به گزارش خبرگزاری مهر، اگر به سالهای ابتدایی تمدن اسلامی که از سال صدوپنجاه بعد از هجرت شروع میشود و تا ششصد سال بعد ادامه مییابد نگاه کنیم (که به گفته جرج سارتن، سیصدوپنجاه سال ابتدای آن، دورهای است که مسلمانان به طور شاخص در علم برتری داشتند)، در مییابیم که اصلاً اصطلاح علم دینی مطرح نیست؛ زیرا علم را یک وظیفه دینی میدانستند و علمآموزی و مطالعه طبیعت و غیره را عبادت میدانستند.
امیرالمؤمنین (ع) نیز تفکر در مصنوعات را عبادت میدانند. حتی در اوائل شکلگیری علم جدید در غرب نیز اصطلاح علم دینی مطرح نیست. چرا که غرب نیز در آن موقع چنین تلقیای از علم داشت و آن را عبادت میدانست.
ابوریحان میگوید: «بینایی، چیزی را که ما میبینیم با حکمت الهی ربط میدهد و وجود خالق را از مخلوقات خود به اثبات میرساند». ایشان در بسیاری از کتابهای خود میگوید که ما در حال مطالعه طبیعت هستیم و بلافاصله سراغ این آیه میرود: «و یتفکرون فی خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلاً؛ در زمینه خلقت فکر میکنند و از عجائب آن به حیرت در میآیند و میگویند خداوندا اینها را باطل و عبث نیافریدی».
اگر بخواهید بدانید که تلقی مردم آن زمان در رابطه با مطالعه علمی چه بوده است، بهترین گواه شهادت مستشرقین در کتابهایشان خواهد بود. #لوی در کتاب خود «the social structure of islam» میگوید: «صرف نظر از دانشپژوهان مسلمانی که تحت تأثیر یونانیها بودند، انگیزه مسلمانانی که در علوم تحقیق کردند این بود که عظمت الهی را در عجایب خلقت مشاهده کنند».
جرج سارتن هم صراحتاً در کتاب خود «Introduction to the History of Science» میگوید که «اگر میخواهید دلایل پیشرفت علم را در تمدن اسلامی بفهمید، به نقش محوری قرآن توجه کنید». قرآن صریحاً میگوید «قل سیروا فی الارض فانظروا کیف بدأ الخلق»، یا میفرماید: «قل انظروا ماذا فی السموات و الارض».
جالب است که دقیقاً مشابه همین نگاه در زمان نیوتن ، بویل و … نیز حکمفرما بوده است. #هایزنبرگ راجع به برداشت #کپلر میگوید: «علم برای کپلر وسیله تأمین منافع انسان و یا فنآوری برای بهتر زیستن در جهان ناقص ما و باز کردن راههای پیشرفت برای ما نبود. بلکه برعکس، علم وسیلهای برای ارتقای ذهن و یافتن آرامش در تفکر درباره کمال ابدی خلقت بود».
بویل، یعنی همان کسی که در ترمودینامیک، رابطه PV=NRT را کشف کرده است، میگوید: «وقتی من با تلسکوپهای واضح، ستارگان و سیارات قدیماً و جدیداً کشف شده را بررسی میکنم؛ وقتی با میکروسکوپهای عالی، کار شگفتانگیز طبیعت را میبینم؛ وقتی با کمک چاقوهای تشریح و نور اتاقهای شیمیایی، کتاب طبیعت را مطالعه میکنم، همراه با زبورخوانان، با شگفتی می گویم ای خدای من، چقدر آثار تو متنوع هستند. تو تمام آنها را با حکمت خلق کردهای».
نیوتن چهار نامه به اسقف بنتلی، مهمترین اسقف آن زمان انگلیس نوشته (این چهار نامه در یک کتاب کوچک جیبی چاپ شده است) و در یکی از آن نامهها در مورد علت نگارش کتاب خود در مورد مکانیک میگوید: «نگاه من به آن اصولی بود که مردم را به سوی اعتقاد به خداوند سوق دهد و هیچ چیز بیش از این من را خوشحال نمیکند که دریابم آن کتاب اصول، برای این منظور مفید بوده است».
ما نیوتن را با کتاب #مکانیک و اپتیک وی میشناسیم، ولی یک میلیون و سیصد هزار کلمه درباره #الهیات از نیوتن باقی مانده است که حدود چهارده جلد کتاب میشود. لذا میتوان دریافت که چرا در سالهای اخیر نیوتنشناسی در کمبریج به راه افتاده است. همزمان با نیوتن لایبنیتس است که میگوید: «این خصوصاً در علوم است که ما عجایب خداوندی و قدرت و حکمت و نیکی او را میبینیم. به این علت است که من از ابتدای جوانی خود را به علومی که دوست دارم سپردهام».
بنابراین، این تلقی هم در تمدن اسلامی و هم در غرب در ابتدای شکلگیری علوم جدید نیز وجود داشت، ولی به دلایلی که عرض خواهم کرد، کنار گذاشته شد. در عصر حاضر نیز بعضی از بزرگترین فیزیکدانان همین حرف را میزنند. من سخن دو نفر از آنها که #برنده_جایزه_نوبل در فیزیک و کاشف لیزر هستند را برای شما نقل میکنم.
آرتور شالو میگوید: «زمینه دین یک زمینه بزرگ برای کار علمی است. به زبان مزمور نوزده، آسمانها عظمت خداوند را اعلام میکنند. پس پژوهش علمی یک عبادت است، زیرا عجایب بیشتری از خلقت را ظاهر میرسد».
تاونز هم که برنده جایزه نوبل است و اخیراً فوت کرد، میگوید: «من علم و دین را جدا نمیبینم، بلکه تفحص علمی درباره جهان را بخشی از تجربه دینی می دانم»؛ بنابراین تلقی اینها این است که تحصیل علم، عبادت است.
نظر شما