۲۳ فروردین ۱۳۹۷، ۹:۴۵

گشتی در تاریخ شهری؛

بیت اللطف، مکانی که بعد از انقلاب به بوستان تبدیل شد

بیت اللطف، مکانی که بعد از انقلاب به بوستان تبدیل شد

خسرو معتضد در برنامه «تاریخ تماشایی» از تاریخچه محله ای به نام بیت اللطف سخن گفت که بعد از انقلاب آن را آتش زدند و تبدیل آن به بوستان کردند.

به گزارش خبرنگار مهر، این کارشناس تاریخی در ابتدای برنامه اش در سایت اشتراک گذاری ویدئو تماشا با اشاره به کتاب «رستم التواریخ» گفت: عده ای بی سواد می گویند که این کتاب جعلی است و در قرن نوزدهم نوشته شده است. این حرف درست نیست. در کتاب «تذکرة الملوک» به این کتاب و نویسنده اش میرزا مسیحا که در زمان محمود افغان بوده، اشاره شده است.
معتضد ادامه داد: فردی به نام ولادیمر مینورسکی که روسی است و بر گردن تاریخ ایران حق دارد، مدتی در ایران زندگی و تحقیق کرد. بعد از سر کار آمدن حکومت شوروی به لندن رفت و کتاب «تذکرة الملوک» را که از استانبول به کتابخانه انگلستان منتقل شد، پیدا کرد و به زبان فرانسه و انگیسی ترجمه کرد.
ماجرای کتابی که به سفارش محمود افغان نوشته شد
وی با تاکید بر اینکه «تذکرة الملوک» کتاب بسیار خوبی است و تمام جزئیات دوره صفوی را در خود دارد، افزود: این کتاب به سفارش محمود افغان نوشته شد. او وقتی ایران را تحت سلطه خود گرفت از کشورمان چیزی نمی دانست، برای همین دستور داد یکی از منشی ها تاریخ ایران، اداراتش و تشکیلات صفویه را برایش بگوید. اینکه ما چند تا بیگلر بیگی داریم، چندتا والی داریم، درآمدمان از چیست، ارتش مان چیست و...
این مورخ بیان کرد: همین محمود افغان بی سواد دنبال این چیزها بود. گرچه مرد و نتوانست این کتاب را بخواند. یک نسخه از این کتاب در همدان بود که عثمانی ها وقتی همدان، کرمانشاه، بروجرد، خرم آباد و غرب ایران را گرفتند این کتاب را پیدا کردند و با خود بردند.
ساخت بیت اللطف برای سربازان تا مزاحم نوامیس مردم نشوند
وی اظهار کرد: «رستم التواریخ» می گوید که در زمان صفویه برای اینکه سربازان مزاحم نوامیس مردم نشوند محلی برایشان ایجاد شد. این کتاب به زمان کریم خان زند اشاره می کند و نام تمامی این محله را آورده است. به این مکان بیت اللطف می گفتند. ما نمی توانیم بگوییم این خوب یا بد است، چیزی است که در تاریخ اتفاق افتاده است.
معتضد به هزار زن فتحعلی شاه از جمله جوالی، کنیز و کلفت از تمام طبقات مردم در حرمسرایش اشاره کرد که هر کدام از اینها کلفت و نوکر داشتند. بعد از مرگ فتحعلی شاه، جانشینش پسر عباس میرزا است که نامش محمدشاه است. محمدشاه حرمسرا نداشت و چهار پنج زن داشت. یکی از این زن ها کرد بود.
نگهداری تصاویری از فتحعلی شاه در موزه آرمیتاژ
وی تصاویری از فتحعلی شاه و پسرش نشان داد که به دلیل علاقه فتحعلی شاه به تهیه نقاشی از خودش، توسط نقاشان کشیده شده است و در موزه آرمیتاژ نگهداری می شود. این تصاویر هدیه دکتر ابراهیم تیموری از سفرهایش برای ما است.
معتضد ادامه داد: محمدشاه مریض بود و مدام پا درد داشت. سالتیکوف می گوید او در ۳۳ سالگی نمی توانست راه برود. محمدشاه نقرس شدید داشت. ناصرالدین شاه و عباس میرزا ملک آرا و چندتای دیگر پسران او هستند. یکی از پسرانش هم جد خانواده سالور است.
اخراج زن های فتحعلی شاه به محله ای که بدنام می شود
نویسنده «اشرف از سرای سنگلج تا سریر سلطنت» یادآور شد: فتحعلی شاه عده ای از این زنان را اخراج می کند و محله ای به نام قجرها در جنوب شرق تهران را به آنها می دهند. بعد می گویند نام قجر برای این مکان که زنان سلطنتی به آنجا رفته اند بد است. محله قجر سال ها وجود داشت و چاقوکش ها و اراذل و اوباش به آنجا می رفتند و مردم از این مکان شکایت داشتند.
وی اضافه کرد: در زمان نخست وزیری میرزا حسن مشیرالدوله پیرنیا این زنان به جنوب غرب تهران منتقل می شوند که آن موقع این محله از تهران فاصله داشت. در این محله می مانند و تعدادی از این قمه کش ها و شوشکه کش ها و اراذل به اینجا می آیند. چندبار این افراد را تبعید می کنند ولی می بینند فایده ای ندارد که در نهایت همین جا می مانند.
شکایت اهالی گمرک از چاقوکشی و لات بازی
معتضد با تاکید بر اینکه در این مکان چاقوکشی و اراذل و لات بازی زیاد می شد و مردم گمرک از این محله شکایت داشتند، تاکید کرد: اتفاقات زیادی در اینجا می افتاد. اگر روزنامه ها به خصوص روزنامه های بعد از شهریور ۱۳۲۰ را بخوانید می بینید شبی نیست که در آنجا اتفاقی نیفتد.
وی داستان صادق چوبک درباره وضعیت این مکان را مورد توجه قرار داد و ادامه داد: این افراد را بدهکار می کردند یعنی برایشان انگشتری می گرفتند یا لباسی می خریدند یا پولی بهشان می دادند و این بود که همیشه بدبخت و بیچاره بودند.

