به گزارش خبرنگار "مهر"، طی قرونی که به عصر زرین تمدن اسلامی معروف است ما شاهد ظهور چهره های مهمی در عرصه تفکر جهان اسلام هستیم. آنچه که در طی این دوران حاکم است رویکرد فلسفی وعقل گرا از دین و سنت می باشد. اما با یورش مغولان، کم کم شاهد این هستیم که تمدن اسلامی، دوران زوال و انحطاط خود را آغاز می کند. در بین نمایندگان فکری و فرهنگی تمدن اسلامی کمتر چهره هایی یافت می شد که مانند فارابی از خود یک سنت فلسفی مهم را به جا بگذارد.
از این به بعد متناسب با تحولات سیاسی واجتماعی، عمدتا درعرصه تفکر رویکردهای شریعت گرا و صوفیانه رونق می گیرد. در چنین شرایطی فلسفه جایگاه پیشین خود را از دست می دهد و ترکیبی نو از تصوف و شریعت به وجود می آید که ویژگی عمده آن خرد ستیزی بود. همین ترکیب در تحول آتی خود با نوعی از نظریه سلطنت مطلقه نیز پیوند یافت و به اندیشه رایج سیاسی ایران تبدیل شد. قرنها بعد با برآمدن صفویان، دراین ترکیب تحول خاصی ایجاد نشد. تنها دریافت خاصی از تشیع در پیوند با تصوف و سیاست به ایدئولوژی رایج آن زمان و تبدیل شد. در چنین شرایطی است که صدرالدین شیرازی دستگاه فلسفی خود را ارائه داد.
در چنین شرایطی سالها بود که تفکر فلسفی و خردگرا در ایران با معضلات بسیاری مواجه شده بود چرا که رویکردهای صوفی گرایانه و شریعتمدارانتوانسته بودند با کمک نمایندگانی چون غزالی ومولوی بر تفکر فلسفی و خردگرا چیره شوند. صدرالدین شیرازی در واقع آخرین نماینده مهم فلسفی و تفکر خرد گرا در ایران است.
صدر الدین شیرازی در چنین شرایطی تلاش کرد با رد صوفی گری نوعی عرفان واقعی را تقویت کند وهمچنین تمام همت خود را صرف برافروختن درباره گرایش خرد گرا کرد. اما ملاصدرا علی رغم تمام این تلاشها در سده ای که آغاز دوران نوزایش غرب و دستاوردهای عظیم فرهنگی واقتصادی آن بود، نتوانست دگرگونی بنیادی در فلسفه ایرانی ایجاد نماید تاشالوده استواری برای دوره جدید تاریخ ایران اسلامی باشد.
متاسفانه دستاورد ملاصدرا در فلسفه واندیشه سیاسی بسیار کمتر است. ملاصدرا در بخش حکمت عملی مخصوصا اخلاق مدنی، نه تنها ابتکار و نوآوری از خود ارائه نمی کند، بلکه بخش کوچکی از را نیز در مباحث خود به آن اختصاص می دهد.
وی در این زمینه ملغمه ای آراء ابن سینا و فارابی را تکرار می کند. ملاصدرا در بحث مربوط به ماهیت واقساط مدینه و مباحث مربوط به ریاست آن مباحث فارابی را در آراء اهل مدینه فاضله به اجمال بیان می کند، بی آنکه سخنی نو در این زمینه بگوید. همانطور که می دانیم طی یک تقسیم بندی مشهور مباحث فلسفلی شامل دو بخش حکمت نظری و عملیمی شود. در بخش حکمت عملی مهمترین قسمت علم المدن است که مربوط به مباحث فلسفه سیاسی وچگونگی دست یابی به سعادت درجامعه است. ملاصدرا با اینکه مقام شامخی در بعد حکمت نظری و مباحث جدیدی چون حرکت جوهری و معاد جسمانی ارائه کرد اما در بخش حکمت عملی جز پرداختن به اخلاق شخصی وارائه عرفانی حقیقی، اندیشه مستحکم در بخش تدبیر مدن یا فلسفه سیاسی از خود به جای نگذاشت. حتی برخلاف بسیاری از بزرگان اندیشه سنتی، بخشی اندکی از مباحث فلسفی رابه این امر اختصاص داد که آن هم تکرار سخنان فارابی و ابوعلی سینا می باشد.
نظر شما