خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه-مهدی مسائلی: باور ما آن است که نه توجه به سنت به خودی خود تَحجُّر و کهنهپرستی است و نه این که بهرهمندی از تجدد بیدینی، بدعتگذاری و کفر به شمار میآید. ولی با این حال در مقابل سنت و تجدد همواره عدهای راه افراط و تفریط را در پیش گرفتهاند، به گونهای که یا در برابر تجدد همة ارزشهای فرهنگی خویش را باختهاند و یا بعکس سنت را برای خویش همچون بُتی ساختهاند که به هیچ وجه نباید از آن روی برتافت. همچنانکه گاهی سنتگرایی رونق بازارعدهای در پی دارد و از این جهت تلاش میکنند تا با هر روشی به تجدد حملهور شوند. تبلیغات این افراد گاهی چنان است که گویا گذشتگان در بهشتی به سر میبردند و برای مردم عصر جدید جهنمی برپا شده است. چنانچه در کتابی که یکسره در ردّ علوم و تمدّن بشری نگاشته شده، آمده است:
«اگر فردی از گذشتگان اکنون سر از خاک برآورد و زندگی تکنولوژیزده و پراضطراب امروزی را در مقایسه با زندگی آرام، طبیعی و کم دغدغة گذشته مقایسه کند، احساس ترحمّش نسبت به ما برانگیخته میشود.»
در این راستا افرادی تلاش می کنند تا تمام سختی ها و مشکلات بشر را به پای تجدد بنویسند و آن را مانعی برای کمال انسان جلوه دهند. متأسفانه در اینگونه برخورد با تجدد، سه خطا و اشتباه مشهود است:
۱. این عده در نقد تجدد تنها به بیان آسیب ها و مشکلات آن می پردازند و از منافع و فواید آن سخنی به میان نمیآورند. در مقابل تنها فواید و امتیازات سنت را بزرگنمایی نموده و مشکلات و آسیبهای آن را پنهان میکنند. به تعبیر بهتر سیاهنمایی صرف درباره تجدد و غلو بدون مرز درباره سنت روشی مبنای این تفکر است.
حقیقت اینکه کسی منکر مشکلات تجدد نیست، ولی باید مشکلات تجدد را در مقابل مشکلات سنت قرار داد و همچنین امتیازات تجدد را هم در کنار امتیازات سنت. سپس بینیم ترازویِ مصلحت کدام یک سنگینی میکند. نه این که تنها مشکلات تجدد را کنار امتیازات سنت قرار داده و به محکومیت تجدد نظر دهیم. افزون بر این همة مشکلات زندگی عصر جدید را نیز نمیتوان به پای تجدّد گذاشت، مثلاً درست است که تکنولوژی عصر جدید باعث شده تا افراد کمتحرک شوند و با پیدایش چاقی مفرط، بیماری های جدیدی پیدا شود, ولی ورزش نیز راه علاجی برای این مشکل است که بسیاری با تنبلی آن را کنار گذاشته و بهتر میبینند که تنها غُرولُندی نسبت به تجدد داشته باشند.
۲. متأسفانه بعضی تلاش میکنند سنت را مساوی دین قرار داده، و در مقابل تجدّد را امری ضددینی جلوه دهند. این عده گمان میکنند که از آن روی که دین در بستر سنت بعثت یافته است، مشروعیتی مطلق و دایمی به آن داده است. با این رویکرد هر گونه تغییر در زندگی سنتی به معنای تغییر و تحول در زندگی دینی و مقابله با سبک زندگی دینی تفسیر میشود. نمونه آنکه بعضی با نسبت دادن همه گزارههای طب سنتی به دین، از آن به عنوان طب اسلامی یاد نموده و هر گونه مخالفت با گزارههای طب سنتی را یک ضد ارزش به شمار میآورند. حقیقت این که برخورد این افراد با طب نوین همچون برخورد کلسیای قرون وسطی با گزارههای علوم جدید است. البته در این مسیر تلاش میشود با استفاده از متون و روایات ضعیف دینی این رفتارها توجیه شود.
مثلاً در پایگاه اینترنتی یکی از این افراد در توجیه مخالفت با هشدارهای طب جدید نسبت به مصرف بیرویه نمک، آمده است: «نمکی که مهریه حضرت زهرا (س) است، نمکی که ابجدش ۱۱۰ است، نمکی که حضرت علی (ع) از آن به عنوان خورشت یاد می کند، نمکی که رسول خدا (ص) توصیه کرده اند که اول و آخر غذا بخورید، نمکی که اگر نباشد غذا اصلاح نمی شود، نمکی که ورم بدن را کم می کند، نمکی که به بدن ما انرژی میدهد، نمکی که آنتی باکتریال است، نمکی که رسول خدا (ص) در مورد آن میفرمایید: مَثل من به اصحاب من به مانند نمک است، امکان ندارد غدا اصلاح شود اگر نمک درون آن نریزید، همان گونه که امت من اصلاح نمی پذیرد اگر من نباشم. پس چرا نباید آن را مصرف کنیم؟!؟!»
در این میان استفاده از تعبیر طب اسلامی برای تعبد به گزارههای سنتی نوعی استراتژی تبلیغی است تا کسی نتواند این افراد را به تحجر و جمود متهم کند، چنانچه صاحب پایگاه اینترنی فوق الذکر در جوابیهای به یکی از سایتها بیان میدارد: «توجه داشته باشید که تا وقتی ما می توانیم از کلمات ایرانی و اسلامی از افتخارات خود یاد کنیم، چرا از کلمه سنتی که در میان مردم بوی کهنه پرستی به آن داده شده است، استفاده کنیم؟»
۳. توهم توطئه درباره تمامی مظاهر تجدد انحراف دیگری است که در نقد آن فراوان دیده میشود. اصولا در نگاه این افراد هر اختراع و ابزار جدیدی که در قرن های اخیر به کمک بشر آمده است، برای مقابله با اسلام و مسلمین و ضربه زدن به آنها بوده است. در این مسیر تلاش می شود تا رموز و اشاراتی از توطئههای غرب، و به خصوص انگلیس آمریکا و اسرائیل علیه مسلمین از لابلای پیشرفت های مادی استخراج شود و به آنها هشدار داده شود.
البته این موضوع حتی گاهی ظاهری بسیار متحجرانهای نیز به خود میگیرد مثلاً عده ای معتقدند که گوجه فرنگی از آن روی که اسم فرنگ دارد میوهای سمی است و باید از آن پرهیز کرد.(در گذشتههای نه چندان دور نیز بعضی به گوجه فرنگی ارمنی بادمجان می گفتند و از خوردن آن پرهیز میکردند!) حاصل سخن اینکه اگرچه تجدد را نباید بدون قید و شرط پذیرفت و اسیر و بنده آن شد، ولی در مقابل آن نیز نباید بی انصافی کرد و همه تقصیرها به پای آن گذاشت. آیا اینگونه برخورد با امکانات جدید نوعی ناسپاسی و کفران نعمت به شمار نمیآید؟ و آیا نگفته اند که: «کافِرُ النِّعمةِ کالکافِر؟»
نظر شما