به گزارش خبرگزاری مهر، با پیروزی دموکراتها بار دیگر زمزمه های برقراری گفتگوی مستقیم بین آمریکا و ایران در محافل سیاسی و رسانه ای مطرح شده است .
"تونی بلر " نخست وزیر انگلیس روز دوشنبه 22 آبان امکان همکاری و انجام گفتگو با ایران را به صورت مشروط اعلام کرد. وی ضمن تاکید بر ادامه دنباله روی خود از سیاستهای آمریکا به عنوان همپیمان بزرگ انگلیس درمورد گفتگوی مستقیم ایران و آمریکا گفت : " امکان یک همکاری جدید وجود دارد و این در صورتی است که ایران از فرایند صلح بین اسرائیل و فلسطین حمایت کند و از حمایت افراطیون دست بردارد و با درخواستهای سازمان ملل متحد برای توقف تمایلات هسته ای خود همکاری کند. در غیر این صورت آنها با پیامدهای انجام ندادن آن روبرو می شوند و آن هم انزواست."
درپی این سخنان بلر، نخست وزیر استرالیا نیزاز پیشنهاد انگلیس برای گفتگو با ایران و سوریه به منظور تامین ثبات در خاورمیانه استقبال کرد .
پس از این موضع گیریها، رئیس جمهوری آمریکا با رد درخواستهای داخلی و خارجی به ویژه از سوی انگلیس و استرالیا برای گفتگو با ایران و سوریه درباره عراق، گفت : نرمش در سیاست و گفتگو با تهران و دمشق وجود نخواهد داشت .
تونی اسنو سخنگوی کاخ سفید نیز اعلام کرد که گفتگوی مستقیمی با ایران صورت نخواهد گرفت و تاکید کرد که ایران باید ابتدا فعالیت های هسته ای حساس خود را به حال تعلیق درآورد.
در همین رابطه وزیر امور خارجه آمریکا روز سه شنبه 23 آبان ماه در راه سفر به ویتنام ، در توقف کوتاهی در یک پایگاه نظامی آمریکایی در آلمان در جمع خبرنگاران، در واکنش به درخواست همپیمانان این کشور از جمله انگلیس برای انجام گفتگو با ایران و سوریه، توقف برنامه هسته ای صلح آمیز ایران را از جمله شرط های واشنگتن برای آغاز مذاکره با تهران اعلام کرد.
با توجه به اظهار نظرهای مطرح شده این سوال پیش می آید که چرا دولت آمریکا به رغم نیازمندی این کشور به ایران در حل بحران عراق ، پاسخ سربالا می دهد و آغاز گفتگوها را مبتنی بر یکسری پیش شرطها عنوان می کند .
پاسخ به سوال فوق را می توان در چند دلیل جستجو کرد :
- فراز ونشیب های بوجوآمده در حوادث منطقه ای وچالش های قدیمی در سر راه دو طرف وهمچنین سنجش رفتارسیاستمداران ایران وآمریکا به همراه واکنش های افکار عمومی درجلوگیری از پیدایش فضای گفتگو بین آمریکا و ایران می تواند نخستین عامل در پس واکنش مربوطه باشد. پیش از این ایران و آمریکا در جریان تحولات افغانستان مذاکراتی داشته اند و ایران در حل مشکلات آمریکا در افغانستان سهیم بوده است . پس از آن یک بار نیز سید عبدالعزیز حکیم رئیس ائتلاف عراق یکپارچه (بزرگترین فراکسیون پارلمانی عراق) از مقامهای ایرانی خواست که بر سر مسائل عراق با آمریکایی ها پشت میز مذاکره بنشینند .
برای احترام به سخنان عبدالعزیز حکیم و حل بحران عراق علی لاریجانی دبیر شورای عالی امنیت ملی این دعوت را پذیرفت، اما طرف امریکایی پس از اعلام آمادگی مقدماتی به ناگاه موضع خود را تغییر داد . در حال حاضر پس از پیروزی دموکراتها این فرصت پیش آمده که دو طرف بر سر میز مذاکره بنشینند .
نکته حائز اهمیت اینکه در حال حاضر آمریکا به گفتگوی مستقیم با ایران به ویژه بر سرمسئله عراق نیازمند هست. سیاستمداران جمهوریخواه کاخ سفید موازنه افکار عمومی بین الملل به سمت مذاکره را به نفع ایران ارزیابی می کنند، لذا با سخنان پیش شرطانه و مدعی جویانه سعی دارند سمت و سوی جو به وجود آمده بین المللی را تغییر دهند و به پردازش پاسخ متقابل ایران بپردازند .
