۱۴ آبان ۱۳۸۵، ۲۰:۵۲

/ تحليل يك موسسه مطالعاتي ايراني /

روسيه و اتحاديه اروپا ؛ واگرايي يا همگرايي در مناسبات

روسيه و اتحاديه اروپا ؛ واگرايي يا همگرايي در مناسبات

خبرگزاري مهر - گروه بين الملل: روابط روسيه و اتحاديه اروپا همواره با موانع و فراز و نشيب‌هاي متعددي روبه‌رو بوده است ؛ اين دو بازيگر با وجود توافق در برخي مسائل دوجانبه هنوز در بيشتر مسائل اساسي انتقاد‌هاي زيادي نسبت به يكديگر دارند.

به گزارش خبرگزاري مهر، موسسه مطالعاتي روسيه، آسياي مركزي و قفقاز(ايراس) در تحليلي به بررسي مناسبات روسيه و اتحاديه اروپا و چالشهاي پيش روي آن پرداخته است كه در ذيل از نظر خوانندگان گرامي مي گذرد.

با پايان جنگ سرد جهان شاهد فروپاشي دومينو وار كمونيسم و از ميان رفتن اتحاد جماهير شوروي و مبارزه طلبي ايدئولوژيكي آن بود . در بلوك غرب از يك سو ايالات متحده آمريكا به عنوان تنها قدرت برتر نظامي ـ اقتصادي مطرح شد و از سوي ديگر اروپاي غربي با شتاب به قرن بيست و يكم شتافت و به صورت كانون جديد قدرت در آمد، اما در بلوك شرق، روسيه به عنوان بزرگترين وارث اتحاد جماهير شوروي با مشكلات گوناگوني دست به گريبان شد.

 در اين بين روابط روسيه و اتحاديه اروپا همواره با موانع و فراز و نشيب‌هاي متعددي روبه‌رو بوده است. اين دو بازيگر با وجود توافق در برخي مسائل دوجانبه هنوز در بيشتر مسائل اساسي انتقاد‌هاي زيادي نسبت به يكديگر دارند.

 از ديدگاه روسيه، اتحاديه اروپا سازمان قدرتمندي است كه هم مي ‌تواند به منافع روسيه تعدي كند و هم به آن سود رساند. اتحاديه اروپا نيز در استراتژي ميان ‌مدت خود، روسيه را  به عنوان يك ابزاري در تعقيب جهان چند قطبي و سيستم امنيت جمعي اروپايي در نظر مي گرفت. اما به نظر مي رسد عدم اعتمادي كه در اتحاديه اروپا نسبت به روسيه وجود داشت، اينك جاي خود را به روابطي پيچيده داده است. 

در واقع آنچه امروز اين معادلات قديمي را به هم ريخته، نقشي است كه روسيه در نظام بين الملل ايفا مي كند. روسيه اكنون در قامت يك بازيگر مستقل بين ‌المللي، تلاش مي نمايد كه ضمن گسترش روابط با اتحاديه اروپا و آمريكا، همچنان از نظر استراتژيكي مستقل از آنها باشد.

بر خلاف تحليل برخي ازكارشناسان كه سياست خارجي روسيه در اروپاي غربي را بر اساس ارتباط صميمانه "ولاديمير پوتين"  با رهبران اين كشورها و بر مبناي "ديپلماسي دوستانه" مورد بررسي قرار مي دادند؛ پس از انتخابات در اسپانيا،ايتاليا، آلمان و تحولات فرانسه،همچنان شاهد روابط خوب روسيه با اين كشورها هستيم كه نمايانگر نهادينه شدن روابط روسيه با كشورهاي اروپايي مي باشد، البته در اين بين نمي توان از رابطه خاص پوتين با سران كشورهاي فوق كه به حل بسياري از مسائل سياسي و اقتصادي كمك نموده است، غافل ماند.

حقيقت آن است كه روسيه روابط خود با اتحاديه اروپا را بر اساس قواعد "پراگماتيك" و كاري قرار داده است. در اين راستا دفاع پاريس و برلين از روسيه در مسائل حادي مانند پرونده كمپاني "يوكاس"، آرام كردن اوضاع چچن، محكوم كردن حقوق اقليت روس زبان كشورهاي حوزه درياي بالتيك، كه به نوبه خود همه آنها نوعي انتقاد هميشگي از طرف كشورهاي ديگرعضو اتحاديه اروپا به روسيه بوده است، را مي توان نام برد. همچنين قرارداد سال 2003 بين روسيه و اتحاديه اروپا در چهار زمينه اقتصادي، امنيت داخلي، امنيت خارجي و مسائل انساني نيز در اين راستا قابل ارزيابي مي باشد.

درحالي روابط روسيه و اتحاديه اروپا در مواردي همچون مقابله با يكجانبه گرايي آمريكا، همكاري در مسائل امنيتي، اقتصادي، انرژي و فضايي بيش از پيش مستحكم مي شود كه مسكو اخيرا به واسطه اعمال سياست قدرت در قبال گرجستان و وضع قطعنامه عليه اين كشور و نيز ديدار موفقيت آميز با آنجلا مركل صدراعظم آلمان از يك جايگاه محكم نسبت به اتحاديه اروپا برخوردار شده است. در ادامه با بررسي اجمالي روابط روسيه و اتحاديه اروپا، متغيرهاي موجود در روابط دو طرف و علل برتري نسبي روسيه نسبت به اتحاديه اروپا را بررسي خواهيم نمود. 

يكجانبه گرايي آمريكا

يكي از متغيرهاي تاثيرگذار در روابط دو جانبه روسيه و اتحاديه اروپا، به موضع گيري همسوي اين دو قطب در مورد يكجانبه گرايي ايالات متحده آمريكا باز مي گردد. اگر چه در گذشته، اروپايي ها رهبري آمريكا را به گرمي پذيرا بودند، ولي اينك شرايط متفـاوتي با سـال هاي بعد از جنگ جهـاني دوم و جنگ سرد وجود دارد و بعيد به نظر مي رسد كه اتحاديه اروپا واگن ديپلماسي براي سياست هاي ايالات متحده در سياست بين الملل فعلي گردد. آمريكا به دنبال آن است كه از تبديل شدن اروپا به موجوديتي كاملاً مستقل، جلوگيري كند، چون در اين صورت ممكن است رقيب بالفعل جديدي عليه آمريكا پديد آيد كه مطيع‌ سازي آن به آساني امكان‌ پذير نباشد. از سوي ديگر اروپا نيز خود را در برقراري يك سيستم امنيتي موفق بدون كمك آمريكا توانا مي ‌داند.

در اين بين اهميت روسيه براي اروپايي ها كه خواستار تعديل يك جانبه گرايي ايالات متحده و ايفاي نقش موثرتري در معادلات جهاني مي باشند، به خاطر قدرت اقتصادي و نظامي آن كشور نيست، بلكه مسكو از آن جهت اهميت دارد كه مي تواند از همراهي كامل با ايالات متحده در مسائل گوناگون سر باز زند و براي تثبيت هژموني واشنگتن در سطوح منطقه اي و جهاني مانع تراشي نمايد.

اگر چه جنگ سرد پايان پذيرفته و نظام دو قطبي حاكم بر آن تغيير كرده و ديگر مسكو  به عنوان مركز يكي از ابرقدرت هاي جهاني تصميم گيري نمي كند، اما همچنان روسيه اهميت خود را حفظ كرده است. اين كشور كه پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي با مشكلات گوناگوني دست و پنجه نرم مي كرد، طي دوره رياست جمهوري ولاديمير پوتين موفق شد با حضور نسل جديدي از سياستمداران كه با تفكر ناسيوناليسم روسي به وقايع مي نگرند، تا حد زيادي قدرت از دست رفته خود را باز يابد و همچنان بي پروا به اتخاذ مواضع صريح بپردازد.

