به گزارش خبرگزاری مهر، متن زیر شرحی بر حکمت یک نهج البلاغه از مصطفی دلشاد تهرانی است که در پی می آید.
«کُنْ فِی الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ؛ لَا ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ، وَ لَا ضَرْعٌ فَیُحْلَبَ». (نهج البلاغه، حکمت شماره ١)
در فتنه چون بچهشتر دوساله باش. نه پشتی دارد تا سوارش شوند و نه پستانی تا شیرش دوشند.
واژۀ «فتنه» به معنای آزمایش، ابتلا و امتحان است که اصل آن، قرار دادن طلا در کوره است تا خالص آن، از ناخالصی ها جدا شود؛ و «فتانه» سنگی است که با آن، طلا و نقره را میآزمایند و محک میزنند. ازاینرو، هرگونه آزمایش، ابتلا و امتحان را فتنه گفته اند، سپس توسعه در معنا یافته به جنگ، کشتار، درگیری، آشوب، حتّی شرک و بتپرستی، فتنه گفتهاند.
«لبون» شتری است که به سبب زایش پی درپی، پیوسته در پستانش شیر دارد؛ و «ابن لبون» بچۀ چنین شتری است که دوسالش تمام شده و وارد سال سوم شده است، ولی هنوز پشتش برای سواری دادن توان ندارد و پستانش برای شیر دادن آماده نیست.
«ظَهْرٌ» به معنای پشت، و «ضَرْعٌ» به معنای پستان، مرفوع آمدهاند؛ چون «لای شبیه به لیس» بر آن دو وارد شده و خبر آنها محذوف است؛ تقدیر این جمله، چنین است: «لَا ظَهْرٌ صَالِحاً للرُّکُوبِ، وَ لَا ضَرْعٌ صَالِحاً لِلْحَلِیبِ»؛ یعنی پشتی شایستۀ سواری و پستانی مناسب شیر دادن ندارد.
دو فعل مضارع در این عبارت، به دلیل آمدن نفی محض بر سرشان و «أن» مقدّر پس از «فاء»، منصوب شدهاند. دلالت این حکمت این است که انسان باید از وارد شدن در جریانهای باطل دوری کند و با باطل گرایان همراه نشود و به گونهای زیست نکند و عمل ننماید که آنان از او بهرهکشی کنند و از او وسیلهای برای رسیدن به خواستههای باطل خود سازند. سخن امام (ع) به هیچ روی به معنای بیاهمّیّتی به اوضاع اجتماعی و سیاسی، و سکون و سکوت اجتماعی و سیاسی نیست. آموزههای امام علی (ع) دراین باره و رفتارشناسی زندگی وی در این عرصه، بهترین شاهد است. آن حضرت در وصیّت خود به حسن و حسین (ع) پس از ضربت خوردن به دست ابن ملجم، فرموده است:
«وَ قُولَا بِالْحَقِّ، وَ اعْمَلَا لِلْأَجْرِ؛ وَ کُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»؛ (حقّ را بگویید، و برای [پاداش] آن جهان کار کنید؛ و ستمگر را همچون دشمنی باشید و ستم رسیده را یاریگری).
ابن ابی الحدید درباره این حکمت و اینکه دلالت آن بر چیست، می گوید:
«مراد از روزگار فتنه در این سخن، هنگامۀ دشمنی و جنگ میان دو سالار و زمامدار گمراه است که هر دو به گمراهی فرامیخوانند، همچون فتنۀ میان عبدالملک بن مروان و عبدالله بن زبیر، و فتنۀ میان مروان و ضحّاک، و فتنۀ میان حجّاج بن یوسف و محمّد بن اشعث و نظایر اینها. ولی اگر یکی از دو طرف بر حقّ باشد، همچون فتنۀ جمل و صفّین و همانند آنها، دیگر زمان چنان فتنهای که امام (ع) گفته است نیست، بلکه در این موارد، جهاد کردن همراه آن که بر حقّ است و شمشیر کشیدن همراه او، واجب است. در چنین مواردی باید نهی از منکر کرد و در راه عزّتمند نمودن دین و چیره شدن حقّ، نباید از بذل جان دریغ ورزید».
بنابراین دلالت سخن امام بر این است که اگر در شرایطی دوطرف درگیر بودند و با هم مبارزه میکردند و در تقابل با هم قرار گرفته بودند شما به گونهای عمل و رفتار نکنید که آلت دست آنها قرار بگیرید و از شما در جهت مقاصد نادرست، دنیاطلبانه خود بهره بگیرند.
نظر شما