به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر جلسه دوازدهم از سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی» آیت الله اراکی است که در ادامه می خوانید؛
مقدمه
نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشیای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت میدهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و میشود و کار فقها است.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّیِّبِینَ الطّاهِرِینَ
عدالت در دسترسی به مرکزیت شهر
مطلب امروز بحث از لزوم وجود مرکزیت شهری و مرکزیت مسجد جامع یا مسجد اعظم یا مسجدی محل اقامۀ نماز جمعه است. لزوم مرکزیت این مسجد در ساختار نظام شهری باید به گونهای باشد که دسترسی همۀ سکنۀ شهر، به محل اقامۀ نماز جمعه دسترسی تقریباً برابری باشد. یعنی به گونهای نباشد که برای عدهای از مردم دسترسی به مرکز شهر و به محل اقامۀ نماز جمعه آسان باشد و مثلاً در عرض چند دقیقه بتوانند به آن برسند اما برای عدۀ دیگر اینگونه نباشد و مثلاً باید یک ساعت وقت بگذارند تا بتوانند به مرکز شهر برسند.
قاعدۀ عدل و انصاف
این قاعده نیز خود یک قاعدۀ اصطیادی است. به این معنا که این قاعده، قاعدهای است که از مجموعۀ احکام به دست آمده است. ما یک قاعدۀ فقهی داریم که از آن به قاعدۀ عدل و انصاف تعبیر میکنیم.
مضمون این است که اگر اختیار چیزی در دست انسان است و میخواهد آن را بین دیگران پخش کند باید عدل را رعایت کند، عدل هم به معنای برابری است. این قاعدۀ عدل و انصاف مهم است و اثرات فقهی زیادی دارد و بر هین اساس است که میگویند: بودجه را که مثلاً مجلس میخواهد بین مناطق مختلف کشور تقسیم کند باید رعایت عدالت کند. عدالت در جایی که نیازهای برابری وجود دارد باید بالسویه تقسیم شود اما اگر نیازها متفاوت است و برابر نبود آنجا عدالت یک معنای دیگری پیدا میکند.
بحث ما در مطلب سوم از مطالب نظام عمران شهری است که مطلب سوم این است که مسجدی که محل اقامۀ جمعه است -که از آن به عنوان مسجد اعظم تعبیر میشود- باید در مرکز شهر باشد به طوری که دسترسی همۀ مردم از نقاط مختلف شهر به آن برابر باشد.
قاعده عدل و انصاف اقتضاء میکند که نه تنها نسبت به مسجد بلکه نسبت به سایر خدمات عمومی هم همین حرف را بزنیم. خدمات مرکزی، خدماتی که مربوط به همۀ مردم شهر است باید به صورت یکسان و برابر در دسترس همۀ باشد، به دلیل اینکه این خدمت، خدمت مربوط به همۀ مردم شهر است.
دلیل دوم: مجموعۀ چند آیه و روایت است، خدواند میفرماید: «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکاً وَ هُدًی لِلْعَالَمِینَ» این آیه در شأن مسجدالحرام نازل شده است و نه کعبۀ شریف چراکه میفرماید: «فِیهِ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِیمَ» که مقام ابراهیم داخل کعبه نیست بلکه داخل مسجدالحرام قرار دارد و همچنین میفرماید: «وَ مَنْ دَخَلَهُ کَانَ آمِناً» که این حکم مربوط به مسجدالحرام است و نه خصوص کعبه. در ضمن، این آیه میفهماند که مسجدالحرام برای همۀ مردم است «وُضِعَ لِلنَّاسِ»، پس مسجدالحرام برای همه مردم است و برای همۀ مردم وضع شده است. آیه میفرماید: «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ» معلوم میشود که تنها مسجدالحرام نیست که وُضع لِناس بلکه "کل المساجد وضع لناس" است.
انواع مساجد شهری
مسجد سوق یعنی مسجد بازار و معلوم است که مسجد مردمی است که در بازار کار میکنند؛ چون تجمعی در بازار شکل میگیرد و محل کسب و کار مردم است. پس هرکجا بازاری وجود باشد باید متناسب با آن مسجدی هم داشته باشیم. این مسجد مخصوص بازاریها و اهل کسب و کار است که آنها در حین کسب و کار باید دسترسی به مسجد متناسب با خود داشته باشند.
مسجد دوم، مسجد قبیله است. در سابق اینگونه بوده است که مردم قبیله قبیله بودند و محلههایی که در شهرها وجود داشته است بر مبنای قبیلهها تقسیم میشد. در روایات بیان شده است که در کوفه مساجد زیادی وجود داشته است. بنابراین منظور از قبیله، محله است یعنی مساجد بخشهای مختلف شهر و چون بخشبندی بر اساس قبایل بوده است به مسجد قبیله تعبیر شده است. لذا که در تعابیر فقها نیز گاهاً به جای مسجد قبیله، مسجد محله آمده است چراکه فقها نیز از مسجد قبیله خصوص قبیلهگی را استفاده نکردهاند بلکه خصوصیت بخشی از شهر را استفاده کردهاند؛ یعنی گفتهاند که شهر بخش بخش میشود و هر بخش مسجد خاص خود را باید داشته باشد.
اما براساس روایات در هر شهر بیشتر از یک مسجد اعظم نبودهاست. لذا میگویند «المسجد الاعظم» که ظهور در وحدت این مسجد دارد و این مسجد اعظم برای هر شهر یکی بیشتر نبوده است.
