به گزارش خبرگزاري مهر، بر اساس گزارش نهايي كميسيون يازده سپتامبر، 19 جوان عرب با نقشه طراحي شده فردي به نام خالد شيخ محمد و با رهبري اسامه بن لادن از داخل افغانستان، خالق حملات تروريستي يازده سپتامبر بودند .
آنچه كه در اين گزارش مهم جلوه مي كند شرح سلسله حملاتي است كه در گذشته در نقاط مختلف جهان از طرف القاعده بر روي مواضع آمريكاييان صورت گرفته و دولتمردان آمريكا به وضوح به آن واقف بودند .
حمله به مركز تجارت جهاني با كاميون در فوريه سال 1993، حمله به بالگرد آمريكايي در سومالي ، حمله به دفتر مدير برنامه ريزي گارد ملي عربستان در رياض، حمله به برجهاي مسكوني در منطقه الخبرعربستان در ژوئن 1996 و كشته شدن 19 آمريكايي از جمله مواردي بود كه گروههاي تندرو اسلامي با پشتيباني مالي بن لادن ترتيب داده بودند. اما اين پايان كار نبود .
در اوت 1998 گروه القاعده به طورهمزمان سفارتخانه هاي آمريكا را در نايروبي كنيا و دارالسلام تانزانيا مورد حمله قرار دادند. در اين حملات 224 نفر كشته و هزاران نفر زخمي شدند كه 12 نفر از كشته شدگان آمريكايي بود.بعد از اين فاجعه بود كه آمريكا القاعده را به عنوان يك مخالف قدرتمند قلمداد كرد و با موشكهاي كروز مواضع اين گروه را در افغانستان و سودان مورد حمله قرار داد . نكته اي كه در اينجا مطرح است ريشه هاي پيدايش گروههايي چون القاعده مي باشد كه با آغاز سلطنت خاندان سعودي در شبه جزيره عربستان ريشه دواند و از نردبان قدرت حكومت عربستان چهره جهاني يافت .
با مطالعه تاريخ عقايد و نحله هاي فكري در جهان، اين فرضيه براي ما به اثبات مي رسد كه همواره عقايد در زير سايه حمايت قدرت، به جهانيان معرفي شدند. بسياري از مكاتب همانند ليبراليسم، ماركسيسم ونازيسم كه در قرن نوزدهم و بيستم سربرآوردند همگي در آغاز حتي براي اطرافيان بنيانگذاران انديشه ها نا مفهوم بودند و تنها در سايه حمايت و جلب نظر عناصر صاحب قدرت بودند كه به جهانيان معرفي شدند.
ريشه هاي تفكراتي گروههايي چون القاعده قرنها بود كه در شبه جزيره عربستان به علت نداشتن كانالهاي ارتباطي براي بروز به عرصه جهاني در زير خاكستر زمان مدفون مانده بود. با شروع عصر طرحهاي استعماري انگلستان و در سايه نبوغ شخصيتي چون سلطان عبدالعزيز وهابيت در عربستان بر مسند قدرت تكيه زد .
تفكرات خشك و جاهلي در عربستان در زير بركات اكتشافات نفتي و درآمد حاصله، رنگ و لعاب تجدد به خود گرفت . نياز كشورهاي غربي به نفت، پايه هاي حكومتي خاندان سعودي را استحكام بخشيد و بين آمريكا و عربستان از زمان صدارت روزولت و بن سعود سياست مبتني بر امنيت در مقابل نفت برقرار گرديد .
همگام با توسعه اجتماعي در سطح جهان و شبه جزيره عربستان دستيابي اين گروهها به ابزارآلات ارتباطي و منابع مالي اين امكان فراهم گرديد تا بنيادگرايان براي گسترش عقايد خود به يارگيري اقدام كنند و به يك بسيج عمومي در ايجاد گسترش مراكز آموزشي بپردازند .
در اين برهه از زمان كه به سالهاي دهه 60 تا 80 برمي گردد، آمريكا و اروپا براي دوري از خطر كمونيسم و نيازي كه به نفت عربستان داشتند در مقابل شيوع اين نوع تفكرات كه با دموكراسي غربي نيز در تضاد بود، هيچگونه اقدام عاجلي به عمل نياوردند حتي در برخي از موارد سازمان سيا از افكار اين گروهها براي اجراي مقاصد استراتژيكش استفاده كرد كه اين امر به توسعه گروههاي تروريستي و بنيادگرايانه كمك كرد.
