به گزارش خبرگزاری مهر، حجت الاسلام والمسلمین حسینعلی رحمتی استاد فلسفه اخلاق حوزه علمیه قم در یادداشتی با عنوان «حوزه های علمیه و تفکر فلسفی غرب» به ضرورت و اهمیت پرداختن فلسفه غرب در حوزه ها پرداخته که در ادامه آن را می خوانید:
با توجه به تاسیس حوزه علمیه قم در سال ۱۳۰۰، هم اکنون به صدسالگی حوزه نزدیکی می شویم. اکنون فرصت مناسبی است که ضمن ارزیابی صد سال گذشته، برنامه های آینده حوزه نیز مورد ارزیابی قرار گیرد. به نظر بنده یکی از موضوعاتی که در این راستا می تواند بررسی شود مسئله مواجهه حوزه و حوزویان با اندیشه های دیگر، و از جمله فلسفه غرب است. به همین جهت در اینجا مقاله «حوزه های علمیه و تفکر فلسفی غرب» را به محضر مخاطبان گرامی تقدیم می کنم.
مقدمه
یکی از لوازم مرزبانی اندیشه های جاوید، اطلاع از شرایط و مناسبات حاکم بر عصر و زمانی است که یک مبلغ و مدافع اندیشه های دینی در آن قرار دارد. بدون این آگاهی، امکان رصد کردن اندیشه ها و رد یا قبول نمودن منصفانه و آگاهانه آن ها ممکن نخواهد بود. این مطلب در زمان حاضر – به خاطر ویژگی هایی که دارد – دارای اهمیتی دو چندان است.یکی از عرصه های قابل توجه در حوزه مناسبات فکری و عقیدتی جهان امروز، چیزی است که ما آن را تفکر فلسفی غرب می نامیم. مدعای این نوشتار آن است که روحانیت و حوزه های علمیه نباید نسبت به این فلسفه بی توجه بوده یا آن را نادیده بگیرند. برای توضیح بیش تر، مطلب را در چند بخش پی می گیریم.
مفهوم فلسفه غرب
هر چند در تعریف فلسفه غرب و اصولا این که آیا می شود تفکر را به زمان یا مکان نسبت داد، دیدگاه های گوناگونی وجود دارد، ولی در جامعه ما، در یک تعریف نه چندان دقیق، فلسفه ای را که آبشخور آن کشورهای اروپایی و آمریکایی است فلسفه غرب نامیده و معمولا آن را به عنوان قسیم فلسفه اسلامی به کار می برند.
این فلسفه که به طور خاص در دوره پیش سقراطیان (حدود پنج قرن قبل از میلاد) شکل گرفته و با فلسفه سقراط، ارسطو و افلاطون به صورت یک نظام درآمده، در طول تاریخ خود دارای فراز و نشیب های گوناگونی بوده است، به طوری که امروزه آن را حول چند دوره خاص (پیش سقراطیان، ارسطو و افلاطون و نو افلاطونیان، قرون وسطی، جدید و معاصر) صورت بندی می کنند که هر کدام از این ادوار دارای ویژگی های خاص خود است. علاوه بر این که در مسیر حرکت خود، هر روز گرایش و شاخه جدیدی به آن افزوده شده و امروزه مفهوم عامی یافته که شاخه هایی چون فلسفه دین، فلسفه علم، فلسفه منطق، فلسفه اخلاق، فلسفه هنر، فلسفه تحلیل زبانی، فلسفه تاریخ و مکاتبی چون اگزیستانسیالیسم، پراگماتیسم، استراکچرالیسم و… را دربر می گیرد.