عامل دوم در نوع واکنش مقامهای کاخ سفید به درخواست گفتگوی مستقیم با ایران را می توان بر اساس تصمیمات حزبی جمهوریخواهان که عقب گرد از موضع خود را شکست در طرحهای جهانی تلقی می کنند، جستجو کرد . جمهوریخواهان در دوره بوش رسالتی کاملا متفاوت از پیشینیان برای خود تعریف کرده اند و بر اساس آن در صدد تحمیل روابط بین المللی برخاسته از ایدئولوژی نومحافظه کاریشان بودند .
نگاه این طیف از یک فرضیه شکل گرفته است که عبارت است از،"ایالات متحده آمریکا قدرتمندترین دولت جهان است ،بنابراین بهتر است آنچه را که برای خود مناسب می بیند حتی بدون نیاز به دیگران انجام دهد". نو محافظه کاران بر این باورند که شرایط بین المللی و داخلی به واشنگتن اجازه نمی دهد به تنهایی جهان را رهبری کند، لذا توجه به ملاحظات بین المللی را مغایر با تحقق اهداف و آرمان نومحافظه کارانه شان برآورد کردند و رفتار یکجانبه با مسایل بین المللی را در پیش گرفتند.
با به قدرت رسیدن جورج بوش در ژانویه سال 2001 و استفاده وی از اصلی ترین چهره های جریان نو محافظه کار مانند دیک چنی، دونالد رامسفلد، پل ولفوویتز، داگلاس فیث، ریچارد پرل، دانیال بایبس و غیره در دولت خود، میزان تحرکات آمریکا در این راستا به شدت افزایش یافت.
این کشور پس از به قدرت رسیدن بوش از برخی توافقات بین المللی مانند پروتکل کیوتو خارج شد و طرح موسوم به "راهبرد حملات بازدارنده" را به تصویب رساند که بر اساس آن این کشور حق قانونی خود می داند به هر دولتی که احتمال می دهد برای امنیت آمریکا خطرناک باشد، حمله کند و در این باره، مصوبات شورای امنیت را نادیده بگیرد. این امر به ویژه در تجاوز به عراق در سال 2003 آشکار گردید که خطر آن برای امنیت و ثبات جهانی بر هیچ کس پوشیده نیست.
جمهوریخواهان و جرج بوش پس از 11 سپتامبر هر بار که روی مسائل امنیتی و مبارزه با تروریسم را در پیشبرد اهداف خود تاکید کردند، نتیجه گرفتند و در انتخابات اخیر نیز با تاکید بر طرحهای امنیتی تلاش کردند تا شکوه رو به افول خود را در نظرسنجیها بهبود بخشند. بر همین اساس بار دیگر با تاکید بر مسایل امنیتی بر آن هستند از موضع تندروانه اهداف خود را به پیش ببرند .
نکته مهم دیگری که باید به آن توجه داشت، این است که مخالفت دموکراتها با عملکرد دولت بوش در عراق بیشتر از این جهت بود که آنها اعتقاد داشتند که اولویت برخورد با عراق نیست و اکثریت یافتن دمکراتها در مجلس نمایندگان و سنا به معنای چرخش اساسی در سیاستهای راهبردی واشنگتن نخواهد بود و سیاست آتی دولت بوش که به طور طبیعی باید دیدگاههای دموکراتها را نیز مد نظر قرار دهد، در قبال ایران تغییر زیادی نخواهد کرد. جمهوریخواهان با در نظرداشتن این موضوع ، به احتمال زیاد گزینه سیاست مقابله با ایران را ادامه دهند .
عامل سومی که در اعلام دست رد مقامهای آمریکا به پیشنهاد همتایان اروپایی می توان بیان داشت؛ مقابله با بحران انتخاباتی پیش آمده برای جمهوریخواهان است. جمهوریخواهان اعتقاد دارند که دموکراتها در قبال بحرانهای بینالمللی به ویژه عراق بیبرنامه و بلاتکلیف هستند و هیچ نسخهای برای دورکردن تهدیدات از امنیت ملی آمریکا ندارند.
پیروزی دموکراتها در انتخابات میان دوره ای مجلس نمایندگان و سنا یک سوی هماورد طلبی بزرگ انتخابات آمریکا محسوب می شود و ازسوی دیگر میدان دو سال دیگر در انتخابات ریاست جمهوری مشخص می شود . بر همین پایه جمهوریخواهان در سیاستهای کلان همچنان تابع نظرات خود هستند و قصد ندارند کارزار سیاسی را از هم اکنون به دموکراتها واگذار کنند .
نظر شما