وی تصریح کرد: این زنان اخراج شده کجا باید می رفتند؟ خانواده عده ای از اینها شهرستان بودند و سال ها از جدایی این زنان از خانواده شان می گذشت. کتاب های سالور و دکتر فوقلیه را بخوانید. نویسنده روسی لوبینسکی با تمسخر نوشته است در هر سفری که شاه می رفت تعدادی زن به ملکه های ایران اضافه می شد.
معتضد در پایان این قسمت از برنامه «تاریخ تماشایی» سایت اشتراک گذاری ویدئو تماشا گفت: این محله تحمیل طبقه حاکم بر طبقه پایین مردم بود. این زگیل نباید منفجر شود و همه جا را بپوشاند. باید یک فکر عقلایی کرد تا این مسئله حل شود.

معتضد به روایتی از رضاخان اشاره کرد که در جواب مستوفی الممالک که چرا بعضی از این وزرا را اخراج می کنید پاسخ داده بود که این افراد هم از این کارها در این محله ها می کنند. زمانی هم که صحبت از استقراض برای راه آهن شد رضاشاه به رسم این محله اشاره کرد که خارجی ها هم این کار را می کنند یعنی قرض می دهند تا فرد را بدهکار کنند. رضاشاه در اوایل سلطنتش که هنوز خودکامه و مستبد نشده بود از این حرف ها می زد.
بیمار شدن سربازان و ضرر خوردن مملکت
وی ادامه داد: دلال هایی در اطراف سربازخانه ها بودند که سربازهای وظیفه ارتش را به این محله می فرستادند. این سربازها در اینجا دچار بیماری های آمیزشی می شدند و ضرر زیادی به مملکت می زد. در مجله بهداشتی تندرست که در سال های بعد از شهریور ۱۳۲۰ چاپ می شد نمونه هایی از اینجا می گفت.
فریب دختران معصوم و تحویل دادن آنها به دلالان
نویسنده «سیاست، زن و حرمسرا» تصریح کرد: عده ای از راننده های کامیون یا سواری به نقاط دورافتاده می رفتند و دختران معصوم و چشم و گوش بسته را با وعده ازدواج تحویل این دلال ها می دادند. دولت هم هیچ کاری نمی توانست بکند زیرا پارتی های قوی داشتند.
وی یادآور شد: در جنگ جهانی، متفقین به سراغ این محله می روند. مشکلات زیادی برای مملکت ایجاد شده بود و فساد اخلاقی و مطالبی که در بعضی نشریات نوشته می شد حالت عجیبی در مملکت ایجاد کرده بود. نویسنده ای به نام هدایت الله حکیم الهی، رفت دو ماه در این مکان خوابید و مونوگرافی قشنگی از بدبختی و بیچارگی این افراد و از کثافت و میکروب در این مکان نوشت. اصلا مکان بد نامی بود.
نمایش تمثیلی در «معمای شاه»
معتضد با اشاره به سریال «معمای شاه» تاکید کرد: در این فیلم باغی نشان داده می شود که در تلویزیون نمی توانست بگوید چیست. این باغ در واقع همین مکان است که عده ای گدایان و اراذل و اوباش و روسپی ها در آن هستند. شهرت اینجا زیاد شده بود و باعث ننگ مملکت بود و متاسفانه راه چاره ای هم نبود.
