به گزارش خبرنگار "مهر"، ابن مسکویه جزو اندیشمندان عصر زرین تمدن اسلامی است. مسکویه رازی جزو آن دسته از اندیشمندان اسلامی است که گرایش فلسفی و خردگرا داشته اند. جایگاه مهم ابن مسکویه در فرهنگ و اندیشه اسلامی - ایرانی از این جهت است که او در پی پیوند عقل با جنبه های خردگرای منابع نقلی بوده است.
از دیدگاه مسکویه و خردگرایان، فلسفه برترین دانش در جهت کشف حقیقت است و روح دیانت نیز در واقع با آن هماهنگ و سازگار است. به همین خاطر است که اخلاق سیاسی ابن مسکویه مبنایی عقلی و فلسفی دارد. ابن مسکویه در این زمینه تحت تأثیر ارسطو در کتاب اخلاق نیکوماخوستی و فارابی است. او نیز تأکید می کند که انسان بالطبع مدنی است، یعنی اینکه انسان نیازمند مدینه ای است که در کنار دیگران به سعادت انسانی دست یابد.
به نظر او فضیلت و اخلاق واقعی و حقیقی در زهد و گوشه گیری به دست نمی آید، بلکه تنها در جامعه و از طریق تعامل با دیگر افراد جامعه کسب می شود. ابن مسکویه مشخصاً در این زمینه می گوید: آن کس که با مردم اختلاط نکرد و در مدینه رحل اقامت نیفکند عفت و عدالت در او ظاهر نمی شود، بلکه قوه ها و ملکه های او به سبب آنکه به خیر و شر میل نمی کند عاطل می ماند و وقتی آن قوه ها و ملکه ها عاطل ماندند با عدم ظهور فعالیتهای خاص آنها، آن شخص در ردیف جمادات و مردگان در می آید. به همین دلیل است که آن شخص گمان می برد که دارای عفت است و یا دیگران چنین گمان می برند و حال آنکه چنین نیست و یا اینکه گمان می برند عادل است. حال آنکه چنین نیست و همین طور در فضیلتهای دیگر.
منظور از این قول ابن مسکویه این است که وقتی از این افراد ضد فضیلت که همان شر باشد ظاهر نشود گمان برده می شود که آنان، اشاص بافضیلتی هستند و حال آنکه فضیلتها اموری عدمی نیستند بلکه افعال و اعمالی هستند که در اختلاط و همزیستی با افراد و شرکت در اجتماع ظاهر می شود. ما یاد دادن و یادگرفتن آن فضایل انسانی را وجهه همت خویش ساخته ایم که همزیستی، اختلاط با دیگران و تجمل آزار آنان را امکان پذیر می کند و بدین ترتیب از مجرا و به وسیله آن فضیلتها هر بار که به حالتی دیگر گذر می کنیم به سعادت جدیدی نایل می آییم.
از این رو، ابن مسکویه نظریه اخلاقی خود را بر دریافت ویژه ای از فلسفه سیاسی طرح می کند که در آن نیل به سعادت غایت زندگی اخلاقی است که این امر جز در مدینه و از مجرای آن امکان پذیر نیست. چراکه سعادت فردی بخشی از سعادت عمومی جامعه است و آن کس که شهروند مدینه ای نیست نمی تواند بهره ای از سعادت کامل مدینه داشته باشد. به عبارت دیگر نظریه اخلاقی وی اجتماعی - سیاسی است. نه طریقه سیر و سلوک عرفتنی و ضد اجتماعی. فضیلتهای اخلاقی فقط در تمدن - یعنی زندگی مدنی - تحقق یافتنی است وگرنه زندگی زاویه نشینی و عافیت طلبانه خود نوعی توحش است.
از دیگر ویژگیهای نظریه اخلاقی ابن مسکویه جایگاه مهمی است که او برای امام در راهبری به سوی سعادت و فضیلت قایل است. امام نزد وی پاسدار دین و نگهبان سنت و شریعت است که ابن مسکویه از آن دریافتی فلسفی و مدنی ارائه می کند. امام یعنی اداره کننده مدینه، جایگاه هیک از مردم را او می داند به هر فرد مرتبه ای برابر با توانایی های فطری او می دهد. یکی از وظایف مهم امام پاسداری از عدالت به عنوان مهمترنی اصل حکومتی است.
خلاصه اینکه نزد ابن مسکویه سیاست از دیدگاه اخلاقی یا اخلاق از دیدگاه سیاست بررسی می شود که این دو به هیچ وجه از یکدیگر جدا نیستند.
نظر شما