از نظر تعامل و ارتباط با دین و آموزه های دینی نیز دوره ها و نحله های مختلفی در فلسفه غرب مطرح بوده و هست که گاه شدیدا دینی شده است (مثل فلسفه مسیحی و برخی اگزیستانسیالیست ها) و گاهی شدیدا ضد دینی (مثل تجربه گراهایی چون هیوم، یا اگزیستانسیالیست هایی چون سارتر) و زمانی حالت بینابینی داشته است.(۱)
همان طور که گذشت حوزه های علمیه لازم است به تفکر فلسفی غرب توجه داشته باشند. دلایل و فواید زیر مؤید این مطلب است:
سفارش دین: یکی از ویژگی های مکتب اسلام، سفارش به علم آموزی و کسب دانش است. (۲) در احادیث ائمه معصومین علیهم السلام نه تنها از فراگیری علوم مختلف منعی وارد نشده، بلکه سفارش شده که علم و حکمت، گم شده مؤمن است و هر جا که آن را بیابد باید آن را اخذ کند. (۳) در نگرش این مکتب، طلب علم زمان (۴) و مکان (۵) نمی شناسد و کسب دانش حتی از مشرک هم جایز شمرده شده است. (۶) لذا می بینیم آشنایی با اندیشه دیگران (در بحث ما فلسفه غرب) نه تنها منع دینی ندارد بلکه به نوعی عمل به سفارش معصومین علیهم السلام هم هست. واضح است که یادگیری و آشنایی با فلسفه غرب لزوما به معنای تایید همه مباحث این فلسفه نیست، بلکه هر اندیشه ای را ابتدا باید فرا گرفت، سپس آن را در بوته نقد نهاد تا غث و سمین آن آشکار گردد.
شهید مطهری رحمه الله به عنوان یکی از روحانیون آشنا با تفکر اسلامی و فلسفه غرب، معتقد است یکی از علل اقبال مسلمین به فلسفه غرب، فراهم بودن زمینه ای است که دستورات اسلامی ایجاد کرد و اهتمامی است که اسلام برای تحصیل علم قایل بود.
این تعلیمات زمینه را آماده کرده بود که اگر در اقصی نقاط عالم هم کتابی را پیدا می کردند مانعی نمی دیدند که ترجمه اش کنند (اطلبوا العلم ولوباالصین ((۷) مثلا عبدالله مقفع که منطق ارسطو را ترجمه کرده در زمان امام صادق علیه السلام بوده، پیش از امام صادق علیه السلام بلکه از زمان بنی امیه این کارها شروع شده بود، ولی در زمان امام صادق علیه السلام اوج گرفت.
در زمان هارون و مامون و در عصر ائمه علیهم السلام با شدتی فراوان، علوم اوائل، ترجمه شد. «بیت الحکمه » مدرسه ای بود که در دنیای زمان خودش نظیر نداشته و بعدها هم کم برایش نظیر پیدا شد. در میان احادیث و اخبار ائمه علیهم السلام که با چشم نقد به خلفا نگاه می کردند. [… ] در یک حدیث نمی بینیم که این کار خلفا [ترجمه کتب فلسفی و… ] بدعت تلقی شده باشد. و بگویند که یکی از چیزهایی که اینها کار را خراب کردند این بود که علوم امت های کافر از یونان و روم و هند و ایران را ترجمه کردند. و وارد دنیای اسلام نمودند، و حال آن که این در میان عوام بهترین وسیله بود برای کوبیدن آن ها (۸).
۲) اثبات توان تفکر دینی
ممکن است گفته شود با وجود منابع غنی اسلامی همچون قرآن، روایات، سیره و سنت معصومان علیهم السلام و حقانیت و خاتمیت دین اسلام، دیگر چه نیازی به اندیشه دیگران و از جمله فلسفه غرب است؟
در جواب باید گفت:
اولا: فرا گرفتن فلسفه غرب مستلزم کنار گذاشتن دستورات و آموزه های اسلامی نیست، بلکه چنان که گفته خواهد شد، فواید دیگری نیز بر آن مترتب است.
ثانیا: ادعای توانمندی، غنا و پویایی اندیشه اسلامی زمانی برای همگان به اثبات می رسد که این اندیشه وارد عرصه رقابت با حریفان خویش گشته و از میدان سربلند بیرون آید. با شناخت موضوعات مختلف در حوزه فلسفه، کلام، فقه، تفسیر، سیاست، اقتصاد، فرهنگ و هنر و تبیین صحیح دیدگاه اسلام در برابر این مباحث و پاسخ گویی به سؤالات منبعث از آن ها است که بضاعت و توان دین و متدینان و نهادهای دینی، خود را نمایان می سازد و برتری های خود را نشان می دهد و گرنه بدون شرکت در مسابقه، ادعای قهرمانی از هیچ کس پذیرفته نخواهد شد (هر چند در واقع قهرمان باشد.) بهترین تبلیغ برای حوزه های علمی شیعی – از منظر بحث ما – این است که حوزه با مباحث فلسفی و کلامی مطرح در دنیای امروز آشنا شود، سپس به نقد و بررسی آن ها بپردازد و در موارد لازم دیدگاه های کلامی و فلسفی اندیشه اسلامی را بیان کند. در تضارب آرا و اندیشه ها است که سخن برتر مشخص شده (۹) و اتباع احسن (۱۰) ممکن می شود.
شهید مطهری رحمه الله از جمله اندیشمندانی است که معتقد بود فلسفه (به طور کلی اندیشه اسلامی) در تطبیق و مقایسه با دیگر نظریات است که جوهر خود را نمایان می کند. او از این که پس از ورود فلسفه غرب به ایران، کار تطبیقی انجام نگرفته اظهار تاسف می کند (۱۱) ، لذا توجه به فلسفه تطبیقی و تعلیم زنده ترین مکاتب فلسفی معاصر و مقایسه آن با فلسفه اسلامی را یکی از وظایف اصلی حوزه های علمیه دانسته (۱۲) و به همین خاطر دست به تالیف کتاب هایی چون «اصول فلسفه و روش رئالیسم » می زند.(۱۳)
۳) پاسخ گویی به شبهات
فلسفه غرب دارای حوزه های مختلفی است که هر یک به گونه ای با دین و آموزه های دینی مرتبط است و سؤال های متنوعی را در برابر دین و دین داران قرار می دهد. از طرف دیگر در عصر حاضر با توجه به پیشرفت های سریع وسایل ارتباطی این سؤال ها و مباحث در محدوده غرب باقی نمی ماند، بلکه به راحتی به سراسر جهان منتقل شده و به آسانی در دسترس همگان به ویژه قشر تحصیل کرده و نسل جوان قرار می گیرد.
حال اگر یکی از وظایف اصلی حوزه های علمیه پاسخ گویی به سؤالات مطرح شده در هر زمان و بیان دیدگاه های اسلام درباره مباحث و موضوعات نو پیدا باشد، به راحتی می توان نتیجه گرفت که بر حوزه از باب مقدمه واجب لازم است به این فلسفه و سؤالات و مسایلی که به تبع آن پدید می آید توجه کند ودر صدد پاسخ گویی برآید. روشن است که برای ارایه جواب های متین و منطقی، قبل از هر چیز شناخت سؤال ها و بستر پیدایش آن ها لازم است و بدون این کار انجام وظیفه به نحو مطلوب، ممکن نخواهد بود.
نکته قابل توجه این که، با توجه به وقوع انقلاب اسلامی و برپایی حکومت دینی در ایران، وضعیت دین و نهادهای دینی بویژه حوزه های علمیه حساسیت دو چندانی یافته است. امروزه در عرصه حیات سیاسی – اجتماعی جامعه ما مباحثی مطرح می شود که ممکن است به نوعی در تفکر فلسفی غرب مثلا در فلسفه سیاست هم مطرح شده باشد (۱۴) . حال برای فهم درست و دقیق این مباحث و چالش هایی که ممکن است در مورد حکومت دینی مطرح شود، لازم است این مباحث در حوزه فلسفی غرب ریشه یابی و بررسی شده و با انجام کارهای تطبیقی مشخص شود که موارد اشتراک و افتراق این دیدگاه ها در چیست؟ و موضع دین نسبت به آن چگونه است؟
۴) یافتن افق های جدید
چنان که گفته شد در زیر عنوان فلسفه غرب، مکاتب، نحله ها و موضوعات متعدد و متنوعی قرار دارد. آشنایی با هریک از این موارد می تواند افق های جدیدی در برابر ما گشوده و بینش ما را وسعت بخشد. مثلا مباحث هرمنوتیک، فلسفه تحلیل زبانی، تجربه دینی، اثبات وجود خدا، رابطه عقل و دین، مساله عدالت، شرور، بحث های مرتبط با انسان شناسی، رابطه اخلاق و دین، نسبیت اخلاق، ساختارگرایی و ساختار شکنی (Decunstraction) انتظار بشر از دین، منطق فهم دین و متون دینی، مباحث معرفت شناسی از جمله مواردی است که آشنایی با آن ها می تواند باعث ایجاد نگرش جدید یا تغییر نگاه ما به مواریث فلسفی، اصولی، تفسیری و فقهی خود بشود.