مجری برنامه «پلی به گذشته» افزود: حکیم الهی دو جلد کتاب به نام «با من به آن محله بیایید» نوشت و این کتاب در سال های ۲۷ و ۲۸ مانند توپ صدا کرد و در مردم اثر زیادی گذاشت. معلوم شد خیلی از این زن ها بدبخت هستند و فریب خورده اند. اینها زن هایی روستایی و شهرستانی بودند و حتی زنان مطلقه تهرانی که هیچ گونه حمایتی ازشان نمی شد. آن موقع چیزی به نام مهریه و نفقه به این صورت نبود و زنان مجبور می شدند به اینجا پناه ببرند.
برگزاری کلاسهای آموزشی و سوادآموزی برای زنان فریب خورده
معتضد بیان کرد: شنیده ام حدود ۱۰ یا ۱۵ هزار نفر در این محله بوده اند. از سال ۱۳۳۷ به بعد اتفاق خوبی افتاد. عده ای از زنان باشرف و انسان دوست در اینجا کلاس آموزشی و سوادآموزی گذاشتند. شهربانی هم پلیس گذاشت، از وزارت بهداری پزشک گذاشتند که این افراد را مانند شهرهای دیگر دنیا کنترل می کردند. این کنترل کردن، بیماری هایی مثل سیفلیس و سوزاک را کم کرد.
وی با تاکید بر اینکه این افراد هرچه باسوادتر می شدند خجل تر می شدند گفت: در سال ۱۳۵۰ وزارت بهداری بررسی بر روی این افراد کرد و معلوم شد تحصیلات ۹۰ درصد اینها زیر دوم ابتدایی یا بیسواد است. پلیس هم سختگیری می کرد. هرکس می خواست وارد این محله بشود باید شناسنامه نشان می داد. جلوی متاهل ها و افراد زیر ۱۶ سال را می گرفتند.
آتش زدن بیت اللطف بعد از انقلاب و تبدیل آن به بوستان
معتضد اضافه کرد: این افراد فقط در این محله نبودند و به جاهای دیگر هم می رفتند. این بود که بعد از انقلاب عده ای از روی احساسات زیاد، این مکان را آتش زدند و ویران کردند. انقلاب، گروهی را مسئول رسیدگی به این محله کرد. برای عده ای از اینها کارهایی مثل دوزندگی درست کردند و بعضی هایشان ساکت شدند. بعد هم این مکان با خاک یکسان و تبدیل به بوستان شد.
وی سرگذشت این محله را سرگذشت مشئومی دانست و گفت: قهرمان میرزا سالور که برادرزاده ناصرالدین شاه است ۱۰ جلد کتاب فوق العاده نوشته که در پایان جلد دومش آمده است که زن های حرمسرا را با کنیز و کلفت هایشان اخراج کردند زیرا وقتی مظفرالدین شاه با زن هایش از تبریز می آید دیگر مکانی برای زنان ناصرالدین شاه باقی نمی ماند.
معتضد ادامه داد: عده ای از این زنان هم می میرند مانند انیس الدوله که دو سه ماه بعد بر اثر بیماری هپاتیت ب یا یرقان شدید فوت می کند. یکی از شاهزادگان قاجار نوشته است که وقتی حقوق ماهیانه سیصد چهارصد تومانی ملکه را برایش آورده بودند و عکس ناصرالدین شاه را در اسکناس چاپ لندن می بیند غش کرده و فوت می کند. ما اسنادش را دیدیم که دکتر گواهی داده است که او بر اثر یرقان مرده است.
 

کد خبر 4269443

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha