به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از طلیعه، قرآن داعیهای جدی در ساختِ فرهنگ و تمدن دارد و بخش زیادی از آیات قرآن مستقیماً به موضوعاتِ مرتبط با جامعه انسانی یا سرنوشت انسان یا زیرساختهای جوامع بشری یا سنن الهی حاکم بر جوامع بشری پرداخته است. در گفتگو با دکتر کرم سیاوشی، دانشیار گروه الهیات دانشگاه بوعلی سینا به بررسی این موضوع پرداخته شده است که در ادامه میآید:
*علوم انسانی چه جایگاهی در قرآن دارد؟
درباره پیوند علوم انسانی با قرآن میتوان گفت: قرآن اصلاً و تماماً کتاب علوم انسانی است! چه، قرآن کتابی برای انسان و انسانسازی است؛ برای رهنمود و رشد انسان تنزل یافته است. بر این اساس از صدر تا ذیل قرآن، از سوره حمد تا ناس آن و یا از سوره إقرء تا نصر آن، همه لبریز از مباحث علوم انسانی است. تفسیر راست و درست جامعیت قرآن و «تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ» [۱] بودن آن، نیز همین است.
*قرآن کریم در ایجاد یا گسترش چه علومی نقش داشته است؟
با توجه به اینکه قرآن کریم یک وحی زبانی و بیانی و ادبی است بهصورت طبیعی با زبانی که به آن نازلشده است، پیوند استواری پیدا نموده است. بر این اساس با توجه به اهتمام بسیاری که بزرگان امت اسلام برای قرآن قائل بودهاند، بخشی از این اهتمام خود را در قالب تکمیل و تکامل علوم عربیت و ادب عربی نشان داده است. بنابراین علوم ادب عربی از قبیل صرف و نحو و بیان و بدیع، رسمالخط و اعراب و قرائت مرهون ظهور قرآن کریم است.
از سویی دیگر مجموعه علوم اسلامی از قبیل علوم قرآن، تاریخ اسلام، فقه، فلسفه، عرفان نشأتگرفته از انوار درخشان مفاهیم و معارف قرآن است. البته اگر بخواهیم نقش انگیزشی و تحرک بخشی قرآن را در نظر آوریم، میتوان مدعی شد که تمدن عظیم اسلامی در قرون میانه اسلامی منتسب به قرآن نسبت است؛ چراکه کتابی که با «اقرء» آغاز میشود و از «لوح» و «قلم» و «کتاب» بارها در آن سخن به میان میآید و در آیات متعددی به «سیر و نظر در آیات آفاقوانفس» توجه میدهد و قاعده متین «لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعی» [۲] را مطرح میسازد، نقش بیبدیلی در رشد و رونق دانشی و تمدنی خواهد داشت. گو اینکه پیشرفت علمی امروز دنیای مادی نیز بر مبنای پیشرفتهای خیرهکننده امت اسلام در قرون درخشان سالفه بوده است. [۳]
*برای اسلامی سازی علوم انسانی از قرآن چه بهرههایی میتوان برد؟
تا مقصود از علوم انسانی چه باشد. بخشی از علوم انسانی که بهصورت مستقیم از کتاب و دین و پیامبر(ص) سخن میگوید، و علوم دینی و الهی نامیده میشود، بهصورت گریزناپذیر و عمدتاً از قرآن کریم بهره مند است و زهی افتخار بر این بهرهمندی. البته این بدان معنا نیست که همین بخش از علوم انسانی نمیتواند از دستاوردهای بشری در دیگر حوزهها بهره ببرد؛ چه، در شرح و بسط مباحث و معارف اسلامی میتوان از دیگر کانالهای دانشی نیز بهره بُرد.
نکته مهمتر در اسلامی کردن علوم انسانی این است که نباید پنداشت که اسلامی کردن علوم انسانی به این شکل است که صرفاً تعدادی آیات و عبارات قرآنی و روایی در متون و منابع این علوم وجود داشته باشد؛ یا اگر در هر کتاب و جزوه متعلق به این حوزه چند آیه و حدیث در کنار مطالب دیگران ذکر شد، علوم انسانی اسلامی شکل میگیرد، البته چهبسا در برخی از متون و مباحث حوزه علوم انسانی(غیر از علوم اسلامی) لازم باشد برخی از مباحث آمیخته با آیات و نصوص دینی – قرآنی مطرح شود و در آنجا به شرح و بسط چگونگی دلالت آنها بر فلان و بهمان موضوع و نظریه پرداخته شود.
لکن به نظر بنده یکی از نقشهای مغفول مانده دین بهصورت اعم و قرآن کریم بهصورت خاص کارکرد و نقش غیرمستقیم آن است. چه، قرآن کتاب انسانسازی است و آنگاهکه انسان یا انسانهایی مطابق با آموزههای أحسن و استوار قرآنی ساخته و پرداخته شود بخشی بلکه بخش اعظمی از اثربخشی و نفوذگری قرآن از طریق اینگونه انسانها رخ خواهد نمود. چه زیبا سروده شاعر متفکر، اقبال لاهوری:
نقش قرآن تا در این عالم نشست نقشهای کاهن و پاپا شکست
فاش گویم آنچه در دل مُضمَر است این کتابی نیست، چیزی دیگر است
چونکه در جان رفت، جان دیگر شود جان چو دیگر شد، جهان دیگر شود
مثل حق پنهان و هم پیداست این زنده و پاینده و گویاست این [۴]
بنابراین همانگونه که حضرات معصومین(ع) بهعنوان شاگردان درس قرآن توانستهاند در راهبری بشریت و طالبان راه حق موفق و شاخص باشند دیگران نیز میتوانند از همین طریق بهعنوان سخن گوی قرآن اثرگذار و مفید باشند.