۵) حضور در زمان
حوزه وقتی می تواند از کیان دین دفاع کند و به نیازهای انسان عصر خود پاسخ دهد که در متن زمان حاضر باشد. روشن است که تا شخص اوضاع فکری، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی زمان خود و مناسبات حاکم بر آن ها را نشناسد، اولا: نمی تواند موضع گیری صحیح و فعالی نسبت به آن ها داشته باشد (۱۵) و ثانیا: نمی تواند پاسخ گوی پرسش ها و شرایط منبعث از آن ها باشد، لذا در سخنان معصومان علیهم السلام سفارش شده که انسان عاقل باید «عالم » (۱۶) ، «عارف » (۱۷) و «بصیر» (۱۸) به زمان خود باشد. چه بخواهیم و چه نخواهیم امروز یکی از جریان های حاکم در گستره اندیشه و تفکر جهان، تفکر فلسفی غرب است. این فلسفه در عرصه اندیشه و عمل تاثیرهای خاص خود را دارد و در موارد زیادی با مباحث دینی مرتبط می شود. فلسفه غرب به کمک وسایل ارتباط جمعی، مسافرت به خارج، گسترش قشر تحصیل کرده و آشنا به زبان های خارجی، تاسیس رشته فلسفه غرب در دانشگاه های کشور و هم چنین از طریق تالیف و ترجمه به داخل کشور ما نیز به طور وسیعی راه پیدا کرده و هر روز در حال گسترش است (۱۹) . شناخت این اندیشه یکی از لوازم بصیرت حوزه های علمیه در عصر حاضر است.
۶) بازشناسی و به شناسی میراث فلسفی اسلام
فلسفه اسلامی و فلسفه غرب در طول زمان با یکدیگر در تعامل بوده اند به این معنا که هریک از دیگری چیزهایی را اخذ و متقابلا تاثیرهایی را گذاشته اند (۲۰) ، لذا آشنایی با فلسفه غرب به شناخت هر چه بهتر و عمیق تر فلسفه اسلامی کمک می کند. این آشنایی می تواند میزان توانمندی متفکران اسلامی را بهتر مشخص کند، علاوه بر این که برخی از فلاسفه غرب، مسلمان نیز بوده اند (۲۱) و شناخت فلسفه غرب در واقع شناخت بخشی از فلسفه اسلامی هم خواهد بود.
۷) مخالفت آگاهانه
نقد و برخورد نقادانه به معنای تشخیص سره از ناسره و توجه به محاسن و معایب، علاوه بر این که نشانگر پویایی جامعه است مورد سفارش و تاکید بزرگان دین هم می باشد (۲۲) . داشتن این روحیه وقتی ممکن است که شخص نسبت به چیزی که آن را نقد و احیانا رد یا قبول می کند، آگاهی داشته باشد. بنابراین اگر با فلسفه غرب مخالف هم باشیم برای پرهیز از مخالفت ناآگاهانه لازم است ابتدا تاریخچه، مبادی، چهره های شاخص و حوزه های مختلف آن را بشناسیم. روشن است که تا وقتی موضوع چیزی برای انسان مشخص نباشد نمی تواند حکم درستی درباره آن صادر نماید.
۸) درس آموزی
به درستی گفته اند که «تاریخ، معلم انسان ها است » تاریخ و حوادث تاریخی همچون آینه ای است که انسان عاقل با نگریستن در آن، درس های لازم را فرا گرفته و از آن ها به عنوان تجربه ای برای حرکت به سوی آینده کمک می گیرد.
قرآن کریم و ائمه معصومین علیهم السلام نیز ما را به عبرت آموزی از سرنوشت دیگران سفارش کرده اند. (۲۳) فلسفه غرب از بدو پیدایش خود دوره های گوناگونی را گذرانده که بررسی و آشنایی با آن ها – به ویژه از منظر تعامل با دین – می تواند درس ها و دستاوردهای فراوانی برای جامعه ما و حوزه های علوم دینی در بر داشته باشد. برای توضیح بیش تر به دو دوره خاص از تفکر فلسفی غرب می توان اشاره کرد که یکی (۲۴) دوره مبارزه افراطی با عقل گرایی و علم بود و دیگری (۲۵) رنسانس و عصر جدید که مرحله مبارزه با دین یا واپس رانی آن و تکیه بر عقل و اعلام بی نیازی عقل از دین بود.
به رغم تفاوت هایی که مکتب و جامعه ما با مکاتب و جوامع غربی دارد ولی باز هم با بررسی زمینه ها، علل و عوامل و پیامدهای هر یک از این دو حالت (افراط و تفریط) – در نگرش به عقل، علم، انسان و دین – می توان درس های آموزنده ای برای برنامه ریزی تبلیغی و پیش برد اهداف حوزه و دین فرا گرفت و از تکرار اشتباهات آنان پرهیز کرد.
