الحمد لله ربّ العالمین و الحمد لله الذی لا مُضادّ له فی مُلکه و لا مُنازِعَ لَهُ فی أمره. الحمدالله الذی لا شریک لَهُ فی خلقه ولا شبیه لَهُ فی عَظَمَتِه (جزء من دعاء الإفتتاح) وصلّی الله علی سیدّنا ونبیّنا محمّد صلّی الله علیه وعلی آله الطاهرین واصحابه المنتجبین.
عبادالله! أُوصیکم و نفسی بتقوی الله و اتّباع امره و نهیه.
اسلام در تصحیح روابط اجتماعی دقیق ترین توصیه ها و سفارش ها را ارائه می دهد و به صورت خاص و ویژه دربارۀ آن روابط، حد و حدودی را یادآوری می کند.
انسان گاهی برای اصلاح کار خویش و اتخاذ یک تصمیم درست، مشورت می گیرد. گاهی در روابط بیرونی و روزانه خود از هم نشینان خود خبر می گیرد. گاهی با فرد یا افرادی مواجه است که در بسیاری از برنامه های زندگی او به عنوان همکار، همکلاس، و رفیق و ... معاشر او هستند. گاهی کسی او را نصیحت می کند و گاهی او به دیگری نصیحت می کند. همه اینها قاعده و ضابطه و قانون دارد که باید به شناخت آنها اهتمام داشت و ادای حق نمود.
حق نصیحت شونده
امام سجاد(ع) در فراز بعدی، در مورد حق کسی که از انسان پند، موعظه و نصیحت می خواهد، سخن می گوید و می فرماید: «وَ أَمَّا حَقُّ الْمُسْتَنْصِحِ فَإِنَّ حَقَّهُ أَنْ تُؤَدِّیَ إِلَیْهِ النَّصِیحَةَ عَلَی الْحَقِّ الَّذِی تَرَی لَهُ أَنَّهُ یَحْمِلُ وَتَخْرُجَ الْمَخْرَجَ الَّذِی یَلِینُ عَلَی مَسَامِعِهِ وَتُکَلِّمَهُ مِنَ الْکَلَامِ بِمَا یُطِیقُهُ عَقْلُهُ فَإِنَّ لِکُلِّ عَقْلٍ طَبَقَةً مِنَ الْکَلَامِ یَعْرِفُهُ وَیَجْتَنِبُهُ وَلْیَکُنْ مَذْهَبُکَ الرَّحْمَةَ وَ لاقُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ و اما حق کسی که از تو نصیحت و موعظه و پند بخواهد اینست که به اندازه ظرفیت و استحقاقش به او اندرز دهی! و از راهی وارد سخن شوی که به گوشش خوش آید و اثر کند. البته باید به اندازه عقل و فهمش با او سخن بگویی؛ زیرا هر عقلی را یک نحو سخن بایسته است که آن را بفهمد و درک کند. و باید روش مهربانی را در پیش گیری».[۱]
با مراجعه به قرآن کریم، مسأله نصیحت و خیرخواهی در جامعه بسیار پراهمیت جلوه می نماید؛ چراکه خدای تعالی پیامبران الهی را ناصحان جامعه بشری معرفی کرده و به عنوان نمونه به نقل از حضرت نوح(ع) می فرماید: «أُبَلِّغُکُمْ رِسالاتِ رَبِّی وَ أَنْصَحُ لَکُمْ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لاتَعْلَمُونَ؛ رسالت های پروردگارم را به شما ابلاغ میکنم؛ و خیرخواه شما هستم؛ و از خداوند چیزهایی میدانم که شما نمیدانید» [۲] و از زبان حضرت صالح[۳] و شعیب[۴] نیز شبیه این تعبیر آمده است.
همچنین قرآن این تذکر را دارد که شیطان و کارگزاران او برای اینکه در وسوسه های خود نتیجه بگیرند، با زبان نصیحت وارد شده و خود را جزء ناصحان معرفی می کنند: «وَ قاسَمَهُما إِنِّی لَکُما لَمِنَ النَّاصِحین؛ و برای آنها سوگند یاد کرد که من برای شما از خیرخواهانم».[۵] این نکته بسیار مهمی است که دشمن برای نفوذ با زبان نصحیت وارد می شود. امروزه نیز استعمارگران برای نفوذ در جوامع بشری، از همین زبان خیرخواهی وارد می شوند. در حالی که تلاش می کنند عقیده و اخلاق را فاسد کرده و انسان را از مسیر اصلی منحرف سازند که این شیوه استعمار فرانو است و از این جهت باید بسیار مراقب بود.