اگر چه پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، كشورهاي اروپايي در همراهي با ايالات متحده آمريكا و يا در لواي پيمان ناتو، تلاش خود را جهت تضعيف هر چه بيشتر رقيب از پا افتاده خود آغاز كردند و حوزه هاي نفوذ خود را نه فقط در مناطق حاشيه اي و حوزه هاي نفوذ نزديك خاك روسيه، بلكه در نقاط دور دست نيز روز به روز افزايش دادند،اما اينك كه اروپايي ها متوجه شرايط نوين نظم نا متوازن با برتري دستوري ايالات متحده به ويژه پس از 11 سپتامبر 2001 شده اند، به روسيه به چشم بازيگري
مي نگرند كه از توانايي امتناع، سرپيچي و ايجاد مانع در مقابل يكجانبه گرايي آمريكا برخوردار مي باشد.

 از اين رو تلاش خود را جهت نزديكي و اتخاذ مواضع يكسان با مسكو در برخي از مسائل جهاني به كار گرفته اند. در واقع اروپايي ها دريافته اند كه ناديده گرفتن روسيه، در شرايطي كه آمريكا خود را تنها ابرقدرت جهان مي پندارد، امكان پذير نخواهد بود .

به گزارش مهر، در ادامه اين تحليل آمده است :  از سوي ديگر روسيه نيز به دليل مشكلات اقتصادي از يك سو مجبور به تعامل مدارا گونه با غرب است و از سوي ديگر نمي خواهد به بازيگري درجه دو در عرصه بين المللي تبديل گردد. بنابراين پوتين كه ورود به جهان غرب را به عنوان يك هدف راهبردي تعقيب مي نمايد، سعي دارد تا همانند مسئله عراق از اختلافات تاكتيكي اروپا و آمريكا بهره برداري كند. از نظر روس‌ ها ، چنانچه مسكو بتواند به اروپا نزديك شود، به همان ميزان قادر خواهد بود آمريكا را از اروپا دور نموده و در نتيجه محيط بين‌ المللي را براي خود امن تر نمايد. اين موضوع كه طي سالهاي دوره گورباچف با طرح "خانه مشترك اروپايي" با شكست روبرو شده بود؛ با روي كار آمدن پوتين به عنوان نخست وزير و سپس رئيس جمهور قوت تازه اي گرفت. پوتين كه در طراحي و ارائه استراتژي رسمي روسيه براي گسترش روابط‏‎ ‎با اتحاديه اروپا نقش مهمي ايفا كرده است، سعي نموده كه به مشاركت استراتژيك بين روسيه و اتحاديه اروپا استحكام بخشد. 

ولادمير پوتين در نخستين گام كوشيد با ارائه راهبرد اصلي سياست روسيه راجع به اتحاديه اروپا در سندي تحت عنوان"استراتژي ميان‌‌ مدت براي توسعه روابط ميان روسيه و اتحاديه اروپا  2010-2000 در سال 1999  و ارسال آن در اكتبر همان سال به بروكسل قدم‌هاي اوليه را در مشاركت استراتژيك با اتحاديه اروپا بردارد. 

از آن پس ديدارهاي رسمي مختلفي ميان مقامهاي دو طرف صورت گرفته است كه از مهمترين آنها مي توان به ديدارهاي سه جانبه سران روسيه، آلمان و فرانسه اشاره نمود. به ويژه ديدار اخير پوتين از فرانسه، بار ديگر زمزمه هاي شكل گيري محور پاريس ـ برلين ـ مسكو را كه از زمان حمله آمريكا به عراق در 2003 شكل گرفته بود، بر سر زبان ها انداخت. همچنين ديدار اخير پوتين از برلين كه در پاسخ به ديدار صدراعظم آلمان از مسكو صورت گرفته بود، و دست يابي به توافقات مهم دو جانبه با آنگلا مركل نشان از افزايش چشمگير مناسبات دو كشور در حوزه هاي انرژي و مسائل تجاري دارد.

 واقعيت آن است كه مواضع متعادل روسيه، آلمان و فرانسه در برابر ايالات متحده، سه كشور فوق را در جبهه اي نزديك به يكديگر و مخالف يكجانبه گرايي ايالات متحده آمريكا قرار داده است.

