خبرگزاری مهر – گروه فرهنگ: خاندانش به صدق و راستگویی شُهره بودند و از این جهت، نام خانوادگی «صدوقی» برازنده آنان شد. و یکی از بزرگان این خاندان شهید آیت الله شیخ محمد صدوقی است؛ شخصیتی که در مانند چنین روزی یعنی در یازدهمین روز از تیر ماه سال ۱۳۶۱ و پس از اقامه نماز جمعه، در محراب عبادت و توسط عامل کوردل منافقین به شهادت رسید.
شهادت این مرد خدا و چهارمین شهید محراب، سبب صدور این پیام ماندگار از سوی حضرت امام شد؛ پیامیکه در آن از این شهید بزرگوار با عناوینی مانند "صدوقی عزیز"، "دوستی عزیز"، "خدمتگزاری متعهد"، "فقیهی فداکار" و "سرپرستی دانشمند" نام برده شده است:
«بسم الله الرحمن الرحیم
انّا لله و انّا الیه راجعون
طبع یک انقلاب، فداکاری است. لازمه ی یک انقلاب، شهادت و مهیا بودن برای شهادت است. صدوقی عزیز رضوان الله علیه شهید بزرگی که در تمام صحنه های انقلاب حضور داشت و یار و مددکار گرفتاران و مستمندان بود و وقت عزیزش صرف در راه پیروزی اسلام و رفع مشکلات انقلاب میشد و برای خدمت به خلق و انقلاب سر از پا نمی شناخت.
اینجانب دوستی عزیز که بیش از ۳۰ سال با او آشنا و روحیات عظیمش را از نزدیک درک کردم از دست دادم و اسلام، خدمتگزاری متعهد و ایران، فقیهی فداکار و استان یزد سرپرستی دانشمند را از دست داد و در ازاء آن به هدف نهایی که آمال این شهیدان است نزدیک شد. من به پیشگاه مقدس بقیت الله الاعظم روحی فداه و ملت عزیز و اسلام عزیزتر تبریک و تسلیت عرض میکنم.»
و این نیز، فرازهایی است از رهبر مجاهد انقلاب درباره آن شهید محراب که حضرت آقا در این بیانات، آیت الله صدوقی را شخصیتی تسلیم و مطیع حضرت امام معرفی میفرمایند: «درباره مرحوم آیت الله شهید صدوقی گفتنی بسیار است و فضایل اخلاقی و معنوی و روحی و فکری ایشان شایسته آن هست که درباره اش ساعت های متوالی بحث شود و من یک نفر هم برای بیان همه ابعاد شخصیت ایشان کافی نیستم؛ بلکه باید از مجموعه دوستان و آشنایان قدیمیایشان سخنانی درباره ایشان شنید تا بتوان چهره ای از آن بزرگوار ترسیم کرد.
او تسلیم و مطیع امام بود؛ فکرش و عقیده اش و عملش در جهت و در خط فکر عقیده و عمل امام بود و هیچگونه رای و فکری را بر رای و فکر امام ترجیح نمیداد؛ به همین دلیل بود که از اول انقلاب تا آخر، مواضع ایشان یک مواضع صد در صد صحیح و درست بود.
و اما آن چه که من در مورد ایشان در طول چند سال آشنایی خودم میدانم این است که این بزرگوار از کسانی بود که در انقلاب بزرگ اسلامیما نقش قابل توجهی داشت و دخالت و علاقمندی ایشان به فعالیت های انقلاب بیشتر از زمانی اوج گرفت که قضایای بعد از شهادت مرحوم آیت الله سید مصطفی خمینی در ایران آغاز شده بود. همان طور که میدانید در چهلم شهدای تبریز در یزد، در مسجد ایشان، یک مجلس بزرگی به رهبری و هدایت ایشان تشکیل شد. خود آن جلسه و پیامدهای آن جلسه هم یکی دیگر از مقاطع حساس و برانگیزاننده انقلاب بزرگ اسلامیاست.
در طول یکی دو سال قبل از پیروزی انقلاب مرحوم آیت الله صدوقی محوری بود برای بیشتر فعالیت های نه فقط در یزد، بلکه در سراسر کشور و این به خاطر این بود که آیت الله صدوقی شخصیت روحانی محترم و معتبری بود ...»
اینگونه است که باید آیت الله صدوقی را از شاگردان برجسته و ممتاز حضرت امام بدانیم.
ایشان خود درباره افتخار این شاگردی چنین گفته است: «در طول مدت زیادی که در قم بودیم؛ انس عمده ما با حضرت امام بود و نمیشد هفته ای بگذرد و چندین جلسه در خدمتشان نباشیم. امام در آن ایام و با وجود حضور مراجع عظام، در تدریس فلسفه، عرفان، فقه و اصول، به عنوان استاد بارز حوزه علمیه قم شناخته میشدند ...»
سال ۱۳۳۰ هجری شمسی بود که آیت الله صدوقی با اصرار مردم یزد و البته با موافقت علمای قم و از جمله حضرت امام، به زادگاهش بازگشت تا در خدمت مردم باشد.
او از سال ۱۳۴۲ و با آشکار شدن نهصت انقلابی حضرت امام، عملا به روحانی انقلابی یزد و مناطق اطراف تبدیل شد و تلاش میکرد تا با روشنگری، مردم را آگاه سازد؛ امری که بارها به احضار او به ساواک و بازجویی منجر شد.
معظم له درباره آن سالها میگوید: «اخبار، مرتب از تهران میرسید و از جمله خبر سخنرانی مفصل امام در عصر عاشورا در مدرسه فیضیه و علیه شاه پیچید؛ خبری که در آن موقع به نظر مردم بعید میآمد؛ چراکه برخی گمان میکردند که اسم شاه را نباید بی وضو بُرد؛ اما امام در آن روز چنان شاه را کوبید که اصلاً آبرویی برای او نماند و گفت که کاری نکن که مثلِ روزگارِ پدرت بشود که وقتی از اینجا رفت، مردم خندان باشند و جشن بگیرند! شب بعدش هم ایشان را گرفتند و به تهران بُردند و بعد، از هر شهر و استانی گروهی از علما به تهران رفتند تا وضعیت را بررسی کنند و پیگیر رفع دستگیری ایشان باشند.
در آن روزها، اوضاع تهران به قدری وخیم شده بود که به هر خانه ای پا میگذاشتیم؛ صاحبخانه میترسید و حتی اگر وارد خانه ی نزدیکان هم میشدیم؛ آنان از ماندن ما در تهران هراسناک میشدند؛ یادم هست در منزل آقای میلانی بودیم و همه مهاجران اهل علم هم که از شهرهای مختلف آمده بودند؛ حضور داشتند که پاکروان ساواک به آنجا آمد و گفت آقایان باید تا چند روز آینده از تهران بروند.
بالاخره امام پس از چند روز آزاد شدند و به قم آمدند که ما هم چند روزی در خدمتشان بودیم و من پس از آن، عازم مکه شدم که پس از بازگشت، مدتی را باز هم در قم ماندم و بیشتر آن ایام را در خدمت امام بودم.»
آیت الله صدوقی پس از این هم با درخواست جمع زیادی از مردم یزد، به زادگاهش باز میگردد و این در حالیست که مبارزات انقلابی مردم ایران همچنان ادامه دارد.
در آن ایام، آیت الله فلسفی به عنوان یکی از خطبای انقلابی، از جمله افرادی است که به شهرهای مختلف دعوت میشود و به منبر میرود.
وی با دعوت آیت الله صدوقی به یزد میرود که خود آیت الله صدوقی در این باره خاطراتی دارد: «یادم هست که آقای فلسفی را برای سخنرانی دعوت کرده بودیم و جلسه بسیار بزرگی تشکیل شد؛ در شب پنجم جلسات بود که خبر رسید امام را به ترکیه تبعید کرده اند. پس از آن گفته شد که مجلس ادامه داشته باشد یا تعطیل شود که ما در جواب گفتیم اگر بناست حرفی نزنید و مجلس، عادی برگزار بشود، چنین مجلسی نتیجه ای ندارد ولی اگر موضوع، تعقیب میشود و میتوانید از خودگذشتگی نشان بدهید و علیه اقدامیکه کرده اند، صحبتی بکنید، مجلس برقرار باشد.
بالاخره بعد از دو سه روز دستور آمد که آقای فلسفی را جلب و به تهران اعزام کنند که ما هم به شهربانی رفتیم و با رئیس شهربانی به تندی صحبت کردیم و همین سبب شد تا فشار زیادی به آقای فلسفی وارد نیاید.»
مبارزات ادامه یافت.
مدتی بعد حضرت امام به عراق تبعید شدند و آیت الله صدوقی، با نجف در تماس بود و اعلامیه های حضرت امام را با تلفن ضبط میکرد و به مردم یزد و برخی شهرهای دیگر میرساند.
انقلاب اسلامیکه به پیروزی رسید؛ آیت الله شیخ محمد صدوقی با حُکم حضرت امام به عنوان نماینده ایشان و امامت جمعه یزد منصوب و منشأ خدمات فراوانی شد؛ خدماتی که حتی در این روزهای سی و پنجمین سالروز شهادتش هم، نمایان و آشکار است؛ رحمت الله علیه.
نظر شما