به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از وبسایت کرب و بلا، دوران مشروطه را میتوان به نوعی دوران عبور از مذهب نامید. مشروطه قیام علیه استبداد قاجاری بود و قاجار هم حامی سرسخت تشیع، لذا طبیعی بود که بسیاری از ضعفهای کشورداری قاجار به پای مذهب نوشته شود و جنبش روشنفکری و تحولخواهی آن عصر به سوی حذف مذهب پیش برود. سردمداران فکری این تحول اغلب ضد شیعی بودند؛ برخی مثل آخوندزاده ضد دین (هر دینی) و برخی مثل حاج میرزا یحیی دولتآبادی، میرزا جهانگیرخان شیرازی (مدیر صوراسرافیل)، میرزا نصرالله ملکالمتکلمین و سید جمالالدین واعظ، ضد تشیع و مبلغ بابیت بودند. [۱] ناصرالدین شاه، علیمحمد باب را کشته بود و در چند جنگ پیروان باب را شکست داده بود؛ لذا بابیها از او و خاندان قاجار کینه داشتند. [۲] سرانجام هم میرزا رضای کرمانی که بابی بود، ناصرالدین شاهِ شیعه قاتلِ باب را کشت. [۳]
در کنار تحرکات بابیان، موج تجددخواهی و دینگریزی و سنتستیزی مشروطهخواهان نیز صدماتی را به علما و مظاهر دینداری در جامعه وارد کرد. میرزای شیرازی و میرزا حبیب خراسانی، دو مرجع بزرگ عصر در سامرا و خراسان، به شیوهای مشابه پس از ملاقاتهایی با تجددخواهان و نپذیرفتن خواستههای آنان، به شکلی ناگهانی پس از خوردن چای یا شربتی فوت کردند؛ [۴] به گونهای که همه اطرافیان و اهل شهر به قتل این دو مرجع معتقد شدند. شیخ فضلالله آشکارا به دار آویخته شد. علمای شیعهای هم که به نهضت مشروطه کمک کردند، به تدریج از صحنه سیاست و اجتماع کنار گذاشته شدند.
در این دوره مذهب و به تبع آن شعر مذهبی به حاشیه رانده شد و حتی شاعر مذهبیسرایی مثل بهار که ملکالشعرای آستان قدس هم بود، از شعر مذهبی دست کشید و یکسره به مسائل اجتماعی و سیاسی پرداخت. مذهبیسرایان این عصر کسانیاند که هیچ توجهی به پیرامون ندارند و مکتب ادبی بازگشت را بی هیچ فراز و فرودی ادامه میدهند.
پهلوی اول
عصر رضاشاه دوران مبارزه تمام عیار با مظاهر شرع است. حجاب ممنوع است، نهاد روحانیت آسیب بسیار میبیند، روضهخوانی و مجالس عزا تعطیل میشوند و معدودی که باقی ماندهاند فقط به شکل زیرزمینی و مخفیانه ادامه حیات میدهند. اگر شاعری مثل آیتالله غروی اصفهانی (کمپانی) در این عصر آزادانه شعر میسراید و گاه خود در مجالس اجرا میکند، از آن روست که ساکن نجف است نه ایران. شعر مذهبی این عصر بسیار نحیف ادامه حیات میدهد. کاش میشد بررسی کرد که اشعار مذهبی دیوان بهار و همایی و فؤاد و ... مربوط به این دوره حیاتشان بوده یا پیش و پس آن؟ و اگر در عصر رضاشاه سروده شده، آیا در محفلی هم خوانده شده یا فقط در دفتر شاعر ثبت شده است؟ اگر جواب چنین سؤالاتی را داشتیم، به دقت و قاطعیت بالاتری میتوانستیم راجع به این عصر اظهارنظر کنیم.
پهلوی دوم
در عصر محمدرضا پهلوی فشارها و ممنوعیتهای رضاخانی برطرف شد؛ ولی از دیگر سو دو خطر مهم فضای فرهنگی و اسلامی کشور را تحت تأثیر قرار داد: یکی گسترش بیسابقه فحشا (نه فقط بیحجابی) و دیگر گسترش تفکرات الحادی. فحشا که بیشتر در سینما و مجلات و ... جلوه داشت، در عالم ادبیات نیز به شکل تغزلات رکیک و بیپرده در شعر بسیاری از شاعران این عصر دیده شد و خداناباوری و حتی دینستیزی به نویسندگان و شاعران وابسته به حزب توده محدود نماند. جریان نوگرایی و شعر نو که همزمان با حکومت رضاخان بنیان نهاده شده بود و در سالهای ابتدایی با مقاومت ادبای سنتی مواجه بود، در این دوره به جریان غالب ادبی تبدیل شد. حالا دیگر علاوه بر شعر نیمایی، شعر سپید هم میدانداری میکرد. شاید روحیه محافظهکار مذهبیها باعث شد که وارد این فضای جدید نشوند و در نتیجه جریان نوگرایی را یکسره به شعر غیر دینی و دینستیز واگذار کنند. شعر مذهبی این عصر مکتب بازگشت را ادامه داد و مورد طعن و سخره نوگرایانی شد که مذهب را عامل ارتجاع میپنداشتند و اینک نشانه روشنی از این ارتجاع را در ادبیات میدیدند.
شاید مهمترین اتفاق ادبیات آیینی این عصر سروده شدن «علی ای همای رحمت ...» شهریار باشد که البته یک استثناست، نه یک جریان.
از شاعران نامآشنای این دوره میتوان قاسم رسا و ریاضی یزدی را نام برد.
عصر انقلاب و جنگ
جریان انقلاب اسلامی از سال ۴۲ شروع شد؛ ولی در ادبیات زودتر از سالهای ۵۵-۵۶ نمود جدی نیافت. مراثی مذهبی این عصر شمر و یزید جدید را معرفی میکردند و امام حسین علیهالسلام هم به مقتضای عصر، «انقلابگر پیروز» نامیده میشد. از چهرههای شاخص این دوره خوشدل تهرانی، موسوی گرمارودی، طاهره صفارزاده و ... را میتوان نام برد.
شعر سالهای آغازین انقلاب و دوران دفاع مقدس هم ادامه منطقی شعر انقلابی اواخر پهلوی است؛ صریح، کم خیال، برانگیزاننده. به قول سیدحسن حسینی بیشتر به بیانیه ستاد مشترک شبیه است تا شعر. [۵]پس از انقلاب، جوانانی خوشذوق و متدین گرد هم آمدند تا طرحی نو در اندازند. آنان کوشیدند مفاهیم مذهبی و انقلابی را با قالب و بیان جدید عرضه کنند. به شعر نو و سپید روی آوردند و در خیال و تصویرسازی هم خود را از قیود شعر سنتی- که دیگر کهنه و تکراری و نخنما به نظر میرسید- رها کردند. مشهورترین آن جوانان سیدحسن حسینی، قیصر امین پور، علیرضا قزوه و ... بودند که نسل بعد را راهبری کردند.
مراثی اینان هنوز انقلابی و اجتماعی و برانگیزاننده و حتی تحلیلگر بود.
قزوه سروده است:
ابتدای کربلا مدینه نیست ابتدای کربلا غدیر بود
ابرهای خونفشان نینوا، اشکهای حضرت امیر بود [۶]
در شعر اینان کربلا به وجود نیامده که گریه کنیم، بلکه هدف شهادت سیدالشهدا (ع) بصیر شدن ما بوده است.
از آن روز
بر چشمهای قبیله
گریه، مکروه
خفتن، حرام
و دیدن – عمیق دیدن –
واجب عینی شد! [۷]
برای نجات شعر مذهبی از تهمت ابتذال، جریان دیگری در دهه اول انقلاب شکل گرفت که دشوارگویی را سرلوحه کار خود قرار داد. الفاظ کهن، خیال پیچیده، تلمیحات دور از ذهن و ... ویژگیهای این جریان و علی معلم شاخصترین چهره این گونه شعر است. ناگفته پیداست که کلامی این چنین، مطنطن و باشکوه خواهد بود و البته غیر قابل فهم.
در کنار همه اینها شعر هیئتی هم با همان سبک بازگشتی با قوتی بیشتر از قبل به کار خود ادامه داد. حبیبالله چایچیان «حسان» از چهرههای شاخص این گونه است.
دهه ۷۰
پایان دفاع مقدس و ارتحال امام فضای جامعه را به کلی متحول کرد. دوران سازندگی با ثروتاندوزی و دور شدن از فضای معنوی جبههها همراه شد و همین، اعتراضات شدید اصحاب جبهه را برانگیخت. استفاده از بنمایههای مذهبی در نکوهش کجیها و فسادها راهی بود که امثال حسینی و قزوه برگزیدند. قزوه در کتاب «از نخلستان تا خیابان» و شعر مشهور «مولا ویلا نداشت» به همین شیوه شعر گفته است. حسینی در منظومه «فصلی از منظومه مردابها و آبها» میگوید:
... تیغ یادش ریشه اندوه و غم را میزند
آفتاب هستیاش چشم عدم را میزند
اینک از اعجاز او آیینه من صیقلی است
طالع از آفاق جانم آفتاب «یا علی» است
«یا علی» میتابد و عالم منور میشود
باغ دریا غرق گلهای معطر میشود
چشم هستی آبها را جز علی مولا ندید
جز علی مولا برای نسل دریاها ندید ...
ناگهان شولای روحم ارغوانی میشود
جنگل انبوه دریاها خزانی میشود
کلبه شاد دلم ناگاه میگردد خراب
باز ضربت میخورد مولای دریا از سراب
پیش چشمم باغهای تشنه را سر میبرند
شاخههایی سرخ از نخلی تناور میبرند
خارهای کینه قصد نوبهاران میکنند
روی پل تابوتها را تیرباران میکنند...
اهالی حوزه هنری بیشتر چنین رویکردی دارند؛ در مضمون اجتماعی و در زبان نوگرا. حسینی در این روزگار نخستین مجموعه شعر سپید عاشورایی را منتشر میکند: «گنجشک و جبرئیل».
در کنار این جریان، شعر هیئتی و سنتی هم به حیات خود ادامه میدهد. دیگر علاوه بر حسان، انسانی و سازگار هم از چهرههای نامآشنای شعر هیئتی محسوب میشوند.
دهه ۸۰
در این دهه فاصله طیفهای مختلف جامعه با یکدیگر بیشتر به چشم آمد. فرهنگ تساهل و اباحهگری مجالی را برای بروز اقسام دگرگونیهای فکری و رفتاری فراهم کرد؛ چیزی که بیشتر در نوع پوشش و حجاب و رواج موسیقی پاپ (تولید داخل) خودش را نشان داد. جامعه هیئتی این دگرگونیهای گسترده را انحراف میدید و شاید برای تقابل با این افراط بود که مذهبیها هم دست به افراط زدند. هیئتهای بسیاری تأسیس شد و گسترش یافت و از اینها مهمتر، از بافت سنتی بیرون آمد. مداحیها رنگ و بوی پاپ گرفت و مخاطبان هیئت هم، شکل و شمایل و آرایشی امروزی پیدا کردند. در چنین حال و هوایی، شعر مذهبی هم باید تغییر میکرد. حاج منصور ارضی میتوانست با شعر حسان مجلس برگزار کند، ولی این شیوه سنتی دیگر به کار امثال هلالی نمیآمد. مداح نوگرا، شعر نوگرا میخواست. به خاطر مسائلی از این دست بود که شعر دهه ۸۰ حکایت دیگری پیدا کرد. زبان و خیال کاملا پوست انداخت و متفاوت شد. در غزل مرثیههای این دوره، مهمترین هدف شعر گریاندن مخاطب تعیین شد.
تفاوت عمده دیگر این اشعار با شعر پهلوی و اوایل انقلاب در سطح اطلاعات و چگونگی ارائه آنها است. در روزگار پهلوی وظیفه شعر اطلاعرسانی بود؛ اطلاع از اینکه امام حسین (ع) شهید شد. اما در شعر دهۀ ۸۰ مخاطب که هیئتی است و اغلب روضهها را شنیده و حفظ است، توقع دیگری از شعر دارد؛ بیان متفاوت و خیال جدید. لذا شعر این دوره پر شد از تلمیحات و اشارات به دقایق و ظرایف مصائب اهلبیت (ع) و حتی نکات دقیق و ریز معرفتی.
مسأله قابل ذکر دیگر در شعر دهه ۸۰ امکان نشر اینترنتی و در نتیجه وفور بیسابقه شعر و شاعر است. هر شاعری در هر سطح قدرت زبانی، توانست وبلاگی داشته باشد و اشعارش را انتشار دهد و مخاطب خود را پیدا کند. از سوی دیگر حمایتهای دولتی و کنگرهها و شب شعرهای متعدد مذهبی به تولید انبوه شعر مذهبی کمک کرد. این اقدام دو رویه داشت؛ از سویی تولید قابل توجه آثار کممایه و جشنوارهای و از سوی دیگر جستجوی شاعران برای یافتن مفاهیم و مضامین نو که برخی از آنها واقعا ارزشمند بودند.
نظر شما