به گزارش خبرنگار "مهر"، در ادامه بررسي ويژگيهاي انسان توسعه مدار در اين مقال به خصيصه هاي ديگري مي پردازيم. يكي ازدستاوردهاي مدرنيته نسبيت در انديشه و عمل انسانهاست. اين تثبيت بر اين حكايت مي كند كه مسائل و انديشه ها اكثرا نسبي هستند و كمتر امر مطلقي وجود دارد.
اگر انساني به اين مسئله باور داشته باشد كه آگاهي و دانايي اي ندارد تشنه آموختن مي گردد و به دنبال يادگيري، نوسازي و بازآفريني ذهن خويش است. مسلح بودن انسانها به خصيصه مذكور آنها را كنجكاو و حساس به دانستن مي كند.جوامع براي توسعه نيازمند انسانهايي است كه نسبي گرا باشند. بدين مفهوم كه در به روز كردن خويش هيچ ترسي نداشته باشند و خود را در برابر گردش سريع اطلاعات وارتباطات قرار دهند.
اعضاي يك جامعه رو به توسعه افرادي هستند كه در خوديابي مداوم هستند. خوديابي به معناي ارزش نهادن به جايگاه علمي اجتماعي و هستي شناسي خويش است. با نهادينه شدن خوديابي در درون انسانها خيلي از معضلات اجتماعي مانند بي توجهي به حقوق ديگران و راضي نبودن به حقوق خويش، تحقير كردن وتعدي و تجاوز از جامعه از جامعه رخت مي بندد. با خود يابي انسانها منزلت هستي شناسي خود را مي يابند و متوجه اين امر مي شوند كه آنها ارزشمندترين و محترم ترين مخلوق هستي مي باشند. بنابراين بايد به گونه اي زندگي كنند كه منزلت خويش را حفظ نمايند. گسترش اين امر در سطح فردي باعث تاثير آن در سطح جمعي و نهادي چون دولت مي شود. با اين سازو كار دولت خود به مهمترين عامل ارزش انسانها تبديل مي شود و با اصول منطقي خلقت و فطرت انسان بر آنها حكمراني مي كند.
خود يابي ارتباط مستقيمي با معنويت گرايي دارد. به نظر مي آيد سوق دادن مردم به سوي معنويت افزون تر و ارزشي كردن جامعه از اهداف اساسي حكومت ايران باشد. منظور داشتن اين مسئوليت براي حاكمان باعث دغدغه و تلاشهاي زيادي شده است. اما گاهي اتفاقاتي در جامعه رخ مي دهد كه ناشي از كمبود معنويت است.
در راستاي تقويت عرفان و ساختن جامعه اي معنوي بايد گفت كه اساسي ترين اقدام توجه به منزلت اجتماعي سياسي و فرهنگي ومردم است. بدين خاطر دولت خود بايد الگوي احترام به ديگران و ارزشمندي درجامعه باشد.
يكي ديگر از ويژگيهاي انسان متوازن با توسعه آرامش وغناي فرهنگي است. آرامش و غناي فرهنگي با خصوصياتي چون خوب انديشيدن، عاقلانه عمل كردن، زيبا و منطقي قضاوت كردن، پذيرش مسئوليت اجتماعي و شفاف بودن در رفتار اجتماعي شناخته مي شود.
مردمي كه از آرامش وغناي فرهگني برخوردار باشند حقوق خويش را در رعايت حق ديگران مي بينند، احترام خويش را در احترام به ديگران مي جويند، موفقيت خويش را درنظم اجتماعي و رعايت قواعد حاكم بر جامعه مي بينند ومسير حركت خويش را در فضاي تنگاتنگ وحساس جامعه مي بينند كه بايد در درون آن و به نفع اعضاي آن جامعه حركت كنند تا خود موفق باشند.
يك ملت با غناي فرهنگي مردمي آزاد و معاشرت جو دارد و دولتي دارد كه با همه ملتها ارتباط دارد، به همه احترام مي گذارد و از كار كردن تعامل و معاشرت با دگيران استقبال مي كند.
غناي فرهنگي يك ملت باعث افزايش اعتماد اجتماعي روشن شدن روابط حاكم بر مردم وحركت رو به جلوي جامعه مي شود. اين غنا در سطح خرد يعني مردم پروارنده مي شوند ، در سطح كل يعني جامعه نهادينه مي شود و به ابزاري براي توسعه تبديل مي شود.
آنچه در اين بحث ارايه شد بيشتر مسائلي را مطرح مي كند كه ملت و دولت ما به آنها حساس است.ما ايرانيان بر آنيم كه غرب در پيشرفت خود معنويت را به كنار زده است؛ مسئله اي كه ما در پي حفظ آن توام با رفاه و پيشرفت اقتصادي هستيم.
نظر شما