به گزارش خبرگزاری مهر، سید جلال دهقانی فیروزآبادی، رئیس شورای تخصصی علوم اجتماعی هیئت حمایت از کرسیهای نظریه پردازی، نقد و مناظره و نظریهپرداز «فرانظریه اسلامی روابط بینالملل» در گفت و گویی به پرسشهایی در خصوص چیستی و انواع نظریه در حوزه علوم اجتماعی پاسخ گفت. در ادامه این گفتگوی کوتاه را میخوانید:
*به نظر شما نظریه چیست و یک بحث علمی بایستی واجد چه مؤلفههایی باشد که بتوان آن را نظریه خواند؟
بحث در مورد نظریه و مختصات آن، موضوع یک علم یا نظریه دیگری است که به آن، فرانظریه گفته میشود. آنچه از نظریه بحث میکند که نظریه چه هست و چه ویژگیهایی دارد و چگونه ارائه می شود، متاتئوری است.
بحث های فرانظری، اخیراً، در همه حوزههای علوم اجتماعی از جمله در رشته تخصصی ما، یعنی علوم سیاسی، مورد توجه قرار گرفته است. این بدین دلیل است که تشکیکهایی مطرح شده مبنی بر این که: علم و نظریه چه چیزی است؟ آیا آن گونه که دیدگاه غالب تلقی می کند، ما یک تعریف و یک نوع نظریه داریم و یا تعاریف و انواع مختلفی از نظریه وجود دارد؟ ملاک های داوری آن چیست؟ نظریهپردازی چگونه انجام میشود؟ آیا مبنایی برای ارائه نظریه وجود دارد یا ندارد؟ آیا نظریه، اثباتی است یا عینی و تجربی است و یا انواع دیگری هم دارد؟
البته در دهه شصت و هفتاد میلادی سده گذشته نیز این مباحث مطرح بوده ولی به نظرم کماکان در جامعه علمی ما دیدگاههایی غالب است که اصلاً طرح چنین بحث هایی را بیمعنی میداند. بر اساس این دیدگاهها فرض بر این است که نظریه، واحد است و ماهیت، هدف و روش واحدی دارد و بنابراین فرانظریه یک امر بی معنی است. با مطرح شدن پوزیتیویسم خودِ این ترسیم و پیشفرض که ما یک نوع نظریه داریم و نظریه یک تعریف دارد و آن هم واحد است، زیر سؤال رفته است.
*در این مورد در هیئت حمایت از کرسیهای نظریهپردازی چه نگاهی وجود دارد؟
در شوراهای تخصصی کرسیهای نظریهپردازی تجربه بنده و همکاران نشان می دهد که چون تفکر غالب این است که نظریه، واحد و روش و ماهیت آن واحد است، در داوری نظریهها هم میان نظریهپردازان و داوران اختلاف پیش میآید. اگر واقعاً نظریه واحد باشد و معیار و ملاکهای واحدی داشته باشد و همه هم به آن اعتقاد داشته باشند آن وقت میتوان نسبت به آن داوری کرد، ولی اگر نظریهپردازان، ناقدان و داوران هر کدام یک تعریف از نظریه داشته باشند در اینجا به اجماع نخواهیم رسید.
بنابراین ما باید به این پرسشها پاسخ دهیم که آیا: ما تعریف واحدی از نظریه داریم و رسیدن به چنین تعریف واحدی امکانپذیر است؟ اگر امکانپذیر باشد آیا این تعریف واحد در همه حوزه های علوم اجتماعی صادق است؟ و آیا ما میتوانیم تعریف واحدی از نظریه ارائه دهیم که برای همه رشته های تخصصی صادق باشد؟ به نظر بنده این مورد باید در آیین نامه هیئت حمایت باید به طور شفاف و صریح مشخص شود.
*آیا به نظر شما در هر رشته میتوان تعریف متفاوتی از نظریه ارائه کرد؟
این موضوعی قابل بحث است که آیا تعاریف مختلفی از نظریه وجود دارد که همه این ها در مورد همه رشته های تخصصی قابلیت کاربَست داشته باشد و یا این که برای هر رشته، یک تعریف مشخصی از نظریه بتوان ارائه کرد. همچنین ممکن است گفته شود برخی تعاریف از نظریه با برخی رشتهها مناسبت بیشتری دارد.
اساسا امروزه تعاریف و تلقیهای متفاوتی در بحث های علوم اجتماعی وجود دارد. به عنوان مثال آن تلقی که در آمریکا از نظریه میشود در آلمان و انگلیس و فرانسه وجود ندارد و بنابراین بسیاری از چیزهایی که در اروپا نظریه یا بحثهای علمی تلقی می شود در محافل علمی آمریکایی قابل توجه نیست. مثلاً در رشته ما، در آمریکا، نظریه پست مدرن و انتقادی هنوز هم جزو نظریههای اصلی این رشته تلقی نمیشود، در حالی که در اروپا این نظریات مطرح است.
*در مجموع به نظر شما آیا میتوان یک ساختار کلی برای نظریه ترسیم کرد و یک تعریف عام از آن داشت و بعد انواع آن را بر اساس این تعریف مشخص کرد؟
نظریه باید دارای حداقل هایی باشد و قابل تقویت نیز باشد که البته در خصوص این تعریف باید حتماً دلیل موجهی هم وجود داشته باشد که قابل پذیرش قرار گیرد.
نظریه را میتوان به چهار دسته تقسیم کرد: ۱- نظریه تبیینی ، ۲- نظریه تکوینی، ۳- نظریه انتقادی، ۴- نظریه هنجاری .
۱. نظریه تبیینی
نظریه تبیینی نظریهایست که تبیین کند. توصیف و پیشبینی هم که به عنوان ویژگیهای نظریه بیان میشود از لوازم تبیین است. ما وقتی میخواهیم تبیین کنیم اول باید توصیف کنیم و پیشبینی هم براساس تبیین انجام میشود. بنابراین نظریه، توصیف، تبیین و پیش بینی میکند. تبیین یعنی توضیح رابطه عِلّی بین دو پدیده یا دو مفهوم. ما وقتی میخواهیم امری را تبیین کنیم باید رابطهاش را با علت آن توضیح دهیم. بنابراین اگر کسی رابطه عِلّی را در حوزه علوم اجتماعی نفی کند، پس مُنکر نظریه تبیینی شده است. اما به نظر ما قطعا این مورد، یک نظریه است و عدهای هم معتقدند بهترین نوع نظریه، نظریه تبیینی است.
۲. نظریه تکوینی
برخی معتقدند بسیاری از نظریههای حوزه علوم اجتماعی صرفاً تبیینی نیست. به عبارتی معتقدند نظریه آن چیزی است که بیان کند آنچه در عرصه اجتماعی وجود دارد چگونه ممکن شده است. بر این اساس، نظریه امکانپذیری امور و پدیدههای اجتماعی را توضیح میدهد. بسیاری از نظریههای پست مدرن میگویند وضعیت حاکم اجتماعی صرفا یک نوع از میان انواع مختلف وضعیتها بوده که ممکن بوده است ایجاد شود و با انواع دیگر نظریهها میتوان نظم اجتماعی را به گونه دیگری برقرار کرد. در اینجا اصل این است که نظریه چگونگی ممکن شدن امور را توضیح دهد و اگر چنین کند آن هم می تواند یک نظریه باشد.
۳. نظریه انتقادی
نظریه انتقادی مجموعه مباحث نظاممندی است که به نقد نظم و وضع موجود برای رسیدن به نظم و وضع مطلوب میپردازد و این که چگونه میشود واقعیتها را تغییر داد. این نوع نظریه رواج و رونق بسیاری دارد.
۴. نظریه هنجاری
در نظریههای هنجاری هم ما اغلب امکانهای دیگری را که وجود دارد توضیح می دهیم. این نظریه نسبت نزدیکی با نظریه انتقادی دارد چرا که ما یک وضع مطلوب داریم و می خواهیم توصیه کنیم که چگونه میشود از وضع موجود به وضع مطلوب رسید.
این ها بحث های فرانظری است که اولین گام در این جا قرار دارد. اگر ما گام های فرانظری خود را مشخص نکنیم که اصلاً نظریه چیست و مشخصات آن چه میباشد و انواع آن چیست، نمیتوانیم آن را تشخیص دهیم. این موضوع به این منجر میشود که در نقد و داوری طرحنامهها به تعریف دقیقی از نظریه هم دست پیدا نکنیم. در این صورت هر کسی در ساختمان خودش کار خودش را انجام می دهد و به قول پست مدرن ها قیاس ناپذیری حاکم است. بنابراین ولو به صورت اعتباری ما باید تعریفی از نظریه ارائه دهیم و به گونهای باشد که یک اجماع نسبی معرفتی هم بتوان ایجاد کرد.
وقتی ما طرحنامهها را قبول و بررسی کنیم اول باید از نظریهپرداز بپرسیم نظریه او از چه نوع نظریه ای است و چه نوع ادعایی دارد. در گام بعد باید به ناقدین و داوران اعلام کنیم که این نظریه ادعایش این است که مثلاً نظریه هنجاری است و چنین شاخصهایی را شامل می شود. در اینجا حتی اگر ناقد هم چنین نظریه ای را قبول نداشته باشد، باید نظریه او بر اساس شاخصهای ویژه آن نوع نظریه مورد توجه قرار بگیرد.
البته یکی از مسائلی که وجود دارد این است که اگر کسی قائل به نظریه تبیینی باشد، زیرِ بار انواع دیگر نظریهها نمی رود و آنها را به عنوان نظریه نمیپذیرد. بنابراین لازم است که طبق شاخصهای مربوط به هر نظریه، مباحث آن تبیین شود. لازم است که این موضوع در کرسیها مشخص شده و آن را به داوران و ناقدان نیز اعلام کنیم.
نظر شما