به گزارش خبرنگار مهر، حجت الاسلام مهدی مهریزی در سومین شب از سلسله نشست های « عاشورا و امروز ما» که به همت انجمن اندیشه و قلم، خانه اندیشمندان علوم انسانی و بنیاد اندیشه و احسان توحید، شب گذشته _ پنج شنبه، ششم مهر_ در محل خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد؛ درباره گفت و گو در آموزه های دینی و عاشورا گفت: گفت و گو دارای سه عنصر است و اینگونه از صحبت کردن متمایز می شود: اول، بیش از یک طرف در آن دخیل هستند. دوم، موضوع دارد و باید طرفین بر سر گفت و گو یا موضوع آن به اتفاق نظر برسند و اگر چنین نشود، به تحقیر، توهین و متلک یا ناسزا و دشنام و فحش یا نفرین و یا نزاع و در پایان قهر منجر می شود؛ و اگر چنین شود یعنی ما اهل گفت و گو نیستیم.
وی با اشاره به اینکه باید بررسی شود جایگاه گفت و گو در آموزه های دینی ما تا چه حد است و این مسئله را تا کجا و به چه کسانی تجویز کرده است، گفت: یکی از انواع گفت و گو که در قرآن آمده است، گفت و گو با خداوند است. نمونه دیگر، گفت و گوی انبیا با دیگران، گفت و گوی افراد با انبیا و گفت و گو با بندگان ویژه است.
این پژوهشگر دینی در همین راستا تصریح کرد: نمونه گفت و گوی انبیا با خدا، آن چیزی است که درباره حضرت ابراهیم در سوره آل عمران آمده است، گفت و گو با خداوند است. نمونه دیگر آن، گفت و گوی حضرت موسی با خداوند درباره فرعون است، آنجا که می گوید « رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی...»، علاوه بر آن می توان به داستان گفت و گوی پیامبر اسلام در مباهله اشاره کرد؛ آنجا که در قرآن آمده است: « قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَی کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ...». در اینجا پیامبر می گوید با هم گفت و گو کنیم و ظرفیت و سقف آن را نیز بالا می برد؛ اگر شما سقف گفت و گو را بالا بگیرید، دایره گفت و گو نیز وسیع می شود اما اگر خط قرمزها را بیشتر کنید، به سرعت بحث به آن می رسد و پایان می یابد. سقف گفت و گو باید در حدی باشد که زمینه گفت و گو در آن وسیع باشد، مانند آنچه پیامبر در گفت و گو با مسیحیان انجام داد.
وی با بیان اینکه حتی پیامبر در این گفت و گو اصل را بر سازگاری قرار داده بود، افزود: در سوره سبأ پیامبر در گفت و گو با مخالفان خود یک مدل یا منطق گفت و گویی را باب می کند.
مهریزی همچنین با اشاره به داستان جدال زنی با پیامبر بر سر همسرش، گفت: پیامبر و قرآن در پاسخ به این زن نمی گوید در برابر پیامبر خدا سکوت کن و یا اینکه تو چون زنی اظهار نظری نکن. بلکه قرآن می گوید خدا ناظر بر گفت و گوی شماست. نمونه دیگر، داستان موسی و خضر است و بحث گفت و گو در اینجا نیز مطرح می شود که (موسی) می گوید اجازه می دهی من از دانش تو علم کسب کنم؟ و در اینجا قرآن تعبیر می کند که دانش باید آدمی را بزرگ کند، حرکت های اجتماعی اگر به رشد منجر نشود بی ارزش است. در این داستان با این که موسی زیاد از خضر سوال می کند، به خاطر زیاد سوال کردنش عتاب نمی شود. به خاطر عجله در سوال خضر از او انتقاد می کند.
این استاد حوزه و دانشگاه در بخش دیگری از سخنرانی خود گفت: به گمان من گفت و گو زمانی محقق می شود که ما چند چیز را بپذیری، بفهمیم و باور کنیم، گفت و گو مبتنی بر اصول و پایه های معرفتی است.
