۱۱ آذر ۱۳۸۲، ۱۴:۵۱

گفت وگو با جويس كارول اوتس:

كتاب مورد علاقه دوران كودكي من "آليس در سرزمين عجايب" بود

كتاب مورد علاقه دوران كودكي من "آليس در  سرزمين عجايب" بود

خبرگزاري مهر : "جويس كارول اوتس" نويسنده آمريكايي و از غول هاي ادبيات جهان است كه تاكنون جوايز متعددي را دريافت داشته است .در اين گفت وگو كه از نشريات ريدرز ريد و آتلانتا ژورنال كانستيتوشن ، انتخاب شده است اين نويسنده سرشناس آمريكايي مطالب مفيدي را به نويسندگان جوان ارايه مي كند.

جويس كارول اوتس در سال 1938 به دنيا آمد و در نيويورك بزرگ شد . زماني كه اودانشجوي  دانشگاه سيراكوس  بود ،  توانست جايزه مهم مادموزال را در رشته داستان از آن خود سازد . وي  دانشنامه فوق ليسانس خود رادر رشته ادبيات  با
درجه ممتاز از دانشگاه ويسكانسون اخذ كرد و در سال 1968 تدريس در دانشگاه وينسدور را آغاز نمود . اوتس  در سال 1978 براي تدريس رشته ادبيات خلاقه در دانشگاه پريننستون راهي نيوجرسي شد و در همان جا به عنوان استاد ممتاز در علوم انساني معرفي گرديد .


جويس كارول اوتس به عنوان نويسنده  شناخته شده عصر ما ، بسياري از مهم ترين و بحث انگيز ترين داستانهاي سالهاي پاياني قرن بيستم را  نگاشته است . رمان "آنها را " در سال 1970 جايزه كتاب ملي آمريكا را از  آن خود كرد . رمان "تلخ است چراكه قلب من است " نيز داستاني است عاشقانه  براي  جوان تر ها . "آب سياه " داستاني ست كه بر اساس  رسوايي كندي چاپاك ديك نگاشته شده است . اين كتاب در فهرست نامزد هاي جايزه معتبر پوليتزر ادبي قرار گرفت . اگرچه اوتس به عنوان نويسنده اي جدي در جهان ادبيات شناخته شده است اما رمان هايش طيف وسيعي از خوانندگان را در   بر مي گيرند . كتاب " ما مولواني هستيم"  او توانست رتبه نخست فروش را در پرفروش ترين هاي نيويورك تايمز از آن خود كند .
" ايمان يك نويسنده : زندگي ، مهارت هنر "، ( غير داستاني ) ، "رينارد كوچولو كجاست "(داستان كودكان ) ، "چشمان سبز "( رمان ) ، "دختر خال كوبي شده" ( رمان ) ، "باغي از شادماني هاي زميني "( رمان ) و " آوارهاي كوچك و ديگر داستان ها" ( مجموعه داستان ) از جمله آخرين كتاب هاي منتشره او در سال جاري ميلادي است .

- در دوران نوجواني ،   كدام كتاب ها بيشتر مورد علاقه تان بودند ؟
- كتاب مورد علاقه دوران كودكي من آليس در  سرزمين عجايب بود . در دوران جواني هم بيشتر كتاب هاي بزرگسالان را مي خواندم و از خواندن آثار هنري ديويد تورو ، اميلي برونته ، ارنست همينگوي ، ويليام فكنر و داستايوسكي لذت مي بردم . در اين دوره به كارهاي نويسندگاني كه  آثار پليسي نظير داستان هاي شرلوك هولمز را مي نگاشتند نيز علاقمند بودم و البته بعدها به سوي داستانهاي علمي تخيلي كشيده شدم .

-بيشتر شخصيت هاي داستانهاي شما بطور فزاينده اي واقعي اند اما چيزي هست كه آنها را از ما به ازاءهايشان در جهان واقعي  جدا مي كند . چطور به خلق شخصيت هايي نظير اورسولا مت و بريور تواين  رسيديد ؟
- زندگي گاهي اوقات دردناك و گاهي نيز خنده دار است . يك نويسنده قديمي كه در واقع يكي از نويسندگان مشهور آمريكا نيز است يكبار به من نصيحت كرد كه : جويس زندگي را راحت بگير! . من قصد داشتم كه از آن  به بعد آدم طنزو شوخ طبعي  باشم يا اينكه به بيان ديگر طرف  سرگرم كنننده اشيا را ببينم كه البته اين امر در موقعيت هاي اجتماعي من بيش  از نوشته هايم نمايان شده است .
- من مطمئنم كه بسياري از خوانندگان مي توانند با شخصيت هايي كه شما خلقشان مي كنيد نظير مت و ترور كاسيتي ارتباط
برقرار كنند . چطور مي توانيد اين قدر زيبا در باره جوانها و بويژه پسر ها بنويسيد ؟
- يكي از پيام هاي رمان "دهان بزرگ  و دختر زشت " اين است كه دوستان مي توانند در همه حال  يار يكديگر با شند . ما بايد به نقطه اي برسيم كه  به ديگران پيشنهاد كمك كنيم  يا اينكه حد اقل آنها را به لحاظ روحي حمايت نماييم ،  حتي اگرچه زماني آنها  را به خوبي نشناسيم . شايد گاهي به  كشف اين مهم دست يافته باشيم  كه زندگي ديگران در واقع بخشي از  زندگي خود ماست .

- رمان" دهان بزرگ  و دختر زشت " رماني  طنز است و در عين حال عميق و متفكرانه و آدم را به فكر كردن وا مي دارد . چطور مي توانيد اين دو گو نه موقعيت را در عين حال و توامان خلق كنيد ؟  
- پيام ديگر" دهان بزرگ  و دختر زشت " اين است كه هنگامي كه دوستانتان مي خواهند به شما ضربه اي وارد كنند از آنها بر حذر باشيد  . مت مي خواهد به طريقي  دوستانش را بخنداند اما د رعين حال وجهه اجتماعي او از بين مي رود  . او ازطرف دوستانش مورد اذيت و آزار قرار مي گيرد و خنداندن آنها تنها طريقي است كه مي تواند در جمع آنها پذيرفته شود . او مي داند كه دهان بزرگي دارد و البته اين امر بيشتر اوقات به او كمكي نمي كند . اورسولا هم كه دختر زشتي است ،  به همين منظور ماسكي درست كرده است و چهره خود را   پشت آن مخفي مي سازد .

- اين نخستين كتابي است كه شما درباره جوانان  به رشته تحرير در مي آوريد . اورسلا ريگز ستاره اين رمان است . آيا
اورسولا  و مت از روي ما به ازارهاي واقعي بر داشت شده اند ؟
- تمامي شخصيت هاي يك نويسنده از ميان مردم واقعي انتخاب مي شوند . همچنين تمامي آثار يك نويسنده از فراز و فرود هاي زندگي او ناشي مي شوند . اما پسر ها و دختر ها و مردان  و زنان در اين رمان شخصيت هاي داستاني به معناي اصطلاحي آن اند .

- چه نصيحت و پيامي براي نويسندگان تازه كار داريد ؟
- نويسندگان تازه كار بايد پيگيرعلايق  خود باشند. به دقت  اشيا پيراموني خود را  ببينند و بشنوند و شخصيت هاي مختلف و متنوع همچنين اصوات گونه گون در فرهنگ را مورد مطالعه قرار دهند . و البته بايد خيلي بخوانند  و هر روز نيز بنويسند . اين كار شبيه ياد گرفتن نواختن يكي از آلات موسيقي است و...  البته نوشتن مشقت بسياري را مي طلبد .