چه باید کرد؟
باید توجه داشت که هرگونه غفلت یا تغافل نسبت به حضور فلسفه غرب در کشور ما، تبعات ناخوشایندی برای دین و حوزه های علمیه خواهد داشت، که حداقل آن متهم شدن حوزه و روحانیان به عدم اطلاع از عرصه تحولات جهانی و عدم آمادگی برای پاسخ گویی به مباحث نوپیدا و سؤالاتی است که در برابر دین قرار می گیرد. خوشبختانه حوزه های علمیه در طول تاریخ حیات خود هیچ گاه از وجود روحانیان دلسوز، دردمند و آگاه به زمان خالی نبوده است. کسانی که هرکدام در حد توان خویش به تبلیغ و دفاع از کیان دین – در عرصه فقه، فلسفه، تفسیر و… – پرداخته اند. در مورد فلسفه غرب نیز از گذشته تا به حال شخصیت هایی چون آقا علی مدرس زنوزی، علامه طباطبایی رحمه الله، شهید مطهری رحمه الله، مرحوم محمدتقی جعفری رحمه الله و ده ها تن از طلاب و فضلای ارجمند بوده و هستند که آثارشان در کتاب های مختلف و مجلات معتبر حوزه و دانشگاه منتشر می شود.
هم چنین مراکز مختلف حوزوی همانند مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله، دفتر تبلیغات اسلامی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، دانشگاه مفید و… در این باره فعال می باشند، لکن به نظر می رسد توجه به نکات زیر باعث بهره وری بیش تر از فعالیت های فوق خواهد شد:
الف) برخورد صحیح
در برخورد با غرب و فلسفه اش باید نه مجذوب شد و نه مرعوب، بلکه بهترین راه، برخورد آگاهانه و واقع بینانه است. با این توضیح که مباحث فلسفی غرب نه به طور مطلق صحیح و سودمند و نه کاملا غلط و بی فایده است، و اگر بخواهیم از چشم انداز تعامل با دین نگاه کنیم نه همه آن موافق دین و نه مخالف دین است، لذا روش پسندیده آن است که ابتدا آن را به طور بی طرفانه و حتی المقدور از منابع اصلی فراگرفته سپس با بررسی تطبیقی، صحیح آن را از سقیم بازشناسیم.
به نظر می رسد طلاب و فضلای حوزه های علمیه از شایسته ترین افراد برای این کار باشند، چرا که با مباحث فرهنگ اسلامی نیز آشنا هستند. شیوه برخورد بزرگانی چون علامه طباطبایی رحمه الله و شهید مطهری رحمه الله نیز به همین صورت بوده است. نکته قابل ذکر دیگر این که در برخورد با غرب بایستی بین وجوه مختلف فلسفی، سیاسی، یا اخلاقی آن، تمایز قایل شد و حتی اگر در مواردی از فلسفه غرب سوء استفاده هایی شده به این معنا نیست که این فلسفه «لزوما» زمینه ساز یا عامل مفاسد اخلاقی، سیاسی و… است.
ب) تشویق طلاب مستعد و علاقه مند
مباحث گذشته به معنای این نیست که همه طلاب و ارکان حوزه های علمیه به فراگیری فلسفه غرب مشغول شده و عرصه های دیگر مثل تفسیر، فقه، اصول، کلام، تبلیغ و… مورد غفلت قرار گیرد، بلکه تاکیدی است بر این نکته که حوزه و حوزویان نبایستی نسبت به فلسفه غرب بی تفاوت باشند.
یکی از کارهایی که می توان انجام داد شناخت طلاب مستعد و علاقه مند و تشویق آنان به یادگیری این فلسفه است.
ج) تاسیس مرکزی هماهنگ کننده
تاسیس مرکزی برای ایجاد هماهنگی بین مراکزی که در زمینه فلسفه غرب فعالیت می کنند، جهت جلوگیری از فعالیت های موازی و تکراری و توجه به مباحث مهم، روزآمد و مورد نیاز.
د) تاسیس خانه مطبوعات
ایجاد خانه مطبوعات و کتابخانه تخصصی که دربردارنده کتب و مجلات داخلی و خارجی مربوط به حوزه های مختلف فلسفه غرب باشد.