خیرخواهی از منظر روایات
در آموزه ها و روایات اسلامی همگان به خیرخواه بودنِ نسبت به دیگران سفارش شده اند. همچنین از آنان خواسته شده که صلاح و رستگاری را برای یکدیگر درخواست کنید. چنانکه امام صادق(ع) در بیانی نورانی در اینباره فرمودهاند: «یَجِبُ لِلْمُؤْمِنِ عَلَی الْمُؤْمِنِ أَنْ یُنَاصِحَهُ؛ واجب است بر مؤمن که مومن دیگر را نصیحت کند».[۶] البته بسیار روشن است که منظور از نصیحت در این روایت اینست که او را نسبت به امور دینی و دنیوی هدایت و ارشاد نماید و او را به مصالحش آگاه سازد.
لذا آنچه مهم بهنظر می رسد اینست که ناصح باید روش خیرخواهی را درست بشناسد و اعمال کند. همچنین باید بداند خیرخواهی فقط سخن گفتن نیست، بلکه گاهی با نگاه کردن و گاهی با سکوت و گاهی هم با روش های دیگر است. همینطور نحوه اثرگذاری بر دیگری را باید بداند، چراکه روشهای تأثیرگذاری در افراد متفاوت است. به همین جهت امام سجاد(ع) میفرمایند: «لَیْسَ لَکَ أَنْ تَتَکَلَّمَ بِمَا شِئْتَ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَی قَالَ «وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» وَ لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) قَالَ رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً قَالَ خَیْراً فَغَنِمَ أَوْ صَمَتَ فَسَلِم؛ نباید هرچه را که دلت خواست، بر زبان آوری؛ زیرا خداوند فرموده: «از چیزی که بِدان علم نداری، پیروی نکن» و پیامبر خدا(ص) فرموده اند: خداوند، رحمت کند بنده ای را که خیری بر زبان جاری سازد و از آن سودمند گردد، یا ساکت شود تا سالم بماند».[۷] لذا مؤمن باید با اصل مهربانی نصیحت خود را ارائه دهد و طرف مقابل متوجّه شود که تو کاملاً صلاح او را می خواهی! چراکه گاهی متأسفانه روش نصیحت کردن به دقت و زمان نیست. و گاهی نصحیت کردن اگر نزد دیگران باشد تحقیر است نه خیرخواهی و نصیحت.
حق نصیحت کننده
همانطور که فردی که نصیحت و موعظه می شود بر نصیحت کننده حق و حقوقی دارد، نصیحت کننده هم برایش حقوقی است که امام سجاد(ع) در این بخش نسبت به این موضوع می فرمایند: «وَ أَمَّا حَقُّ النَّاصِحِ فَأَنْ تُلِینَ لَهُ جَنَاحَکَ ثُمَّ تَشْرَئِبَّ لَهُ قَلْبَکَ وَ تَفْتَحَ لَهُ سَمْعَکَ حَتَّی تَفْهَمَ عَنْهُ نَصِیحَتَهُ ثُمَّ تَنْظُرَ فِیهَا فَإِنْ کَانَ وُفِّقَ فِیهَا لِلصَّوَابِ حَمِدْتَ اللَّهَ عَلَی ذَلِکَ وَ قَبِلْتَ مِنْهُ وَ عَرَفْتَ لَهُ نَصِیحَتَهُ وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ وُفِّقَ لَهَا فِیهَا رَحِمْتَهُ وَ لَمْ تَتَّهِمْهُ وَ عَلِمْتَ أَنَّهُ لَمْ یَأْلُکَ نُصْحاً إِلَّا أَنَّهُ أَخْطَأَ إِلَّا أَنْ یَکُونَ عِنْدَکَ مُسْتَحِقّاً لِلتُّهَمَةِ فَلَا تَعْبَأْ بِشَیْءٍ مِنْ أَمْرهِ عَلَی کُلِّ حَالٍ وَ لاقُوَّةَ إِلَّا بِاللَّه؛ اما حق نصیحت کننده این است که نسبت به او تواضع کنی، و به او دل بدهی و گوش فرا دهی تا اندرز او را بفهمی و سپس در آن تامل کنی، اگر درست بود خدا را بر آن حمد کنی و از او بپذیری و نصیحت او را قدر بدانی، و اگر درست نگفته با او مهربان باشی و او را متهم نسازی، و بدانی که در خیرخواهی تو کوتاهی نکرده، جز این که خطا کرده. مگر این که در نظر تو مستحق تهمت باشد! که در هر حال به هیچ سخن او اعتماد مکن. و هیچ عنایتی جز به قدرت خداوند وجود ندارد».[۸]
آنچه از کلام حضرت(ع) استفاده می شود اینست انسان باید با تواضع نصیحت را بشنود و به آن عمل کند، و باید شکرگذار نعمت الهی باشد. البته اگر در نصیحت کردن اشتباه کرد او را نباید متهم سازی که این نوع برخورد صحیح نیست. و حتی او را محبوب ترین فرد بدانی که تو را نصیحت می کند و خیرخواه تو است.