به عبارت دیگر، علوم انسانی اسلامی و الهی محور از رهگذر تعلیم و آموزش و ارائه علوم انسانی توسط مردان وزنان ساختهشده در پرتو قرآن میتواند، ظهور یابد نه با صرف تلفظ و نگارش پارهای از آیات و روایات بر سر برخی زبانها و در لابهلای برخی از کتابها.
استادی که در کلاس درس به استدلال و توضیح و تبیین مباحث میپردازد اگر خود بهره¬مند از خرمن درخشان و رخشان معارف قرآن و دین نباشد و تا ژرفای جانش در تسخیر و سیطره قرآن نباشد، نمیتواند علوم انسانی را در قالب و ساختار استوار اسلامی و قرآنی ارائه دهد؛ لذا بهحق گفتهشده: «مَن أخلصَ لله أربعینَ صباحاً ظهرت ینابیعُ الحکمه مِن قلبه عَلی لسانه» [۵]؛ هر که چهل صبحگاه خاص خدا شود چشمههای حکمت از قلب وی بر زبانش جاری شود.
بدین سان هریک از استادان و آموزگارانی که در عرصههای مختلف علوم انسانی چون: روانشناسی و سیاست و اقتصاد و علوم اجتماعی و هنر و معماری و حقوق و … به تعلیم و تربیت میپردازند اگر از پیش خود در اقیانوس عظیم قرآن و دین شنا کرده باشند و از معارف آن به شایستگی و بایستگی بهر برده باشند، در امر بومیسازی و اسلامی سازی یا در ارائه مباحث تطبیقی این مباحث، موفق خواهند بود: ذات نایافته از هستی بخش چون تواند که بُود هستیبخش [۶]
البته واقعنگری را نیز نباید ازنظر دور داشت. بهعنوانمثال پیامبر گرامی اسلام(ص) فرموده است: «اطلبوا العلم و لو بالصین» [۷] این سخن مشتمل بر یک قاعده کلی است و ازنظر بنده منظور از آن، این است که انسان مسلمان بلکه امت اسلام هر آنچه را که برایش سودمند است و او را در مسیر زیست دینی و اسلامی یاریگر و دستگیر است باید از دیگران حتی اگر نامسلمان باشند، بگیرد. ناگفته پیداست که علاوه بر سودمندی، شرط این أخذ و دریافت آن است که آن دانش با هیچیک از مبانی و اصول اصیل اسلامی و قرآنی در تقابل نباشد.
*اسلامی سازی علوم انسانی با چه روشهایی امکانپذیر است؟
از یکجهت با همان روشی که پیامبر اکرم(ص) و دیگر پیامبران الهی با آن به هدایت و دعوت میپرداختهاند و آن روش محبت و رحمت است: «فَبِما رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ» [۸]
به (برکت) رحمت الهی، در برابر مردم نرم و مهربان بودی! اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده میشدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامیکه تصمیم گرفتی، قاطع باش! و بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.
یا میفرماید: «اذْهَبا إِلی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغی* فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشی» [۹]
(اکنون) تو(ای موسی) و برادرت(هارون) به سوی فرعون بروید؛ که طغیان کرده است! * و به نرمی با او سخنگویید؛ شاید متذکّر شود، یا (از خدا) بترسد! چرا که جبر و اجبار در عرصه تعلیم و تربیت یا اصلاً نتیجه نمیدهد یا بسیار کم نتیجه میدهد.
بنابراین، از نظر بنده، طرح مباحث علوم انسانی و نگارش متون درسی و دانشگاهی لازم است از سوی جمعی از نخبگان علمی جامعه صورت گیرد که خود از همه یا از بسیاری از نگرشها و نظریات متفکران دنیای مادی و دیگر اندیشمندان جهانی مطلع باشند و حُسن و قُبح آن اندیشه ها و سخنان را بهخوبی بشناسند و از سویی، آشنایی ژرف و استواری با معارف و مباحث اسلامی داشته باشند و خود نیز بهراستی و درستی متعهد به آموزههای دینی باشند و این میتواند بهترین و موفقترین شیوه در ارائه علوم انسانی اسلامی باشد.
در هر صورت، ارائه و تدریس مباحث علوم انسانی بهویژه در مواردی که دیدگاههای مقابل یا مخالفی وجود دارد باید بهصورت تطبیقی و بر اساس کارکرد واقعی و نتیجه بخشی عینی و پذیرش عقلائی باشد و نه بر اساس تخیل و توهم و ادعاهای بیارزش حتی به نام دین.
............................
پینوشتها:
[۱] نحل: ۸۹٫
[۲]نجم: ۳۹٫
[۳]برای ملاحظه دیدگاهها و منابع در این رابطه نک به مقاله: نقش مسلمانان در پیشرفت علمی غرب ( (http://ahlolbait.com/article/۷۷۹۱
[۴] قبال لاهوری، جاوید نامه.
[۵] پاینده، ابوالقاسم، (۱۳۸۲) نهج الفصاحه، تهران: دنیای دانش، چاپ چهارم. ص۷۳۸، حدیث۲۸۳۶٫
[۶] جامی، هفتاورنگ، سبحه الابرار.
[۷] پاینده، همان، ص۲۱۷ حدیث ۳۲۴٫
[۸] آلعمران: ۱۵۹٫
[۹] طه: ۴۳-۴۴٫
نظر شما