 امنيت

 امنيت، يكي ديگر از متغيرهاي مهم در روابط روسيه و اتحاديه اروپا را شكل مي دهد. سياست امنيتي روسيه طي دوران رياست ‌جمهوري پوتين، به ويژه پس از استفاده مناسب از فرصت ديپلماتيك به دست آمده در رابطه با آمريكا بعد از حمله القاعده در سپتامبر 2001، تحول يافت. شركت روسيه در جنگ بين‌المللي عليه تروريسم نتايج مثبتي براي موقعيت روسيه در قبال ايالات متحده و اروپاي غربي به دست آورد. دولت روسيه با فراهم آوردن اطلاعات و حمايت تسليحاتي از نيروهاي اتحاد شمال در مقابله جهت بركناري طالبان از افغانستان نقش مهمي بازي كرد. همچنين در اكتبر 2001 اتحاديه اروپا و روسيه توافقنامه اي درباره مبادله اطلاعات در ارتباط با فعاليتهاي شبكه ‌اي تروريستها  امضا كردند.

 حوزه ديگر همكاري هاي امنيتي به مسئله گسترش سلاحهاي هسته ‌اي و خلع سلاح باز مي گردد كه هر دو طرف ديدگاه ‌هاي مشابهي درباره نياز به تقويت دوجانبه كنترل تسليحات و موافقتنامه‌هاي هسته ‌اي، همچون پيمان عدم تكثير سلاحهاي هسته ‌اي دارند. همچنين روسيه و اتحاديه اروپا تلاش هاي مشترك زيادي براي هماهنگي مواضع درزمينه مسائل سياست خارجي، به ويژه در حوزه هاي بالكان و خاورميانه داشته اند.

وقايع اخير گرجستان و تيرگي روابط تفليس و مسكو به همراه قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل متحد حكايت از نقش تعين كننده كرملين در معادلات امنيتي منطقه دارد. در واقع اتحاديه اروپا از تجربه هاي گذشته در حوزه بالكان و قفقاز دريافته است كه هيچ طرح امنيتي در اين مناطق بدون حضور روسيه به موفقيت دست نخواهد يافت.

 اقتصاد و انرژي 

متغير ديگر در روابط روسيه و اتحاديه اروپا به حوزه هاي اقتصاد و انرژي باز مي گردد. تلاش در اين عرصه به گسترش بازار آزاد بين روسيه و اروپا متمركز است. پوتين كه ابزارهاي سياسي كرملين را در جهت بهبود وضعيت اقتصادي روسيه به كار گرفته است؛هدف خود را از پيگيري مذاكرات اقتصادي با اروپايي ها بر اين مبنا قرار داده كه هزينه‌هاي بالقوه گسترش اتحاديه اروپا را در تجارت روسيه جبران كند و با جلب اعتماد كشورهاي اتحاديه اروپا فرصتهاي بيشتري را در اقتصاد روسيه براي سرمايه‌گذاري در اين كشور فراهم نمايد.

براي اتحاديه اروپا نيز بحث انرژي يكي از بخش‌هاي مهم گفتگو هاي دو طرف در عرصه اقتصادي محسوب مي گردد. روسيه با دارا بودن 4/1694 ميليارد فوت مكعب ذخاير گازي،7/26% از كل ذخاير گاز جهان را در اختيار دارد و با توليد سالانه 590 ميليارد متر مكعب گاز طبيعي حدود 22% كل گاز توليدي جهان را به خود اختصاص داده است. در زمينة نفت خام نيز فدراسيون روسيه با دارا بودن ذخايري برابر 3/72 ميليارد بشكه، 1/6% از كل منابع نفت خام جهان را در اختيار دارد و با توليد بيش از 7 ميليون بشكه در روز، در مرتبه سوم جهاني قرار دارد.

