به گزارش خبرنگار مهر، آیتالله سید مختار میرعظیمی استاد حوزه علمیه قم اظهار کرد: ابوالحسن علی بن موسی، دهمین معصوم و هشتمین شمس آسمان ولایت ملقب به رضا است. کنیه ایشان ابوالحسن ثانی است چرا که کُنیه پدر بزرگوارشان نیزابوالحسن میباشد.
مدرس حوزه علمیه افزود: حضرت در روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨ هجری قمری در مدینه از مادری مؤمنه متولد شدند و در سال١٨٣ هجری قمری پس از شهادت پدر بزرگوارشان به مقام امامت رسیدند. مدت ٢٠ سال امامت ایشان مقارن با خلافت سه تن از خلفای عباسی بود.١٠ سال اول با خلافت هارون الرشید و ١٠ سال دوم با خلافت امین و مأمون همزمان بود.
آیتالله میرعظیمی خاطرنشان کرد: با روی کار آمدن مأمون، حکومت عباسی با موجی از مشکلات روبرو شد؛ مشکل اول موفق نبودن مأمون در گرفتن بیعت از مردم بغداد، کوفه، مدینه، مکّه و بصره به دلیل مخالفت شیعیان و علویان با خاندان عباسی بود. در ضمن مأمون با قتل برادر خود امین، حمایت طرفداران برادرش را نیز از دست داده بود.
این مدرس حوزه علمیه بیان کرد: مشکل دوم نا آرامیها و تجزیه طلبیها در سراسر بلاد اسلامی بود، بخصوص در کوفه ابن طباطبایی علوی قیام کرد و مردم را به الرضا من آل محمد و کتاب خدا و عمل به سنت پیغمبر دعوت کرد، مردم نیز گرد او جمع شده و دعوتش را پذیرفته بودند و قیامهای اینچنینی در سراسر سرزمینهای اسلامی برای عباسیان ایجاد خطر میکرد.
آیتالله میرعظیمی تصریح کرد: ولی مشکل سوم و بزرگ مأمون نگرانی از وجود علی ابن موسی الرضا (ع) به دلیل شخصیت برجسته و موردتوجه مردم و حضور در مرکز جامعه اسلامی بود و با توجه به نقش بهسزای سیاسی، اجتماعی و دینی امام، همواره مأمون ایشان را خطری بزرگ برای حکومت خود میدانست.
این استاد برجسته حوزه علمیه قم با اشاره به اینکه فعالیتهای فرهنگی امام بسیار گسترده بود، تأکید کرد: با وجود اینکه در آن مقطع شیعیان یکدست نبودند و جریانهایی چون واقفیه، اسماعیلیه، زیدیه و مدعیان امامت وجود داشتند، حضرت در برخورد با آنها ضمن تبیین امامت خود تلاش میکردند آنها را به اسلام ناب محمدی رهنمون سازند و حقایق را با سفرها و ملاقاتهای خود مستقیماً به گوش مسلمانان برسانند.
آیت الله میرعظیمی با بیان اینکه همین نفوذ و قدرت امام رضا (ع) موجب شد که مأمون حضرت را از مدینه به مرو فراخواند، تأکید کرد: مأمون به امام اعتقادی نداشت؛ اما با واگذاری جبری ولایتعهدی به امام رضا به حکومت خود مشروعیت ظاهری بخشید؛ ضمن اینکه با این کار تمام فعالیتهای حضرت را زیر نظر میگرفت و ایشان را از پایگاه مردمی دور میساخت. امام رضا با دریافت پیشنهاد ولایت عهدی از طرف مأمون مدتی این درخواست را بیپاسخ گذاشت و از پذیرفتن آن خودداری کرد و در نهایت نیز امام با شروطی (ع) مجبور به پذیرش ظاهری و مهاجرت شدند.
این استاد برجسته حوزه علمیه قم با اشاره به اینکه اوضاع کلی جهان اسلام و بهخصوص وضعیت شیعه و سیاست فکری و زیرکانه مأمون و روش مقابله هوشمندانه امام با او و ترفندهایش بسیار پیچیده است، ادامه داد: طرح شرط عدم دخالت از جانب امام در امور حکومتی برای پذیرفتن ولایت عهدی، گویای چند نکته میباشد که نخستین نکته این است که امام با اعمال این شروط، نارضایتی خود را علناً ابراز نموده و مشروع نبودن حکومت عباسیان را اعلام کردند.
آیتالله میرعظیمی ولی همین حضور ظاهری امام از فشار بر علویان کم کرد و اوضاع آنان کمی بهبود یافت و فرصت مناسب برای حضرت جهت رفع شبههها و دفاع از دین در برابر سایر ادیان به وجود آمد. سپردن ولایت عهدی فرصتی بود که از زمان حضرت علی (ع) تا زمان امام رضا برای دیگر ائمه ایجاد نشده بود و مأمون ناخواسته با این پیشنهاد به حقانیت حکومت اهل بیت اذعان نمود و باعث شد به ظلم و جنایت پیشینیانش در حق خاندان پیامبر (ص) اعتراف کند.
این استاد برجسته حوزه علمیه قم هجرت تاریخی امام رضا (ع) یکی از نقاط عطف و از موقعیتهای حساس تاریخ اسلام به ویژه تاریخ تشیع میباشد که تمامی ابعاد فرهنگی، سیاسی، علمی و اعتقادی ایرانیان را تحت تأثیر قرار داد تا جایی که پس از هجرت ایشان و ارتباط مستقیم مردم ایران با امام، روز به روز بر تعداد شیعیان در ایران افزوده شد تا حدی که ایران به کانون تشیع در جهان اسلام تبدیل شد. امروز تمام مباهات ما، وجود نازنین حضرت شمس الشموس در خاک خراسان میباشد که نور الهی را بر خاک سرزمین ما تابانیدند و به ایران عزت، کرامت و آبرو بخشید.
آیتالله میرعظیمی با اشاره به اینکه «فخر دارد هر رکابی بر نگین خویشتن، خاک ما میبالد از شهر خراسان داشتن» این حدیث از امام رضا را قرائت کردند: پدرم موسی کاظم، از پدرش جعفر صادق، از پدرش محمدباقر، از پدرش زینالعابدین، از پدرش شهید کربلا، از پدرش علی مرتضی نقل کرد که فرمود: دوست من و نور چشم من رسول خدا صلیالله علیه وآله وسلم فرمود: جبرئیل علیهالسلام گفت که از پروردگار شنیدم که فرمود: کلمه «لا اله الاّ الله» (توحید) دژ من است، پس هرکس آن را بگوید، داخل دژ من شده است و هرکس به دژ من وارد شود، از عذاب من در امان است.
نظر شما