ه) ایجاد سایت اینترنتی
راه اندازی یک سایت ویژه در اینترنت یا شبکه ای ماهواره ای برای معرفی و عرضه آثار و دیدگاه های اندیشمندان حوزوی در زمینه مباحث مطرح در فلسفه غرب و ارایه دیدگاه اسلام و تشیع، هم چنین ارتباط با افراد و مراکز غیر ایرانی که در این باره فعالیت می کنند. در کنار این کار می توان از چهره های شاخص و صاحب نظر ایرانی و غیر ایرانی دعوت کرد و روحانیان و طلاب آگاه به مبانی تفکر اسلامی و غرب را برای مباحثه و مناظره با آن ها مهیا کرد.
پی نوشت ها:
۱البته بررسی رابطه فلسفه و دین در غرب از حوصله این نوشتار خارج است.
۲ کثرت آیات و روایات مربوط به علم و حکمت مؤید این مطلب است.
۳ عن ابی عبدالله علیه السلام قال: «الحکمه ضاله المؤمن فحیثما وجد احدکم ضالته فلیاخذها» کافی، ج ۸، ص ۱۶۷.
۴ اطلب العلم من المهد الی اللحد.
۵قال النبی صلی الله علیه و آله: اطلبوا العلم و لوباالصین. وسایل الشیعه، ج ۲۷، ص ۲۷، حدیث ۳۳۱۱۹.
۶ قال امیرالمؤمنین علیه السلام: خذوا الحکمه ولو من المشرکین. بحارالانوار، ج ۲، ص ۹۷.
۷ جامع الصغیر، ج ۱، ص ۴۴.
۸ تعلیم و تربیت در اسلام، چاپ چهاردهم، صدرا، زمستان ۱۳۶۷، ص ۲۷۸.
۹قال علی علیه السلام: اضربوا بعض الرای ببعض یتولد منه الصواب. معجم الفاظ غررالحکم، مصطفی درایتی، الطبعه الاولی، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۳، ص ۶۲۲.
۱۰فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الذین هدیهم الله و اولئک هم اولواالالباب » سوره زمر، آیات ۱۷- ۱۸.
۱۱ اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج ۱، انتشارات صدرا، [بی تا]، ص «ید» .
۱۲ پیرامون جمهوری اسلامی، چاپ چهارم، انتشارات صدرا، زمستان ۱۳۶۷، ص ۳۶.
۱۳ اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج ۱، ص «یه » .
۱۴ مباحثی از قبیل جمهوریت، جامعه مدنی، تساهل و تسامح، پلورالیسم، لیبرالیسم، رابطه دین و سیاست، حقوق بشر، پارلمانتاریسم، مفهوم حکومت، حق و تکلیف و مانند آن.
۱۵ لذا کسی که آگاه به زمان باشد شبهات و حوادث او را غافلگیر نمی کند. العالم بزمانه لاتهجم علیه اللوابس. کافی، ج ۱، ص ۲۶ .
۱۶ همان.
۱۷ ینبغی للعاقل ان یکون… عارفا بزمانه. بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۵۹.
۱۸علی العاقل ان یکون بصیرا بزمانه. ارشادالقلوب، ج ۱، ص ۷۴ .
۱۹براساس یک ماخذشناسی در دست انجام، تاکنون حدود ده هزار کتاب و مقاله درباره فلسفه غرب، به زبان فارسی تالیف یا ترجمه شده است.
۲۰ برای اطلاع بیش تر در این باره رجوع کنید به:
الف: حناالفاخوری و خلیل الجر، تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، عبدالمحمد آیتی، چاپ پنجم، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۷، صص ۳۲۱- ۳۷۲ .
ب: محمدرضا حکیمی، دانش مسلمین، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، [بی تا] صص ۹۰- ۱۴۳ .
ج: سیدحسین نصر، علم و تمدن در اسلام.
۲۱ فیلسوفانی چون ابن طفیل، ابن رشد، ابن باجه و… .
۲۲قال المسیح علیه السلام: کونوا نقاد الکلام. بحارالانوار، ج ۲، ص ۹۶.
۲۳ از جمله سوره یوسف، آیه ۱۱۱; بحارالانوار، ج ۱۴ و… .
۲۴سده های میانه یعنی حدود قرن پنجم تا پانزدهم میلادی .
۲۵از قرن پانزدهم تا حدود قرن نوزدهم..
نظر شما