ابتدای فیلم هم به کتاب شباهت زیادی داشت، اسم فیلم هم «پات» شد؛ اسم سگی که در کتاب است. 

*پس اسم «پات» از این‌جا آمده‌است.

-بله. ادای دین به کتاب و صادق هدایت.

*از کتاب «سگ ولگرد» می‌شود تاویلات مختلفی داشت. آیا در فیلم هم می‌توانیم این تاویلات را تعمیم دهیم و مثلا اینگونه برداشت کنیم که پات هم وقتی آزادی بدست آورد دچار سرگردانی می‌شود؟

-به نظرم با این نگاه فرامتنی می‌توان هر طور برداشتی داشت و اینکه آزادی باعث سرگردانی پات می‌شود هم یک برداشت است اما چه کسی می‌داند که آزادی پات شاید در چهارچوب خانه‌ای که در آن زندگی می‌کند بیش از هر جا و مکانی نبوده است. از بُعد انسانی، آزادی به معنی سیال و رها بودن است اما لزوما در مورد پات آزادی یعنی زندگی با صاحبش. رهایی در شهر اساسا جبری است که پات را از آزادی در خانه‌اش جدا می‌کند.

*در همان دقایق ابتدایی فیلم می‌بینیم که صاحب پات می‌میرد و سگ هم درک کاملی از اتفاقی که برایش می‌افتد دارد، اما به نظر می‌رسد تقلایی را که باید از خودش نشان نمی‌دهد. این را قبول دارید؟

-نه خیلی قبول ندارم! ما با سگ باهوشی طرف هستیم و این موضوعی است که بارها در فیلم به آن اشاره می‌شود، از جمله صبحانه خوردن که منتظر صاحبش می‌ماند. پس شما هم باید از بُعد انسانی به او نگاه کنید در این صورت طبیعی است که وقتی صدای شلیک شنیده می‌شود او پا به فرار می‌گذارد. شاید جست‌وجوگری که در طول فیلم و در ذهن پات اتفاق می‌افتد، مانند راه رفتن در یک جنگل تاریک باشد چون وقتی گروهی از آدم‌ها در یک مسیر حرکت می‌کنند همیشه یک نفر هست که جلوتر از بقیه حرکت کند و با خودش فکر می‌کند که اگر قرار بود اتفاقی برای من رخ دهد، تا الان افتاده بود و همین‌طور به راهش ادامه می‌دهد. این مثال همیشه در ذهن آدم‌ها و در مسیر زندگی‌شان وجود دارد. اگر این‌طور نگاه کنیم، پات از خانه‌اش دورتر می‌شود و در عین حال سعی دارد به آدم‌های دیگر نزدیک‌ شود.

تقلایی را که پات برای مرگ صاحبش دارد می‌توان از فرم فیلم درک کرد. البته من نمی‌خواستم همه چیز را با شیوه کلاسیک تعریف کنم و فرم فیلم نماهایی را به مخاطب نشان می‌دهد که همان تقلای درونی پات است. البته پلانی داریم که پات بالای سر جسد نشسته، شب می‌شود، دوباره صبح می‌شود و او همچنان همان‌جا نشسته است. برای من وفاداری پات به این اندازه مهم بوده و سعی کرده‌ام با نما و فرم این میزان از وفاداری را نشان دهم. هرچند یادم است که در فیلمنامه اولی که نوشته بودم و به نظرم خیلی دم دستی بود، پات می‌رفت و دنبال پلیس‌ می‌گشت، اما در مسیر نگارش این نگاه تکمیل شد.

*داستان‌هایی که پات وارد آن‌ها می‌شود نشان از جامعه مردسالاری دارد که زنانگی‌ها و مادرانگی‌ها را به تصویر می‌کشد. در این مسیر با توجه به سکانس نهایی فیلم می‌توان نتیجه گرفت که در نهایت پات هم تصمیم می‌گیرد خودش یک زن باشد؟

-باید فیلم را بر اساس نگاه‌های اجتماعی خودمان ببینیم. محدودیت‌هایی که برای زن‌ها در جامعه ما وجود دارد، همیشه ذهن مرا درگیر می‌کرد. ماجرای زن‌ها و این حیوان که شخصیت اصلی من است، ذهنم را درگیر کرده بود و به همین دلیل شخصیت فیلم را وارد سرنوشت زن‌ها و محدودیت‌های‌شان کردم تا با آن‌ها همراه شود. این ایده اصلی حرفی است که شما می‌زنید. برای من جذاب بود که فیلم و قصه درباره پات و سه زن دیگر باشد. این زن‌ها در کنار هم قرار می‌گیرند و اتفاق‌هایی که برای هرکدام از آن‌ها در اجتماع می‌افتد، قصه‌هایی است که نزدیک به قصه کلی پات در همه فیلم است و می‌توانم بگویم عمدی برای این موضوع وجود داشته و از قبل هم برایش برنامه ریزی شده بود.

به هر حال ما در یک جامعه مردسالار رشد کرده ایم و روزگار می‌گذرانیم و جلو می‌رویم، طبیعتا تغییراتی هم بوده، اما ما همیشه یک نگاه مردسالار به زن‌ها داریم و در جامعه هم این نگاه وجود دارد، از همین رو شما به عنوان مخاطب، زنانگیِ پات را بیشتر در فیلم احساس می‌کنید؛ چون در فیلم مسیر زندگی یک زن بیشتر تحلیل شده است.

*ولی به هر حال شما از یک سگ استفاده کردید و با او همراه شدید تا مسائل اجتماعی را روایت کنید.

-این در نمای کلی فیلم مشخص است ولی نمی‌توان گفت این سگ در ادبیات فیلمنامه نویسی ما که از آن به عنوان نخ تسبیح یاد می‌شود، تنها یک نخ است بلکه جان‌دار است، شخصیت دارد و اتفاق‌هایی برایش رخ می‌دهد و در نهایت پایان بندی فیلم ما را به فکر مسیری که او داشته می‌اندازد و باعث می‌شود روند اتفاقاتی را که برایش رخ داده در ذهن مرور کنیم. پس طبیعی است که ما یک شخصیت پر رنگ‌تر داریم به نام پات که وارد قصه‌هایی می‌شود و در نهایت این قصه‌ها تاثیر مستقیم خودشان را روی مسیر زندگی‌اش می‌گذارند.

کد خبر 3742590

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha