شب قدر است ، بيا قدر بدانيم كمي
خانه دل ز گناهان بتكانيم كمي
شعله افتاده به ملك دلم از فرط گناه
دوست را از دل اين شعله بخوانيم كمي
روح را صيقل آئينه دهيم از دل و جان
آه را تا ملكوتش برسانيم كمي
عهد بستيم و شكستيم بسي ! كاش كه ما
بر سر عهد ، وفادار بمانيم كمي
پوشه از بار گناهان شده پر حجم ، بيا
رمضان است ، به آتش بكشانيم كمي ...
نگذاريم زبانه بكشد دوزخمان
بنشينيم و به اشكش ، بنشانيم كمي
بنشانيم نهالي به اميد ثمري
چشمه از چشم به پايش بدوانيم كمي
و ارادت بنمائيم و بگوئيم : " الغوث "
ناله را تا به فلك نيز رسانيم كمي
* امير علي مصدق
اين روزها و شبها با دلهايي شكسته و چشم هايي كه در تعزيت مولاي مهرباني و عشق ، خون مي بارند ، صميمانه و صادقانه با يكديگر به درد دل مي نشينيم و در لحظه هاي سبز استغاثه با قادر يكتا ، از يتيمي خويش و تنهايي منبر و محراب مي گوئيم .
کد خبر 393728
نظر شما