براساس ديدگاه اين گروههاي تندرو ، در هر كشور اسلامي كه پاي چكمه پوشان غرب و شرق به آنجا باز شود مبارزه با اين اشغالگران جهاد در راه خدا محسوب مي شود و بر همين اساس بسياري از افراد تندرو در دهه 80 از گوشه و كنار جهان در افغانستان جمع شدند تا در جهاد عليه اتحاد جماهير شوروي شركت كنند . اگرچه دولتمردان آمريكايي در آن زمان از بروز طاعون بنيادگرايي خرسند بودند، اما نمي دانستند كه در سالهاي نه چندان دور اين طاعون گريبانگير آنها نيز خواهد شد .
با پيروزي غرب در جنگ سرد و با حضور نيروهاي آمريكايي در عربستان، بنيادگرايان اسلامي گروه القاعده را در منطقه اي كور از جهان در كشوري چون افغانستان تشكيل دادند تا براي گسترش جهاد به گفته خود،در قسمتهاي ديگر دنيا بسيج شوند . آنچه كه سبب شد تا اين گروه سلسله تحركات تروريستي دهه آخر قرن بيستم و رويداد 11 سپتامبر را ترتيب دهند، عواملي زير بود : انباشت عقده هاي عقب ماندگي تاريخي و از بين رفتن شكوه و جلال دنياي اسلام در طي چند قرن گذشته و بازگرداندن اين عزت به جامعه اسلامي از طريق مبارزه با دولتهاي غربي؛ بي عدالتيهاي بين المللي از طرف قدرتهاي بزرگ ؛ سرمستي كشورهاي غربي از پيروزي جنگ سرد و تلاش اين كشورها بر سيطره فرهنگ غربي و تحقير فرهنگ اسلامي ؛ و بلوغ شخصيتهاي فكري اين گروه در ساماندهي و اجراي اهداف .
عوامل انگيزشي حادثه يازده سپتامبر تنها در موارد ذكر شده خلاصه نمي شود. پايان نظام دو قطبي و غرور ناشي از پيروزي در قطب غرب ، آمريكا را تحريك كرد كه استراتژي جديدي با نام نظم نوين جهاني تدوين كند و براي عملي شدن اين استراتژي دكترينهاي متناسب با آن به مرحله ظهور برسد. در اين بين خاورميانه بيشتر مورد توجه آمريكا قرار گرفته و همواره در چارچوب استراتژي و بعدها دكترينهاي امنيتي اين كشور از جايگاه ويژه اي برخوردار شد. مطالعه مجموعه استراتژي ها و دكترينهاي امنيتي رؤساي جمهور آمريكا در همين دوران نشان مي دهد كه بخشي از منافع و تهديدات سطح بالايي آمريكا در اين منطقه تعريف گرديده است و همواره بخش مهمي از اين اسناد به خاورميانه و كشورهاي آن اختصاص داشته است.
مطالعه تاريخ اين منطقه خصوصاً تاريخ سياسي آن نشان ميدهد كه چهار مؤلفه اساسي شامل نفت، بازار، فرهنگ سياسي و ژئوپوليتيك همواره در شكل دهي به تحولات و تغييرات در اين منطقه حساس جهان نقش داشته است و صرفاً در هر دوره مشخص اولويت اين مؤلفهها نسبت به يكديگر تغيير نموده است. از سوي ديگر، همواره به تناسب ساختار نظام بينالمللي اين منطقه در چارچوب مؤلفههاي مطرح شده مورد توجه بازيگردانان جهاني و يا قدرتهاي بزرگ بوده است.