اگر مسجد اعظم یکی است و این مسجد "وُضِعَ للنّاس" است این مسجد برای همۀ مردم شهر است. بنابراین مسجد اعظمی که "تُقام فیه الجمعه" است، "وُضِع" برای عامۀ مردم شهر است. حال به دلیل اینکه برای همۀ مردم شهر است باید نسبت مردم با این مسجد بر اساس قاعدۀ عدل و انصاف برابر باشد. اگر این مسجدی که برای همۀ مردم شهر است را در محلی و در گوشهای از شهر بسازید این یک امتیازی است که برای آنهایی که این مسجد در کنارشان است قائل شدهاید و مردم سایر محلهها از این امتیاز محروم شدهاند و این کار با قاعدۀ عدل و انصاف سازگار نیست. بنابراین بر اساس قاعدۀ عدل و انصاف از یکسو و بر اساس آنچه در آیۀ کریمۀ «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ» و از سوی دیگر بر اساس روایاتی که مساجد شهر را به مسجد اعظم، مسجد قبیله و مسجد سوق تقسیم میکنند، استفاده میشود که مسجد اعظمی که تقام فیه الجمعه است باید مسجدی باشد که اولین خصوصیتش این است که در دسترسی همۀ مردم باشد و این دسترسی هم برابر باشد.
البته خواهیم گفت که یکی از خصوصیات دیگر این مسجد اعظم این است که گنجایش همۀ مردم را داشته باشد. مسجد اعظم باید مسجدی باشد که گنجایش مردم آن شهر را داشته باشد و اگر مردم این شهر صدهزار نفرند یعنی صدهزار نفر نمازگزار در این شهر وجود دارد پس قاعدةً باید مسجد اعظم آن مسجدی که تقام فیه الجمعه گنجایش صدهزار نمازگزار را داشته باشد. همچنین مساجد محله نیز باید گنجایش جوار اربعون داراً از هر طرف را داشته باشند.
برخی روایات دیگر نیز این مطلب را تأیید میکنند از جمله روایتی است که ابن ماجه از محدثین اهل سنت در سنن روایت میکند: بسنده عن عثمان بن ابی العاص: «أَنَّ النَّبِیَّ ص أَمَرَهُ أَنْ یَجْعَلَ مَسْجِدَ الطَّائِفِ حَیْثُ کَانَ طَوَاغِیتُهُمْ» پیامبر (ص) زمانی که آن فرد طائفی مسلمان شده و قصد بازگشت به طائف را داشت به او دستور ساخت مسجد شهر را میدهد؛ چرا که میفرماید مسجد الطائف یعنی مسجد شهر طائف را بسازید. پس منظور مسجد محله نیست. محلی که حضرت برای بنای مسجد شهر تعیین میکنند محل خانه طاغیة آنهاست یعنی شیخ و رئیس آنها. معمولاً این گونه بوده است که خانۀ رئیس در مرکز شهر و منطقه قرار داشته است. حضرت هم فرمود آنجا را محل مسجد طائف قرار ده.
بیت امام(ع) مسجد جامع شهر است
در مباحث دیگر اشاره کردهایم که در حقیقت خانۀ امام مسجد است و مسجد شهر بیت الامام است. لذا هرجا مسجد مرکزی است بیت الامام هم است. مسجد سهله -و یا بنابر برخی روایات مسجد سهیل- بیت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است، مسجد کوفه بیت امیرالمؤمنین علیه السلام بوده است، مسجد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم خود بیت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است و منزل ایشان جزء مسجد است و حکم مسجد را دارد به دلیل اینکه رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خانهاش مسجد است و این را در محل خود عرض کردیم که احکام مسجدیت فرع احکام بیت المعصوم است و نه عکس.
در مباحث فقهی داریم که مشاهد مشرفه معصومین حکم مسجد را دارند یعنی جنب نباید وارد شود و تنجیس آن حرام است و اگر نجس شد وجوب ازالۀ فوری است. بعضی اینگونه تعبیر میکنند که حرم ائمه اطهار علیهم السلام و یا مشاهد مشرفه حکم مسجد را دارند و گاهی از این تعبیر این استفاده میشود که گویا این حکم مسجد است که به این اماکن تعمیم داده شده است اما اینطور نیست و مسئله برعکس است؛ حکم وجوب تطهیر و ازالۀ نجاست و حکم حرمت دخول حائض و جنب در اصل متعلق به بیوت المطهرین، متعلق به بیوت انبیاء و الاوصیاء است و حال به دلیل اینکه مساجد بیوت آنهاست این حکم به مساجد هم سرایت میکند. لذا خداوند نسبت به خود بیت الله الحرام فرمود: «بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ» ابراهیم علیه السلام کیست؟ ابراهیم امام است. «إِنِّی جَاعِلُک لِلنَّاسِ إِمَاماً» و بیت الله الحرام بیت ابراهیم است و بیت محمد و آل محمد علیهم السلام است، این یک حقیقت است.
پس مساجد بیوت الائمه هستند. لذا فرمود: «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَ الْآصَالِ * رِجَالٌ لاَ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَ لاَ بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ» خداوند بیوت را به رجالی که «رِجَالٌ لاَ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَ لاَ بَیْعٌ» تعریف میکند. یا نسبت به اولین مسجد میفرماید: «لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَی التَّقْوَی مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا» مسجد به نام آن رجال مسجد است که آن رجال چه کسانی هستند؟ رجال مطهریناند. «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» بنابراین به دلیل اینکه خانه، خانۀ مطهرین است لذا این خانه باید مطهر بماند. بنابراین امام اگر جایی بود آنجا که محل اقامت اوست بیت الله، بیت الامام، بیت الطهارة و بیت التقوی است. پس مساجد اعظم مقرّ حاکمیت خداست و مقر امامت و رهبری است. لذاست به این دلیل هم باید مرکزیت داشته باشد.
والسلام علیکم و رحمه الله
نظر شما