در وهله نخست بايد به اين موضوع اشاره كرد كه اسكندري با قبول اين نقش دست به ريسك بزرگي زد. معمولا كمتر بازيگري حاضر مي شود چنين كاري را انجام دهد. چون نخستين مشكلي كه با آن مواجه خواهد شد درك كامل ويژگي هاي بازيگر قبلي و زاويه ديدي است كه با آن به نقش نزديك شده است. اين مساله به اندازه اي اهميت دارد كه اگر بازيگر درك مناسبي از نوع حضور بازيگر قبلي پيدا نكند، بدون شك با مشكل پذيرش مخاطب مواجه مي شود.
نكته ديگر اينكه ساير بازيگران "نرگس" به خصوصيات بازيگر قبلي عادت كرده و نوع نگاه و شيوه فعاليت او را پذيرفته اند. در حالي كه با تغيير بازيگر بايد خود را با خصوصيات بازيگر جديد همراه كنند، به نحوي كه بيننده به راحتي و در آرامش اين تغيير را بپذيرد و ذهنش آشفته نشود. در اين ميان فشار رواني بر بازيگر تازه وارد بسيار زياد است و كار را برايش بسيار دشوار مي سازد. زيرا از يك سو بايد بر بازي خود نظارت داشته باشد تا تمامي ويژگي هاي نقش را بر اساس فعاليت بازيگر قبلي درك كند و از طرف ديگر بايد بتواند خود را با ساير اعضا گروه هماهنگ سازد.
بنابراين بايد توجه داشت كه ستاره اسكندري كاري دشوار و در عين حال انساني انجام داده و با ناديده گرفتن تبعات منفي پذيرفتن چنين نقشي كمك بزرگي به گروه توليد براي ادامه فعاليت كرده و مهمتر از آن امكان استفاده از بازي پوپك گلدره در نقش نرگس را امكانپذير ساخته است. در اين ميان نقش و حضور كارگردان سريال در ايجاد هماهنگي و تعادل ميان دو بازيگر اهميت بسيار زيادي دارد.
كارگردان "نرگس" مي توانست با يكدست كردن بازي ها و ايجاد تطابق لازم ميان خصوصيات بازيگر جديد در بروز جنبه هاي مختلف شخصيت منطبق بر كار بازيگر قبلي، شرايطي را به وجود بياورد كه سطح بازي دو بازيگر در يك سطح نسبي قرار بگيرد و بيننده به راحتي او را بپذيرد كه ظاهرا اين موضوع در مورد "نرگس" محقق نشده است.
مرحوم گلدره بازيگري احساسي و غريزي بود و شخصيت ها را به گونه اي ايفا مي كرد كه بيش از انطباق بر ويژگي هاي تكنيكي بازيگري، بر اساس استنباط ها و احساس هاي شخصي از نقش پايه ريزي شده بود. همين مساله باعث شد نرگس با توجه به ماهيت نقش، شخصيتي درونگرا، مهربان، دلسوز و عاشق جلوه كند كه نوع برخوردش با نسرين هر چند تا حدودي مداخله جويانه به نظر مي رسيد، اما اين امر با توجه به نشانه هاي عشق عميق نسبت به خواهرش تا حدودي قابل فهم بود، نكته اي كه در بازي ستاره اسكندري تا حدودي متفاوت است.
اسكندري با توجه به سابقه خوب بازيگري به سطحي از حرفه اي گري رسيده كه نقش را بر اساس تكنيك هاي مورد نظر خود اجرا مي كند. به همين خاطر "نرگس" جديد به هيچ وجه شخصيتي درونگرا و عاشق ندارد، بلكه كاراكتري برونگرا و هميشه نگران است كه به نظر مي رسد بيش از آنكه به خاطر علاقه شديد به خواهرش در مسائل زندگي او دخالت كند، نوعي سلطه جويي و به دست گرفتن سرنوشت خود و خواهرش را نشان مي دهد.
"نرگس" پوپك گلدره، شخصيتي مهربان و در عين حال خودساخته و برخوردار از عزت نفس داشت، در حالي كه "نرگس" ستاره اسكندري به شدت ميان ارائه شخصيتي محكم كه مهرباني بخش غيرقابل تفكيك او محسوب مي شود، سرگردان شده و اين مساله به وضوح در نوع عملكرد اين بازيگر در برابر شخصيت شوكت و حتي نسرين ديده مي شود.
اين مساله روي نقش نسرين هم تاثير زيادي گذاشته است. نسرين ابتدا شخصيتي خودسر و لجباز بود كه به شكل هاي مختلف سعي مي كرد خود را به اثبات برساند. در حالي كه اكنون اين شخصيت تبديل به فردي مفلوك و وامانده شده كه كمترين تاثير را بر سرنوشت خود دارد. البته تجربه اندك عاطفه نوري هم به اين مساله دامن زده، چون بازيگران باتجربه اي چون حسن پورشيرازي و مهرانه مهين ترابي به خوبي با اين تغيير كنار آمده اند و تغيير چندان محسوسي در شخصيت آنها به چشم نمي خورد.
در مجموعه "نرگس" افشين سنگ چاپ به عنوان بازيگردان حضور دارد كه با توجه به حضور اين عنصر در پروژه، وظيفه اصلي راهنمايي و ايجاد هماهنگي ميان بازيگران به عهده وي است. اما ظاهرا تاثير فعاليت او بر بازيگران چندان چشمگير نيست.
نظر شما