برخلاف دوران دوقطبي كه ژئوپوليتيك اولويت اساسي را در مؤلفههاي چهارگانه دارا بود، فرهنگ سياسي در بروز حادثه يازده سپتامبر و حوادث بعد از آن عامل اصلي بود . فرهنگ سياسي قادر به تحمل برخوردهاي حقارت آميز غرب نبود . آنچه كه در اين اثنا مهم است اينكه حادثه يازده سپتامبر اگر چه معلول استراتژي و دكترينهاي پس از نظام دو قطبي بود، اما اين رويداد خود سبب شد تا دولتمردان آمريكا فضايي امنيتي در عرصه بين المللي به وجود آورند تا بتوانند به كمك آن به استراتژيهاي از پيش تعيين شده خود تسريع ببخشند و علتي جديد براي خلق استراتژي و دكترينهاي جديد در منطقه خاورميانه بتراشند.
با كنكاش در مفاد گزارش نهايي كميسيون 11 سپتامبر، راهكارهايي كه براي مقابله با تندروهاي اسلامي ذكر شده به وضوح استراتژي نئوليبراليستي دولتمردان آمريكايي درآن گنجانده شده است. در اين گزارش تاكيد شده كه ارزشهاي آمريكايي بايد در جهان اسلام ابلاغ شود و تلاشهاي آمريكا در نبردهايش درجوامع بسته اي چون كشورهاي خاورميانه با قدرت بالايي پيگيري شود. همچنين به ارائه دستور كارهايي كه آموزش عمومي اقتصاد بازار را در پي داشته باشد، تاكيد شده است.عباراتي چون اقتصاد بازار و يا برپايي حكومتهايي كه در آن حكومت قانون باشد، اوج تفكرات ليبرال دموكراسي مي باشد كه به طور آشكارا در اين گزارش قيد شده است .
يازده سپتامبر براي دولت آمريكا بهانه اي شد كه نخست به افغانستان لشكركشي كند و به بهانه مبارزه با تروريسم نيروهايش را دركشورهاي آسياي ميانه كه پيش از آن در چارچوب منافع روسيه قابل تعريف بودند، مستقر كند . افراط گري آمريكا در پياده كردن اهداف و تك روي سبب شد، بين متحدان غربي اين كشوركه در جنگ افغانستان در يك صف بودند، اختلاف و تشدد به وجود آيد . به واسطه اين اختلافات مفاد منشور سازمان ملل متحد نيز نقض شد و آمريكا بدون توجه به خواسته هاي متحدان اروپايي در جهت پياده كردن استراتژي خود به عراق لشكركشي كرد .
در سالهاي بعد با چربش زور آمريكا به شركاي اروپايي اش و با تعديلي كه طرفين در سياستهاي اجرايي شان دادند، مواضع طرفين به يك نقطه واحد نزديك شد، اما اختلافها از بين نرفت و اروپا درصدد برآمد كه براي مقابله با آمريكا به اتحاديه اي قوي تبديل شود . اين تقابلگرايي تنها به اروپا معطوف نگرديد، بلكه در عرصه بين المللي بازيگران ديگري نيز بودند كه از تئوري آمريكا خرسند نگشته و خود قطب جديدي را براي مقابله با تهديدات تشكيل دادند. كشور چين و همكاريهاي گسترده اين كشور با روسيه و درگيريهاي لفظي مقامات اين دو كشور در اين راستا قابل ارزيابي هستند. چين استراتژي تدافعي خود را براي مقابله با فزون طلبي آمريكا ترسيم كرد و آرايش جديدي در عرصه بين المللي ترسيم كرد .
علاوه بر چين، پافشاري ايران در عدم تمكين به خواسته هاي غرب در قبال برنامه هسته اي صلح آميز خود و پيگيري سياست خارجي مستقل براي مقابله با استراتژي تك رويانه آمريكا صورت مي گيرد. در اين بين كشورهاي ضعيف آفريقا نيز بيكار ننشستند و سعي كردند با تشكيل اتحاديه افريقا تبديل به يك وزنه قابل قبول در عرصه بين المللي گردند . اين استراتژي براي مقابله با يكجانبه گرايي هاي بين المللي در مخالفت با نحوه اصلاحات سازمان ملل هويداست .
اين اتحاديه خواهان كرسي دائمي در شوراي امنيت مي باشد تا بسان گذشته از دايره نفوذ و قدرت برتر جهاني عقب نمانند . مجموع اين استراتژي در جهت مقابله با تشتت و گسيختگي فضاي بين المللي صورت مي گيرد كه به واسطه استراتژي آمريكا پس از حادثه يازده سپتامبر به وجود آمد .
نظر شما