وی با تا کید بر اینکه ما تا در مسئله ای به باور نرسیم، امکان گفت و گو درباره آن را نخواهیم داشت، افزود: اولین اصل گفت و گو آن است که افراد با یکدیگر صحبت می کنند، دعوا نمی کنند. یعنی پیش از گفت و گو تکثر را بپدیرند و انسان ها را مخلوق شریف خدا بدانند. علاوه بر این بپذیریم انسان ها با یکدیگر متفاوت اند؛ و تفاوت در عالم رمز زیبایی و بقاست. سومین اصل در گفت و گو صلح است، و سازگاری انسان ها با یکدیگر و زیست انسانی بدون خشونت یک اصل دینی و قرآنی است.
مهریزی ادامه داد: اگر این اصل را بپذیریم باید تا حد امکان به آن پایبند باشیم و اگر راه ها بسته شد وارد مرحله ای که به آن خشونت گفته می شود وارد شویم، هرچند نمی توان خشونت و جنگ را از زندگی آدمیان حذف کرد اما اصل بر سلم، صلاح و سازگاری است و تنها در مرحله اضطرار می توان از آن خارج شد. بنابراین اگر ما در بحث عاشورا به این نکته می رسیم؛ تصور نشود که جنگ نکردن به معنای تسلیم است. چراکه راه سومی در میان است و آن گفت و گو و بحث است.
این پژوهشگر دینی درباره اصل چهارم در گفت و گو گفت: حقیقت بسیار گسترده و دارای وجوه مختلف است. با توجه به این نکته که یک مسئله را می توان از ابعاد مختلف بررسی کرد، باب گفت وگو باز می شود. اصل بعدی آن است که حقیقت نزد همگان است و هر کس به اندازه خود از آن بهره برده. و آخرین اصل، اینکه شاخص حقیقت فرد نیست، عقل جمعی است.
وی با اشاره به اینکه ریشه دعوا در این است که خودمان را شاخص حق بدانیم و دیگران را جاهل، تاکید کرد: این رویکرد مانع بحث و گفت و گو است. اگر ما این اصول را پذیرفتیم به گفت و گو تن می دهیم و این خود باب شناخت و حقیقت است.
مهریزی با بیان اینکه امام حسین(ع) فرزند این مکتب است و نمی تواند از آن تخطی کند، تاکید کرد: امام قیام و سجودش هم بر همین اساس است و فرهنگ گفت و گو را اصل می داند. بنابراین اگر ما در حادثه عاشورا معتقد باشیم امام حسین(ع) بنا را بر گفت و گو گذاشته است، خارج از این مکتب نیندیشیده ایم. به گمان من عاشورا تجلی عینی آموزه های دینی است؛ لذا همه یاران امام در میدان ابتدا گفت و گو می کنند. کسانی که تن به گفت و گو می دهند، حاضر به معرفی خود و اهدافشان اند؛ آن کسی که با غرور و تکبر رفتار می کند حاضر به معرفی خود نیست و این از منطق امام حسین خارج است.
وی با اشاره به سخنرانی زهیر؛ یار امام حسین در عاشورا گفت: دشمنان سیدالشهدا در پاسخ زهیر گفتند «چرا اینقدر سخن می گویید!؟» و این منطق آن هاست.
مهریزی در پایان با اشاره به کتاب تنزیه الانبیا گفت: امام در مسیر به سمت کوفه گفت «اجازه دهید به شام برویم، شاید بتوان با یزید گفت و گو کرد» و این یعنی امام در پی گفت و گو بوده است. بنابراین می توان تعبیر کرد ابی عبدالله قصد داشتند امور را تا حد ممکن از طرق عادی پیگیری کنند، و زمانی که ما می گوییم ایشان در پی جنگ نبودند مقصود این نیست که ذلت را پذیرفته بودند؛ چراکه ذلت به هیچ وجه پذیرفته نیست و در مقابل آن دو راه وجود دارد: یکی با گفت و گو از آرمان ها دفاع کردن و دوم، راه شهادت است.
این سلسله نشستها در سالن فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی به آدرس خیابان نجاتاللهی، نبش ورشو، از شب ششم محرم مصادف با چهارم مهر آغاز شده و تا شب سیزدهم محرم، مصادف با 11 مهر ادامه خواهد داشت.
نظر شما