به همین جهت امیر المؤمنین(ع) می فرماید: «لِیَکُنْ أَحَبُ النَّاسِ إِلَیْکَ الْمُشْفِقَ النَّاصِحَ؛ محبوبترینِ مردم در نزد تو، باید شخص مهربانِ خیرخواه باشد».[۹] و نیز آن وجود نورانی(ع) فرمود: «مَنْ أَعْرَضَ عَنْ نَصِیحَةِ النَّاصِحِ أُحْرِقَ بِمَکِیدَةِ الْکَاشِحِ؛ کسی که از نصیحتِ نصیحت کننده روی گرداند، به آتش کید کسی که دشمن خود را پنهان می کند سوزانده می شود».[۱۰] لذا این بزرگترین توفیق است که انسان به نصیحت عمل کند. زیرا سعادت و خوشبختی او در همین است که به آن نصیحت عمل کند. چراکه آن حضرت(ع) در این خصوص نیز می فرمایند: «مِنْ أَکْبَرِ التَّوْفِیقِ الْأَخْذُ بِالنَّصِیحَةِ؛ از بزرگترین توفیق فرا گرفتن نصیحت است. [یعنی قبول کردن آن و عمل کردن بآن]».[۱۱] و در بیانی دیگر فرموده است: «مُنَاصِحُکَ شَفِیقٌ عَلَیْکَ مُحَسِنٌ إِلَیْکَ نَاظِرٌ فِی عَوَاقِبِکَ مُسْتَدْرِکٌ فَوَارِطَکَ فَفِی طَاعَتِهِ رَشَادُکَ وَ فِی مُخَالَفَتِهِ فَسَادُکَ؛ نصیحت کننده تو بر تو مهربان است، بر تو نیکی کننده است، در نگاهش پایان زندگیت را می بیند، بازیافت کننده است تقصیرات تو را در اطاعت، و در پیروی تو از او رشد و سعادت تو نهفته، و در مخالفش فساد و تباهی تو وجود دارد».[۱۲]
اگر به مجموعه سخنان پیامبر اکرم(ص) ائمه معصومین(ع) درباره نصیحت و خیرخواهی دقت شود، بدون شک این نتیجه بدست می آید که اگر فرهنگ نصیحت و خیرخواهی در جامعه یک فرهنگ شود، بسیاری از مشکلات خصوصاً آنچه شخصی و فردی است، با عمل کردن به نصایح حل می شود. و همهی این مطالب حکایت می کند که اسلام در ابعاد اجتماعی، قوانین بسیار دقیق و لطیفی دارد که با عمل کردن به آنها، جامعه بشری بهشت دنیایی را تجربه خواهد نمود.
.....................................
[۱] . ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، ص ۲۶۹، قم، جامعه مدرسین، چ دوم، ۱۴۰۴ ق.
[۲] . الاعراف/۶۲.
[۳] . «فَتَوَلَّی عَنْهُمْ وَ قالَ یا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسالَةَ رَبِّی وَ نَصَحْتُ لَکُمْ وَ لکِنْ لا تُحِبُّونَ النَّاصِحین؛ (صالح) از آنها روی برتافت؛ و گفت: ای قوم! من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ کردم، و شرط خیرخواهی را انجام دادم، ولی (چه کنم که) شما خیرخواهان را دوست ندارید!»(الاعراف/۷۹).
[۴] . «فَتَوَلَّی عَنْهُمْ وَ قالَ یا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسالاتِ رَبِّی وَ نَصَحْتُ لَکُمْ فَکَیْفَ آسی عَلی قَوْمٍ کافِرینَ؛ سپس از آنان روی برتافت و گفت: ای قوم من! من رسالتهای پروردگارم را به شما ابلاغ کردم و برای شما خیرخواهی نمودم؛ با این حال، چگونه بر حال قوم بیایمان تأسف بخورم!؟»(همان/۹۳).
[۵] . الاعراف/۲۱.
[۶] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۲، ص ۲۰۸، ح ۱، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چ چهارم، ۱۴۰۷ ق.
[۷] . عریضی، علی بن جعفر، مسائل علیّ بن جعفر و مستدرکاتها، ص ۳۴۴، ح ۸۴۷، قم، مؤسسة آل البیت(ع)، چ اول، ۱۴۰۹ ق.
[۸] . ابن شعبه حرانی، همان.
[۹] . تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ص ۵۴۹، ح ۷۳، قم، دار الکتاب الإسلامی، چ دوم، ۱۴۱۰ ق.
[۱۰] . همان، ص ۶۳۱، ح ۱۰۴۳.
[۱۱] . همان، ص ۶۷۴، ح ۵۵.
[۱۲] . همان، ص ۷۰۹، ح ۱۲۸.
نظر شما