 از اين رو بحث انتقال نفت و گاز روسيه به اروپا يكي از مهمترين موضوعات مطرح در روابط دو طرف مي باشد. با توجه به بازار انحصاري گاز روسيه در اروپاي غربي و شرقي، مي‌ توان گفت كه اين بازار در انحصار روسيه قرار دارد. با ملي شدن شركت گاز پروم روسيه، اين شركت به يك مونوپل بزرگ در اروپا تبديل شده و روسيه از اين طريق اراده سياسي خود را بر منطقه تحميل مي كند، همان طور كه در زمستان 2005 و آغاز سال 2006 در مورد اوكراين، به عنوان اسلحه ‌اي براي تهديد تبديل شد. اروپايي ها كه خواستار تحكيم موقعيت و سهم خود از صادرات گاز كمپاني گازپروم هستند؛همه تلاش خود را براي ارائه شرايط ويژه به اين كمپاني به كار بسته اند. گاز پروم نيز به خوبي موقعيت انحصاري خود در بازار اروپا را درك كرده و از آن استفاده مي كند.

در واقع يكي از دلايلي كه روسيه را در آينده به بازيگري مهم مبدل خواهد نمود، منابع غني نفت و گاز اين كشور مي باشد كه اهميت زيادي در بازي هاي جهاني خواهد داشت. اين منابع كه از يك سو سبب نجات اقتصاد ورشكسته روسيه شد ، از سوي ديگر سبب افزايش قدرت كرملين در سطوح منطقه اي و جهاني شد و اين كشور را در گروه هشت در كنار ديگر قدرت‌هاي برتر اقتصادي جهان قرار داد.

نياز روز افزون جهان به انرژي، به ويژه مسئله  انتقال گاز به اروپا، آينده روسيه و اتحاديه اروپا را به يكديگر پيوند زده است. خطوط بسيار گسترده انتقال گاز طبيعي روسيه به اروپا،همچون شاهرگهاي حياتي و ابزارهاي قدرت مضاعف عمل مي‌ كنند. از يك سو براي اقتصاد در حال رشد روسيه دلار تزريق مي‌ كنند و از سوي ديگر اقتدار و نفوذ روسيه را در اروپا تقويت
مي‌ نمايند.

به همين سبب پيش بيني مي ‌شود در آينده نه تنها از قدرت اقتصادي و سياسي روسيه در اروپا كاسته نخواهد شد، بلكه بر آن افزوده نيز مي شود. اروپايي ها متوجه شده اند كه نگاه منفي به روسيه از يك سو سبب توقف ورود اروپا به بازارهاي خوب روسيه و سرمايه گذاري در بخش انرژي اين كشور خواهد شد، و از سوي ديگر موجبات محدوديت انتقال گاز روسيه به اروپا را فراهم خواهد آورد كه بدون شك ضربه بزرگي بر تامين انرژي اروپا خواهد بود. از اين رو اتحاديه اروپا مي كوشد با توسعه همكاري هاي تنگاتنگ با روسيه در زمينه انرژي، روابط مثبت و پايداري را با اين كشور ايجاد كند.

 همكاري هاي فضايي

 به گزارش مهر، در ادامه اين تحليل كه به بررسي مناسبات روسيه و اتحاديه اروپا پرداخته، آمده است : فصل ديگر روابط دو جانبه اتحاديه اروپا و روسيه را همكاري هاي فضايي شكل مي دهد. طي ساليان اخير ميان روسيه و اروپا پيشرفت هاي بسياري در زمينه همكاري هاي فضايي به وجود آمده است. ايجاد مجموعه پرتاب سفينه هاي فضايي "سايوز -2" روسي در "كورو"  (گيواناي فرانسه) و پروژه مشترك "ولگا" نمونه هاي بارز همكاري هاي نزديك آژانس فضايي اروپا با روسيه مي باشد.

آژانس فضايي اروپا به نقش پيشرو روسيه در طرح هاي آينده در زمينه برنامه هاي سفينه هاي سرنشين دار اعتراف كرده و به خوبي دريافته است  كه بدون روسيه در آينده نزديك كاري از پيش نخواهد برد.

تلاش اروپا براي همكاري با روسيه در زمينه فضا بدان دليل است كه براي آنها رقابت با رقباي قدرتمندي همانند آژانس ملي فضايي آمريكا "ناسا" بسيار دشوار است؛ در حالي كه با همكاري با روسيه كه تجربه عظيمي در تحقيقات و طراحي هاي فضايي دارد؛ آژانس فضايي اروپا امكانات خود را به مراتب گسترش خواهد داد.

 نتيجه گيري

فضاي كنوني حاكم بر نظام بين الملل به گونه اي است كه هر يك از بازيگران كوچك و بزرگ جهاني به دنبال تعريف خود در اين نظام هستند. بر اين اساس روسيه به عنوان كشوري با قدرت برتر هسته اي، به عنوان ابرقدرت منطقه اي شناخته مي شود كه نقش مهمي در تحولات جهاني يه ويژه مناطق خاورميانه، آسياي ميانه و قفقاز ايفا مي نمايد.

با وجود آنكه، پوتين هزينه هاي احياي ابرقدرتي روسيه را بيشتر از فوايد آن مي داند، همواره سعي نموده مراكز تحقيقاتي نظامي و تسليحاتي خود را گسترش داده و حضور پر رنگي در اروپا و آسيا داشته باشد؛ و از اين طريق نقش پر رنگي در تحولات جهاني ايفا نمايد.

 اگر چه روسيه پس از 11 سپتامبر همراهي خود با ايالات متحده در جنگ با تروريسم و مسائلي همچون خلع سلاح را اعلام  كرده است، اما در مواردي همچون تجارت، سرمايه گذاري و همكاري هاي منطقه اي، اولويت همكاري را به اروپا مي دهد.

 بدون شك نزديكي گسترده و همگرايي واقعي با اروپا از عناصر مهم سياست خارجي روسيه به شمار مي رود كه نشان از تمايل روسيه براي ايجاد روابط گسترده‌تر و رسمي تر با اتحاديه اروپا دارد. چرا كه روسيه با توجه به اشتراكات مذهبي، زباني و فرهنگي با اروپا، خود را يك كشور اروپايي مي نامد، اما به نظر مي رسد پيش از آنكه عملگرايي روسيه بتواند بر اتحاديه اروپا پيروز و غالب گردد،‌ اين اتحاديه بايد اهداف خود را تحكيم بخشد.

اگر چه در يك نماي كلي به نظر مي رسد كه روسيه و اتحاديه اروپا برنامه ويژه اي براي همكاري استراتژيك ندارند، اما در عين حال از جهت گيري هاي اروپايي ها مي توان دريافت كه ضمن ادامه همكاري ها در حوزه هاي فضايي، اقتصادي، آزادي اجتماعي ـ امنيتي و امنيت خارجي، اروپايي ها دريافته اند كه روسيه براي آنها تنها همسايه اي معمولي نيست، بلكه مي تواند به صورت شريكي مهم و استراتژيك درآيد. اين امر از تركيب امكانات اروپايي از قبيل تكنولوژي و سرمايه با منابع طبيعي، انساني، اقتصادي و فرهنگ و توان بالقوه دفاعي روسيه حاصل مي آيد. امري كه به نظر مي رسد اروپايي ها آن را دريافته اند و در صدد تحكيم بخشي سيات هاي خود با روسيه بر آمده اند.

اگر پيش از اين اروپا وزنه سنگين تري در معادلات به شمار مي آمد؛ اينك روسيه از موقيت و دست بالاتر برخوردار است. چرا كه از نگاه اتحاديه اروپا، پوتين از يك سو روسيه را بعد از جنگ سرد به وضعيتي مقتدر هدايت نموده و از سوي ديگر از قابليت همكاري بيشتري نسبت به دوران يلتسين برخوردار مي باشد.

عدم حساسيت پوتين به مسائل ايدئولوژيكي و اتخاذ سياست عمل گرايي، كرملين را به عنوان دولتي توسعه طلب، با اراده و با اعتماد به نفس مطرح نموده است. دولتي كه مي تواند با مانع تراشي در روند يكجانبه گرايي ايالات متحده، صدور انرژي به اروپا، توسعه همكاري هاي فضايي و بازارهاي اقتصادي رو به رشد خود، شريك مهم و قابل ملاحظه اي براي اتحاديه اروپا باشد.

کد خبر 402689

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha