به گزارش خبرنگار مهر، دویست و هفتاد و یکمین شب مجله بخارا با همراهی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار و کانون زبان فارسی به شب «سعید حمیدیان» اختصاص یافت که با حضور چهرههایی مانند نصرالله پورجوادی، بهاءالدین خرمشاهی، اصغر دادبه، کامران فانی، محمد امیر جلالی، داریوش شایگان، مصطفی ملکیان، مهدخت معین، حسین پاینده و حسن انوشه برگزار شد.
در ابتدا علی دهباشی مدیرمسئول نشریه بخارا و دبیر این نشستها، ضمن خوشامدگویی به میهمانان حاضر در جلسه بخشهایی از زندگینامه و فعالیتهای دکتر حمیدیان را قرائت کرد و سپس نصرالله پورجوادی از خاطرات دوران خدمت سربازی خود با دوستان قدیمی مانند کامران فانی، بهاءالدین خرمشاهی، سعید حمیدیان و اصغر دادبه در سال ۱۳۴۸ یاد کرد و گفت: پادگان عجیبی بود! چند سالی بود که سرباز نگرفته بودند و ما همگی از رشتههای الهیات و ادبیات فارسی گرد هم جمع شده و در یک گروه همه با هم بودیم.
وی افزود: اولین بار من صدای دکتر حمیدیان را هنگامی شنیدم که داشت با شخصی درباره ادبیات فارسی و شاعری سخن میگفت. تحت تأثیر سخنانشان قرار گرفتم و به نظرم آمد که ایشان یکی از محققان خوب ادبیات فارسی است. در آن زمان به تازگی به ایران آمده بودم و اشخاص را نمیشناختم. دوستی میان ما شکل گرفت و گاهی یکدیگر را میدیدیم. در دوران انقلاب رابطهمان نزدیکتر شد و بعدها در دوران جنگ ایشان ناچار به ترک اهواز شدند و به تهران آمدند. از او خواهش کردیم که مسئولیت گروه ادبیات فارسی را به عهده بگیرد و خوشبختانه پذیرفت.
پورجوادی ادامه داد: برای اولین بار پس از انقلاب، به فکر برگزاری کنفرانسی با موضوع زبان و ادبیات فارسی افتادیم. در دورانی که فرهنگستان تعطیل شده بود و مجلاتی در این زمینه وجود نداشت و اکثر کتب منتشر شده، در بخش سیاسی بودند، کسی توجهی به مسائل ادبی و زبان فارسی نداشت. با همکاری ایشان این کنفرانس ادبی شکل گرفت و میتوانم بگویم در آن زمان اولین کنفرانسی بود که درباره زبان فارسی در محل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در کشور برگزار شد. به همت آقای دکتر حمیدیان بود که مجموعه مقالات این برنامه هم چاپ شد. همه از برگزاری این کنفرانس شگفت زده شده بودند. این کار ادامه پیدا کرد و بعدها در مرکز نشر دانشگاهی مجله و مجلاتی منتشر شد که مسئولیت کارهای بخش ادبیات فارسی به عهده آقای دکتر حمیدیان بود.
به گفته این پژوهشگر حوزه ادبیات، مهمترین کارهایی که سعید حمیدیان در زمینه زبان و ادبیات فارسی انجام داده، از دهه هفتاد به بعد بوده است از جمله «شرح شوق» که میتوان گفت اثر ماندگار و اصلی اوست. بعد از انقلاب حرکت خاصی درباره حافظ و تحقیق در مورد این شاعر آغاز شد.
وی گفت: گرچه ما بخشی از این تحقیقات را در مرکز نشر دانشگاهی آغاز کردیم و نشر دانش مجله ای بود که در دهه ۶۰ و ۷۰ بسیاری از مقالات ادبی در آن منتشر میشد. حافظ یکی از مهم ترین شاعرانی بود که در این بخش مورد توجه قرار گرفت که بعدها این مقالات هر یک به طور مستقل هم چاپ شد. به گمانم حقش هم همین است. اهمیت حافظ و شناخت آن به حدی است که نباید آن را کنار گذاشت.
پورجوادی یکی از ویژگیهای این اثرجمع آوری تقریبا تمام تحقیقاتی ذکر کرد که در مورد حافظ در این سالها انجام شده است و گفت: تحقیقات گذشته بیشتر در جهات مقایسه و تفسیر اشعار و معانی لغت و مفهوم و آرایههای ادبی بوده است، در حالی که ادبیات، وسعت معنایی بیشتری دارد و اما آقای حمیدیان بحثها را چه از لحاظ تاریخی بلکه در بخش علم روز از جمله روانشناسی نیز دنبال میکنند. چرا که حافظ به یکباره پدید نیامده و هر یک از مضامینی که او به کار برده است، سابقه ای طولانی در تاریخ دارد که چگونه اینها شکل گرفته و تاریخ شکل گیری مفاهیم چه بوده است.
وی افزود: آقای حمیدیان اصرار بر این دارند که غزل یک واحد است و ابیات با یکدیگر پیوستگی معنایی دارند و باید این پیوستگی را مد نظر قرار بدهیم. دیگران به این نکته توجه نداشته اند. شاید گاهی در کتابشان به ابیاتی بربخوریم که ارتباطش با ابیات قبل و بعد کاملا روشن نشده باشد اما کل اثر در این نکته مورد توجه بوده است.
دومین سخنران این شب، بهاء الدین خرمشاهی بود که در سخنانی، کتاب شرح شوق را شرح کبیر حافظ خواند و گفت: من و آقای حمیدریان ۵۲ سال است که با هم دوست هستیم. در سال ۵۳، پدر نازنین دکتر حمیدیان، من و فانی را دعوت کردند که نزد سعید برویم و با هم درباره کنکور صحبت کنیم و گفتند که نگران نباشید و به کتاب هم نگاه نکنید تا نگرانی کنکور از دلتان بیرون برود. آن شب نشستیم و سخن گفتیم و خوش گذراندیم. هر چه فکر میکنم این دوستی ما به حدی طولانی و پر بار بوده است که پیش از آن را به یاد نمیآورم. آثار ایشان، با همه عشقی که به تألیف داشتند، زیاد است. با یکدیگر طنز و شوخی هم داشتیم. وقتی ایشان در نقد حافظنامه یادداشتهایی برای من نوشتند، یک مثنوی برای ایشان گفتم .
وی افزود: بعد از چاپ شرح شوق از حجم آن حیران شدم. خب نقدی هم داشتم. البته این تفسیر نا به جا نیست و برش کوچکی در تاریخ اندیشه و فرهنگ و ادبیات را روشن میکند ولی جلد اول به جایی که سر فصل داشته باشد، بیتی از حافظ آمده است. به طوری که شخص نمیداند در این صفحه از چه بخشی از اشعار حافظ صحبت خواهد شد. به عنوان مثال بگویند: رندی و حافظ. من تنها این کمبود را میبینم. البته من چاپ اول را دارم که حتی شماره جلد نداشت و برای یافتن شماره آن باید کتاب را از کتابخانه بیرون میآوردی تا متوجه شوی که این جلد چندم است. البته انتشارات قطره جلدهایی را جدا کرد و جلد جدید گذاشت و این نهایت احساس مسئولیت یک انتشارات است. اما در کل باید گفت که اثری بسیار ارزشمند است.
پس از سخنان خرمشاهی، سعید حمیدیان بیان کرد که در چاپهای جدید نکات مورد انتقاد ایشان تصحیح شده است و در بخش دیگر، دکتر اصغر دادبه، با تحلیلی بر کتاب دکتر حمیدیان با تأکید بر لزوم جامعیت علوم در پژوهشگران ادبیات در شرح غزلهای حافظ، گفت: مسأله ای از گذشتهها به عنوان مسأله جامعیت وجود داشت و سپس تخصص جای جامعیت را گرفت. هر کدام از این دو خصوصیات و آفاتی داشتند. بعدها گفتند که اگر ارسطو جامع بوده است فلسفه نشان از جامعیت ندارد بلکه او هم به علم و هم به فلسفه میپرداخته است. اما در روزگار بعد که شغل و تخصص پیش آمد و کارها پیشرفت کرد، یک آفت بزرگ دامن بشر را گرفت و آن این که هر کسی در حوزه خود، خویش را قطب دایره امکان فرض کرد و گمان کرد که کل عالم در مشت اوست و آفت دیگر اینکه بسیاری چیزها پوشیده ماند.
دادبه افزود: زمانی که شخص در حوزه ای تخصصی مییابد، فکر میکند همه کاره است و همه چیز را میداند و این خود بزرگترین آفت است. امروزه دوباره جهان رو به سوی جامعیت میرود و این خوشبختانه در فرهنگ ما شاید نزد نسلهایی به صورتی باقی مانده است و این میل به جامعیت در حوزه کار آقای حمیدیان وجود دارد. معمولا ادیبان ما خیلی روی خوش به فلسفه نشان نمیدهند. دکتر حمیدیان با فلسفه بیگانه نیستند. زبان خارجی هم از این مقوله است و همگی از آن گریزانند ولی ایشان به این زبان هم مسلط بوده و از جوانی ترجمههایی داشته اند. با زبان عربی آشنایی دارند. از ترجمه رمان تا کارهای تحقیق ادبی در آثارشان میتوان یافت. این ویژگیهایی است که در هر کسی وجود ندارد و در او بدون مبالغه بوده و هست و این مسأله و توجهاتی که در بخشهای مختلف داشته است و ویژگیها و اطلاعاتی که در برخورد با یک متن لازم است از زبان شناسی و واژه شناسی و تاریخ در شرحش آشکار میباشد.
وی یادآور شد: طبیعی است که انسان در راه و تحقیق هم در راه است. فقط پیامبری است که ختم شد. اگر قرار باشد که یک کار تحقیقی به پایان برسد، طبیعی است به پایان نمیرسد و این لازمه پیشرفت و تحقق بشری است. خود فلسفه هم همین گونه است و به هر حال در هر دوره ای نسبت به اوضاع و احوال و دانشی که یک متفکر دارد، حقیقت را به گونه ای ترسیم میکند و به نسبت خود همین است که باید باشد. این وضعیت را در شرح شوق میبینید و این جامعیت همه سویه است و حتی ابیاتی که گاهی در نسخه مورد نظر ایشان نیست ولی مطرح کرده اند.
وی با بیان اینکه یکی از کارهایی که سعید حمیدیان کرده است و ممکن است مورد ایراد باشد این است که چرا بیت را به نثر بر نمیگرداند؟ گفت: قبلها استاد خطیب رهبر و دیگران این کار را انجام داده اند گرچه برای کسی که شروع به خواندن میکند، برگرداندن بیت به نثر هم کمک خواهد کرد. اما حمیدیان در جایی قرار داشت که این کارها انجام شده بود. اما او آمد و مقدمات را در اختیار خواننده قرار داد که در واقع مقدمات و مسائلی است در مورد یک بیت و غزل که میتوان مطرح کرد. نتیجه گیری را به عهده خواننده گذاشته است، خواننده ای که آن معنی و نثرها را پشت سر خود دارد و طبیعتا میتواند کار خود را بکند. مضاف بر اینکه آن ابعاد مختلف معنایی که به ویژه در شعر به طور عام و در شعر حافظ به طور خاص است، این مجال را به خواننده میدهد. گرچه باور دارند که شاعر شعرش را گفته است و دیگر معنا به عهده خواننده است اما توجه داشته باشید که معنا در اختیار خواننده ای است که آن چیزهایی که باید به عنوان مقدمات بداند، دانسته است. وگرنه نه اینکه هر چه دلش خواست. از این نمونهها بسیار است. ما در برخورد با شعر در اثر ایشان یک سسلسه معنایی را مییابیم که میتوانیم قسم بخوریم مورد توجه شاعر بوده است و مخصوصا شاعری همانند حافظ، چون دائما ابیات را تغییر داده است.
در ادامه فیلم مستندی درباره دکتر سعید حمیدیان به نمایش در آمد و سپس کامران فانی، درباره دوستی دوران جوانی خود با دکتر حمیدیان و آثار ادبی مشترکشان گفت: من و آقای حمیدیان چند اثر مشترک داشتیم و مراسم ازدواج سعید که تنها شاهدش بنده بودم و میگویم که وجود همسرشان فرشته ای است که بدون او نجات پیدا نمیکرد. نکته دیگر درباره آخرین اثر ایشان است که حاصل تمام عمرش میباشد.
وی افزود: در سال ۴۳ با سعید آشنا شدم. چهار سال اول هم با هم بودیم. من و سعید و خرمشاهی به عنوان سه تفنگدرا شهرت داشتیم. در همان دوره بود که من و سعید تصمیم گرفتیم که کار مشترکی انجام دهیم و ترجمه ای چاپ کنیم. به چخوف علاقه بسیار داشتم و از همین فرصت استفاده کردم و یکی از نمایشنامههای مشهور او با نام «سه خواهر» را ترجمه کردیم. دیگر اثر مشترک ما، ترجمه نمایشنامه «آدمهای ماشینی» اثر کارل چاپک بود که موضوع زیبایی داشت و در مورد روباتهایی بود که دنیا را تسخیر و بر علیه انسان قیام میکنند. اما نمیتوانند خود را بازتولید کنند و سر آخر یک روبات و یک انسان عاشق هم میشوند و یک آدم و حوای جدید پدیدار میشود و دنیای جدیدی شکل میگیرد. از کارهای دیگری هم که انجام دادیم نمایشنامه «ویتسک» اثر «گئورک بوخنر» که آقای مهرجویی فیلم پستچی را بر اساس همین نمایشنامه ساخته است.
فانی با بیان اینکه این تجربه دوران جوانی ما بود که عشق و علاقه مان به ادبیات را نشان میداد، ادامه داد: بعدها آثار ادبی بسیار ماندگاری از او دیدیم و توشه ای که بیشتر جنبه غریزی یافته بود و نتیجه اش در «شرح شوق» حافظ نشان داده شد و اگر آن تجربهها را نداشت، شاید نمیتوانست بدین صورت در مورد حافظ صحبت کند. وی بعدها کتب بسیاری درباره نظامی و فردوسی نگاشته است که قابل توجه است، اما به خوبی معرفی نشد. استاد حمیدیان کارهای مهمی در ترجمه داشته اند و اینها که گفتم اولین تجربههایشان در مورد ادبیات بود. اصول نقد ادبی نوشته «آیور آرمسترانگ ریچاردز» یکی از مهم ترین کتابها در مورد نقد ادبی است که ترجمه کرده است و رمان «دنیای قشنگ نو» نوشته آلدوسهاکسلی که ترجمه مشکلی دارد، چرا که یک اتوپیای جدید با واژههای نو در این رمان خلق شده است، از دیگر آثار اوست.
کامران فانی در ادامه اظهار گفت: مجموعه تمام اینها به آخرین کار ایشان، «شرح شوق» که اثر اصلیشان است، میرسد و سالها پخته شده تا روشنایی روز را در درون آن ببینیم. در این کتاب وقتی غزلی را با در نظر گرفتن تمام جوانب معرفی میکند فصل آخری دارد که یک یا دو صفحه است و دکتر حمیدیان سعی داشته است تا ساختار آن را کشف کند. یعنی ببیند که در مقابل این چند بیت مقابل یک اثر بزرگ قرار گرفته است. گاهی این اثر بزرگ به عنوان یک کلیسای گوتیک است یا به عنوان یک قلم مویی که خطی میکشد و نقاش چینی طبیعت و انسان را مقابل هم قرار میدهد. تمامی اینها مجموعه کلیت و هماهنگی است. به نظر من کوشش ما برای شناخت ادبیات خودمان و برای زنده نگاه داشتنش و پاسخگوی نیازهای زیبایی شناسی، کشف این نگاه است. یعنی مفردات بدون تردید لازم هستند اما در نتیجه مخاطب باید یک کل زیبا را درک کند و شناخت و شناساندن آن وظیفه هر شارح فارسی است و دوست دیرین من در این کار موفق بوده و راه تازه ای گشوده که در آثار قبل از شرح او بدان اشاره شده است. اما ایشان خیلی سیستماتیک به این اشعار پرداخته اند. چرا که کل زندگی اش را صرف این اثر کرده است.
در ادامه دکتر محمد امیر جلالی، درباره خصایل اخلاقی و تدریس و آثار استاد ادبیات سالهای دانشجویی و اکنون خود گفت و در واپسین دقایق این نشست، دکتر سعید حمیدیان، خود در سخنانی گفت: از دکتر نصرالله پورجوادی یاد میکنم که در یکی از حساس ترین مقاطع تاریخ ایران، ایشان نشر دانش را منتشر میکردند. و بعدها اولین سمینار ادبیات را برپا کردیم و دومی در سال ۶۳ برگزار شد که محور آن به زبان فارسی با عنوان زبان علم اختصاص داشت. یعنی میخواستیم ببینیم که زبان فارسی چه کارآییهایی در رشتههای علمی دارد. به هر حال نشر دانش در چنین فضایی منتشر میشد. سال ۶۱ که اولین سمینار نگارش فارسی بر پا شد، نشر دانش دری را گشود که برای اولین بار علوم بسیاری را با یکدیگر مرتبط ساخت و با هم آشنا کرد و خود پایگاهی شد برای بحث و تحقیق و... و. در زمینههایی مثل ادبیات، نظم و نثر فارسی، ویرایش و ترجمه.
دکتر حمیدیان در بخشی دیگر از سخنانش به کتاب «شرح شوق» خویش پرداخت و تصریح کرد: کتاب شرح شوق اگر هیچ نداشته باشد یک تجدید نظر و کار تازه ای است. حتی اگر سراپا اشتباه باشد. من در این کتاب، بدون بزرگ بینی از حافظ سخن گفته ام. یکی از دوستانم دکتر مسعودی همدانی مقاله چرا حافظ را نوشت. درست هنگام بر پایی کنگره حافظ در سال ۶۷، ایشان در نشر دانش این مقاله را منتشر کرد. حال شما فکر میکنید که آیا با یک کار درست و علمی تر، دور از شعارهای مرسوم میشود که حافظ را به صورت علمی تحلیل کرد؟ نتیجه چه میشود؟ بنده با نوشتن این کتاب آیا جسارتی به مقام حافظ کرده ام؟ خیر اینگونه نیست. وقتی به آخر کتاب رسیدند، نه تنها چنین جسارتی نشده است بلکه این را میدانم که مخاطب حافظ را بیش از پیش دوست خواهد داشت. چون قصد این را نداشته ام که جهت عکس کار کنم.
وی افزود: ما کارهای بسیاری در این بخش داریم اما تصور درستی از چگونگی شکل گیری ابیات حافظ نداریم. هنوز بحثهایی در مورد تنوع ابیات حافظ وجود دارد! اگر غزل و مجموعه آن یک اثر هنری باشد و این مجموعه هم در بخش هنر پذیرفته شده باشد، پس کدام اثر هنری بر پایه اجزای پراکنده خلق شده است؟ اینها حاصل کم کاری خودمان نسبت به حافظ است و سیر اشعار او سیر تکاملی است. یعنی شعری که از اواخر سده سوم هجری شروع شده است و تکامل یافته و به حافظ در نیمه دوم سده هشتم رسیده است. غیر از این هرگونه کاری که انجام بدهیم، در حکم جدا کردن حافظ از تمامی این مجموعه عظیم ادبیات و فلسفه و عرفان است. به هر حال من حرفهایم را در این کتاب زده و انتقاداتم را بیان داشته ام. معتقدم باید راه را دوباره رفت و منطقی تر و علمی تر پیش رفت . آن زمان حافظ شناسی راستین را خواهیم دید و خواهیم شنید.
در خاتمه، نسخههایی از آخرین کتب منتشر شده بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، به دکتر سعید حمیدیان تقدیم و لوح تقدیر و هدیهای از طرف رئیس دانشکده ادبیات فارسی دانشگاه آزاد واحد تهران جنوب، به ایشان اهدا شد.
نظر شما