"تقاطع" از فیلم هایی بود که سر و صدای زیادی در جشنواره فجر بپا کرد. البته باید متذکر شد که بیشتر این سر و صداها مربوط به بیش از اکران بود! همیشه گروهی در جشنواره ها حضور دارند که به دلایل غالباً ناشناخته برای اثری بازارگرمی می کنند و موجب می شوند جو جشنواره به نفع آن اثر تغییر کند. اما ...
فیلمساز احتمالاً قصد داشته "تقاطع" را به فصلی مشترک در داستان آدم هایش بدل کند که متاسفانه در همین حداقل هم ناموفق است. اگر چنین قصدی هم نداشت، انتخاب این نام و تلاش برای ساختن فصل مشترک که در فیلم کاملاً مشهود است به چه دلیل بوده است؟ فیلم هایی با این ساختار نیاز به تکه های سنجیده و خوش تراش و پازل مانندی دارند که بدون نوبت و در یک به هم ریختگی فکر شده یکدیگر را کامل کنند.
نمونه بسیار زیبای آن فیلم "یازده و چهارده دقیقه" به نویسندگی و کارگردان گرگ مارکز (محصول 2003 امریکا) است که اتفاقاً فیلمساز یکی از سکانس های "تقاطع" را مستقیماً از آن وام گرفته است؛ سکانسی که جسد مرد جوان به پائین سقوط و خودرویی دیگر به آن برخورد می کند و راننده ماشین تصور می کند کشتن مرد کار خود اوست.
اگر ظرافت های این سکانس را از آن بگیرید، بدل می شود به صحنه ای در فیلم "تقاطع" که خودرو دو دختر جوان به پائین سقوط می کند و مردی دیگر با خودرو خود با آن تصادف می کند. نوع ترکیب بندی صحنه ها نیز که در آن ماجراهای فرعی و جانبی (و همین طور آدم های جانبی) به میان قصه کشیده می شوند.
حضور مداوم کودک به عنوان وجدان آگاه یا هر چیز دیگر برای لحظاتی به ایجاد تعلیق در فیلم کمک می کند، اما وارد تار و پود آن نمی شود. این مشکل، مسئله و نقص اصلی و اساسی فیلم است. تمام عناصر فیلم به طرز متظاهرانه ای در کنار یکدیگر چیده شده اند، گویی ساختار و ظرف آماده ای از پیش وجود داشته و فیلمساز تلاش کرده داستان آدم های مختلفش را به دشواری در آن جای دهد.
از سوی دیگر بازی ها اصلاً یکدست نیستند و هر کدام از بازیگران به شیوه خود عمل می کند که تنها جهت دهی کارگردان می توانست به همسو کردن آنها کمک کند. به نظر می آید خود داودی هم در انتخاب بازی ها و بازیگرانش بلاتکلیفی بوده و بازیگرانی را کنار هم قرار داده که بسیار با هم متفاوت هستند و در نهایت هم نتوانسته اند به ارتباط های حسی عمق ببخشند. تماشاگر هم با شخصیت ها همذات پنداری نمی کند و دیالوگ ها در حد جملاتی بی روح باقی می ماند.
نظر شما