به گزارش خبرگزاری مهر، داستان زندگی شهید بهنام محمدی در کتابی به نام «قصهای برای نخوابیدن» به نویسندگی یداله اقدامی با همکاری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و اداره کل حفظ و نشر ارزشهای دفاع مقدس خوزستان منتشر شده است.
«اوس رحمان»، «دریاقلی اوراقچی»، «مسابقه کُشتی»، «التهاب شهر»، «و جنگی که تحمیل شد»، «مِهر خونین خرمشهر»، «فرار برای بازگشت به خانه»، «شوخی»، «سیلی آبدار»، «حس غریب» و «پرواز آبی تا خدا» عناوین قسمتهای مختلف این کتاب است که انتشارات «صریر» آن را به چاپ رسانده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: با صدای خشمگین یکی از نیروهای عراقی سر جاش میخکوب شد. با زبان عربی و تحکمآمیز و با صدای زمخت نظامی سئوال کرد: اینجا چه غلطی میکنی؟ چه میخواهی؟ بهنام با حالت گریه و با اشاره به کوچه پشت سر عراقیها جواب داد خونه مون تو همین کوچه اس. دنبال مادرم میگردم. فرماندهی عراقی به سمتش آمد. جلوی تمام نیروهاش بیدرنگ سیلی محکمی بهصورت بهنام زد که از زمین کنده شد ...
این اثر به قیمت ۱۲ هزار تومان و در ۶۳ صفحه منتشر شده است و تصویرگری آن را فرزانه رضایی مربی هنری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به عهده داشته است.
به گزارش خبرنگار مهر، بهنام در تاریخ ۱۲ بهمن ماه ۱۳۴۵ در منزل پدر بزرگش در خرمشهر به دنیا آمد. شهریور ۵۹ بود که شایعه حمله عراقی ها به خرمشهر قوت گرفته بود خیلی ها داشتند شهر را ترک می کردند باور نمی کرد که خرمشهر دست عراقی ها بیفتد اما جنگ واقعاً شروع شده بود. بهنام تصمیم گرفت بماند. بمباران هم که می شد بهنام ۱۳ ساله بود که می دوید و به مجروحین می رسید.
خمپاره ها امان شهر را بریده بودند و درگیری در خیابان آرش شدت گرفته بود مثل همیشه بهنام سر رسید اما نارحتی بچه ها دیگر تاثیری نداشت او کار خودش را می کرد کنار مدرسه امیر معزی (شهید آلبو غبیش) اوضاع خیلی سخت شده بود ناگهان بچه ها متوجه شدند که بهنام گوشه ای افتاده است و از سر و سینه اش خون می جوشید پیراهن آبی و چهار خونه بهنام غرق خون شده بود و چند روز قبل از سقوط خرمشهر شیر بچه دلاور خوزستانی بالاخره در ۲۸ مهرماه ۱۳۵۸ پر گشید و امروز آشیانه بهنام این کبوتر خونین بال در قطعه شهدای کلگه شهرستان مسجد سلیمان شهر آبا و اجدادش مدفون است.
نظر شما