در مردادماه سال ۱۳۷۳ که «سیداحمد فردید» درگذشت، «یوسفعلی میرشکاک» شاعر معاصر کشور یادداشتی در رثای او نوشت و در دو فصلنامه نامه فرهنگ منتشر کرد. متن این یادداشت برای نخستین بار توسط خبرگزاری فارس در سال ۹۳ در فضای مجازی منتشر شد که در بخشی از آن میرشکاک می نویسد: «هنگام مواجهه با شخصیت فردید ساختمان پلاسکو در من فرو ریخت.» بخشی از این یادداشت میرشکاک را در ادامه می خوانید:
«فردید نه تنها بزرگترین پیشامد زندگی من است، بلکه خود من است؛ هر چند اگر با فردید آشنا نمیشدم، امروز به معنای متداول کلمه کاملاً خوشبخت بودم. قلمرو کوچک زندگی و شعرها و نوشتهها و معتقدانم برایم بسنده بود و شاید در زمره دشمنان فردید قرار داشتم و چارنعل به سوی خوشبختی بیشتر، پیش میتاختم. به یاد دارم که برای ستون طنز هفتهنامه ... مطلبی نوشته و عنوان یکی از سخنرانیهای فردید را دستمایه لودگی و مسخرگی کرده بودم، دوستی آن را دید و کلی تفریح کرد و گفت: «این را چاپ نکن، برو از نزدیک دکتر را ببین، آن وقت بهتر میتوانی مسخرهاش کنی». و آدرس انجمن حکمت و فلسفه را داد. با سادهلوحی تام و تمام یک لر پشت کوه به انجمن رفتم، چه رفتنی، ای کاش قلم پایم میشکست و قدم به آنجا نمیگذاشتم.
شد غلامی که آب جوی آرد / آب جوی آمد و غلام ببرد
پیرمردی تکیده و لاغر که «نیست بود و هست بر شکل خیال» وارد کلاس شد و گفت سلام علیکم، همه برخاستیم و سلام دادیم و پیرمرد شروع کرد:
«به نام خداوند پریروز و پس فردا»
احساس کردم ساختمان پلاسکو در اندرون من فرو ریخت و ناگهان از قلمرو اشیایی که پشت میزها، در پیادهروها، پشت حجاب سیاست و زیر آوار فلسفه درایی و ژورنالیسم میلولند، خارج شدم.»
نظر شما