خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه_راحله ابراهیمی: گفتگو و تکلم، یکی از ابزارهای ارتباطی چه از بعد فردی که همان حدیث نفس یا مونولوگ، چه بعد جمعی یا همان دیالوگ از دیر باز حایز اهمیت بوده است.هر موجودی اعم از حیوان و انسان از بدو تولد در تکاپوی سخن و گفت و شنود است. این موضوع در فلسفهی دین هم مطرح شده است و مقالات و پژوهشهایی گوناگون صورت گرفته است که محوریت آن گفتگو یا سکوت خدا یا اختفای الهی یا صامت بودن خدا می باشد.
برخی از اندیشمندان عصر حاضر بر این باور ند که صامت بودن خدا یا سکوت و اختفای الهی ناشی از سیطرهی الحاد و یا عدم حضور دیگری به مثابه موجود مطلق می باشد در حالی که اگر تاملی تاریخ انبیاء و حتی تاریخ بشر اندازیم خواهیم دید که «گفتگوی خدا با انسان» از جمله دغدغه ها و آرزوهای های انسان بوده است به طوری که امروز روز سکوت خدا یکی از چالشهای پیش روی معنای زندگی انسان مدرن به حساب میآید.
در قرآن می بینیم که حضرت موسا از جمله پیامبرانی است که طلب دیدار الهی و گفتگوی با خدا را دارد و این خواسته را با خداوند به زبان می آورد و یکی از علل کلیم الله بودن حضرت موسا همین گفتگوی وی با خداوند است: «وَ لَمَّا جاءَ مُوسی لِمیقاتِنا وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِنی أَنْظُرْ إِلَیْکَ قالَ لَنْ تَرانی وَ لکِنِ انْظُرْ إِلَی الْجَبَلِ ...»(اعراف/143)
گواه تاریخی دیگر یکی از شش نمایشنامه تراژدی اوریپید بنام «آیون» است. شخصی بنام آیون به دنبال حقیقت است که مادر و پدراش چه کسانی هستند و به درگاه آپولو، شخصی که حقیقت گو محسوب می شود، می رود. در سراسر نمایش آپولو در حال سکوت است و سخن نمی گوید و نقش حقیقت گوی صامت را بازی می کند که آیون را در دستیابی به حقیقت به سختی وا می دارد.
ارسطو از جمله فیلسوفانی است که قاول به این است که خداوند در مقابل انسان واکنشی نشان نمی دهد بلکه تنها به خود می اندیشد و هرگز به عالم پایین تر از خود نگاهی نمی افکند و غرق در خویش است.
هر شخصی اگر «خود» باز گردد گواهی قابل تامل تر می یابیم چرا که هر انسانی به این گزاره در طول زندگی خود حتی برای یک بار مواجه بوده است، که چرا خدا پاسخ نمی دهد؟ یا با ما سخن نمی گوید؟
با این وجود، باید بگوییم که سخن گذشتگان و معاصران مبنی بر صامت بودن خدا و یا عدم حضور او صحیح بوده و خداوند حضور ندارد و یا در برای به چالش افکندن انسان و یا فریب او، سکوت می کند.
برای یافتن پاسخی برای این دست سوالات باید به تعریف «تکلم» پرداخت که سخن و گفتگو به چه معناست؟ آیا از سنخ گفتگوی های انسانی با یکدیگر است؟
در آیات قرآنی و همچنین در کتب فلاسفه اسلامی برای این موضوع پاسخی در خور وجود دارد.
امام الموحدین حضرت امیر(علیه السلام) در پاسخ این سوال می آورند که: انما یقول لما اراد کونه کن فیکون لا بصوت یقرع و لا بندا یسمع و انما کلامه فعله. کلام الهی را همان فعل خداوند و ایجاد موجودات می دانند.
ملاصدرا در کتاب شواهد و سایر مکتوبات اش، تعبیری دیگر از کلام و کلمه ارائه می دهد و کل عالم را کلام و سخن خداوند می داند و سخن را فقط منوط، در لفظ و آنچه به نحو اصوات باشد، لحاظ نمی کند و دایره آن را گسترده می داند.
کلام را ایجاد موجودات در مراتب گوناگون که هر کدام در مقام و مرتبهی خود حاکی و معرب اند از خداوند و غیب مکنون که جامع کلیهی حقایق وجودیه است، خواه در کسوت عقول یا ارواح یا اجساد یا الفاظ و عبارات باشند. به این معنی که هر آنچه که هست و موجود است کلام خدا و کلمات اویند.
با این تعریف از سخن و کلام الهی، آیا خداوند هرگز سکوت می کند؟ یا آیا خداوند در اختفا و عدم حضور به سر می برد؟ یا خیر، در سراسر عالم کلمات خداوند ساری است و او در حال سخن گفتن با ماست «وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ»(حدید/4)
نظر شما