- در رمان "موطلايي"  شما رماني بلند نوشتيد و نه يك داستان و رمان معمولي . چه اتفاقي افتاده است  ؟
- من ابتدا قصد داشتم كه  رمان در قطع معمولي اي به رشته تحرير در آوردم . اما كارم در ميانه  عمق بيشتري پيدا كرد ، رماني  كه در باره يك زندگي حماسي صحبت مي كند ، واين گونه شد كه اين رمان   تبديل به رماني قطور شد  . اينكه شما مي گوييد چه اتفاقي افتاد بايد بگويم كه ماجرا اينطور بود : در " موطلايي "  چندين سبك مختلف وجود دارد اما وجه غالب آن  سبك رئاليسم روانشناسانه است كه بر چهره سوررئال آن مي چربد . اين رمان به لحاظ موضوع از روايتي تناسخ گونه ( منتشر شده پس از مرگ نويسنده  )  برخوردار  است . وقتي كه من قالب رمان معمولي را رها كردم ، دست به خلق رماني حماسي با تمام پيچيديگي ها و مشكلات آن ،  زدم . مي خواستم در اين رمان چهره اي نمادين از زني همانند "اما بوراي " در زمان خودش بسازم . البته نورما جين واقعا پيچيده تر بود و بسيار قابل تحسين تر از اما بواري .

- چه شد كه اين زاويه ديد تناسخ گونه ( روايت پس از مرگ ) را در نوشتن اين رمان انتخاب كرديد ؟ 
اين سوال ، سوال سختي است . صدا ، زاويه ديد ، پس زمينه هاي كنايه آميز ،  دليل اين گونه فاصله گذاري اين است  كه به اين مطلب برسم كه  يك شخص چگونه  مي تواند دوران قبل خود را تصور كند .

-اين رمان بيش از هفتصد صفحه است و قطور ترين رمان شماست . اما دست نويس هايتان بيشتر از اينها بود ند . 1400 صفحه . چطور رمان را اين قدر كوتاه كرديد ؟
اين رمان در صفحه 1400 بايد تمام مي شد و برخي از بخش ها هم ماهيتا از نسخه دست نويس حذف شدند . كه بطور مجزا چاپ خواهند شد . بخش هاي حذف شده  همه در باره زندگي نورما جين است . از نظر من زبان نورما جين به هر حال واقعي است و بايد بطور واقعي نگاشته شود . هنوز هم رماني با اين قطر يك مشكل و مساله است . به گفته كارگزارم ،  حقوق اين اثرتقريبا به تمامي زبانها بجز زبان ژاپني فروخته شده است و البته اگر اين رمان به برخي از زبانها بخواهد ترجمه شود به ميزان يك سوم تا يك چهارم به حجم  آن افزوده مي شود . مثلا به زبان آلماني اين رمان حج گسترده اي پيدا خواهد كرد  .

-شما اين رمان قطور را در كمتر از يكسال  به رشته تحرير در آورديد . اين بايد تجربه خوبي در نوشتن باشد .
با نگاهي كه به گذشته مي كنم اين رمان تنها رماني است كه نمي خواهم كه دوباره آن  را بنويسم  . مفهوم روانشناسانه آن شايد اين است كه   ما نمي توانيم خود را تحليل كنيم . من باور داشتم كه مي خواهم   به نورما جين  زندگي بدهم و به او از طريق مشكلي جان بدهم .  

- مي توانيد مراحل  نوشتن تان در چنين رماني شرح بدهيد ؟
در نگارش چنين رماني با اين حجم  بالا من بايد صداي  روايي سيال و استوار داشته باشم . من دائما به عقب باز مي گشتم و دوباره مي نوشتم و وقتي كه  به آخرين مرحله رسيدم شروع كردم كه رمان را دوباره از اول تا صفحه سيصد بنويسم براي اينكه اين روايت استوار را حفظ كنم . و البته من اين تكنيك را براي تمامي نويسنده ها  حتي در آثار كوتاه داستاني پيشنهاد مي كنم .  

کد خبر 41259

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha