خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ: مجید سلیمانی ساسانی؛ دانشآموخته دکتری علوم ارتباطات، پژوهشگر و مدرس مطالعات فرهنگ و ارتباطات
مرور وقایع و سیاستهای سالهای اخیر به خوبی نشان میدهد که چگونه «فضای مجازی ایرانی»، از «عرصه سیاستگذاری عمومی» غفلت کرده و منفعت عمومی را نادیده گرفته است. با قید این مسئله که سیاستگذاری در عرصه فضای مجازی به معنای «اعمال محدودیت» نیست و هر نظم سیاسی، در اعمال حاکمیت خود و در جهت ایفای منافع عمومی، نمیتواند عرصه سیاستگذاری را نادیده بگیرد. مورد اخیر یعنی «نرمافزار پیامرسان تلگرام» نیز از این قاعده مستثنی نیست و مخاطرات «همگرایی ارتباطات فردی و گروهی با ارتباطات تودهای» بهواسطه سیاست «ایجاد کانالهای یکسویه» در این نرمافزار پیامرسان، در راستای «اعمال کنترل» و «بازگشت به عصر ارتباطات تودهای» و «اِعمال تأثیرات مخرب بر روابط در شبکههای اجتماعی» ارزیابی میشود. بااینحال، ناگفته پیداست که وضعیت کنونی و سیاستهای اخیر در مورد تلگرام، بهواسطه مخاطرات اقتصادی عرضه ارز دیجیتال «گرام» و در درجه اهمیت کمتر، بهواسطه اتفاقات دیماه 1396 مرتبط بوده و اساساً به هیچ وجهی، تطورات «زیستجهان مجازی ایرانی» در سالهای اخیر مدنظر نبوده است. از سوی دیگر، به نظر نمیرسد که اعمال هر سیاستی در این زمینه – از جمله محدودیت و فیلترینگ - پیامدهای آتی را در نظر داشته باشد. از این منظر، میتوان موارد ذیل را موردتوجه قرارداد:
1. قدم اول «گفتگو» است و این گفتگو باید در همه سطوح رخ دهد. گفتگو میتواند پیامدهای مثبت و منفی هر اقدامی درزمینهٔ سیاستهای آتی در موضوع نرمافزارهای پیامرسان و شبکههای اجتماعی را موردبحث قرار داده و روشن سازد. ضمن اینکه فضای تفاهم میان مردم، حاکمیت، روشنفکران و عموم ذینفعان فضای مجازی در ایران را فراهم خواهد کرد.
2. بدون ظهور «گفتمان عام»، هیچ سیاستی قابلیت اجرا ندارد. خصوصاً آنکه اجرای آن سیاست، به اراده ذینفعان عمومی یعنی عامه مردم بستگی داشته باشد. به تحقیق اثبات شده است که اعمال محدودیت در قبال پیامرسان تلگرام، تنها در حیطه «قدرت دولت» نیست و عوامل فنی متنوعی خارج از قدرت دولت در این زمینه وجود دارد. بنابراین ایجاد گفتمان عام برای تغییر در مصرف ارتباطی عامه مردم از الزامات قطعی برای پیشبرد هر راهبردی است. با این توضیح که ایجاد گفتمان عام، با تبلیغات سیاسی و پروپاگاندا، مرزهای مشخصی دارد و روند تبلیغاتی موجود – که عموماً با پیشتازی سازمان صداوسیما - عملاً نمیتواند فضای موردنظر را به وجود آورد. ضمن اینکه سازمان اصلی تبلیغاتی در این موضوع راهبردی، خود با ارائه نرمافزار «سروش» و نادیده گرفتن دیگر نرمافزارهای ایرانی، موجبات بیاعتمادی شده و در ایجاد گفتمانی عام اخلال ایجاد کرده است.
3. اجرای هر سیاستی، نیازمند بردباری و ساماندهی است. خصوصاً آنکه این سیاست، شمولیت عام داشته باشد. ازاینجهت، برای فراهم آمدن موقعیت اجرا در ساماندهی فضای مجازی در ایران نیازمند «گذشت زمان» و «برنامهریزی در زمانبندی» هستیم. به نظر نمیرسد که این موقعیت به لحاظ زمانی برای اجرای سیاستی منفرد برای تلگرام ایجاد شده باشد. بهواقع حتی امکانات داخلی موجود در حوزه فنی نیز نمیتواند حجم عظیم روابط تلگرامی را کفاف دهد.
4. بدون بازیگران مؤثر و همافزایی و همگرایی میان بازیگران، سیاستها امکان تحقق ندارند. در موضوع موردبحث نیز همگرایی در وضعیت حداقل مورد انتظار دیده میشود که اجرای سیاست را با مخاطره روبرو ساخته است.
علاوه بر موارد فوق، باید همزمان به چند گزاره توجه کرد. اول اینکه، «ایجاد موانع در برابر سیاستهای رسمی در وضعیت موجود، طبیعی است». بنابراین نیازمند راهبردهای خاص در تطور فضای گفتمانی پذیرش سیاست جدید در قبال فضای مجازی هستیم. دوم اینکه، این اصل که «تلگرام، شبکه اجتماعی نیست و بهواسطه خصلتهای یکسویه ارتباطیاش، حوزه عمومی ایرانیان را به خطر انداخته است». سوم اینکه «تلگرام، در میان موارد مشابه جهانی خود، برنامه فراگیری محسوب نمیشود و ارتباطات عامه را از فضای جهانی منقطع کرده است». موردی که حداقل با وجود شبکههای اجتماعی فراگیری مانند «فیسبوک» و «توییتر» بسیار خودنمایی میکند. چهارم اینکه، «تلگرام با ایجاد رابط کاربری ساده توانسته بود حجم عظیمی از کاربران در هر سطحی را متوجه خود کند. درحالیکه شبکههای اجتماعی فراگیری مانند فیسبوک از پیچیدگی خاصی برخوردار هستند». از این منظر و به دلیل عمومیت استفاده از تلگرام، باید مخاطرات محدودسازی آن را جدی گرفت. پنجم اینکه، «امکان بومیسازی پیامرسانها، وجود دارد و پیامرسان موبایلی نباید جایگزین شبکههای اجتماعی مجازی شود». در این زمینه فقط به این جمله میتوان بسنده کرد که طبق گزارش گروه We Are Social بیش از 90 درصد کاربران اینترنت در کره جنوبی از نرمافزار پیامرسان بومی با نام «کاکائوتاک» استفاده میکنند. نرمافزاری که تنها 49 میلیون کاربر دارد که تقریباً عمده آنها کرهای هستند.
نهایتاً باید گفت به نظر نمیرسد تحولات آتی تکنولوژیک در عرصه فضای مجازی و حتی تأثیرات آن در میان کاربران، امری «غیرقابلپیشبینی» تلقی گردد. مراجعه به متون و محتوای تولیدی پیش از سال 2009 نشان میدهد که افزایش استفاده از فضای مجازی در قالب تلفن همراه و گسترش و همهگیری رسانههای اجتماعی پیشبینی شده بود. درحالیکه در همان سالها طبق گزارش گروه We Are Social کمتر از یک درصد از تلفنهای همراه به اینترنت متصل بودهاند. بنابراین بهوضوح میتوان دریافت که دولت توجه و التفاتی به موضوعاتی ازایندست نداشته و در امر سیاستگذاری و اجرا، دچار اهمال شده است. به نظر نگارنده، این چرخه «عدم توجه» ظاهراً ادامه خواهد داشت و نشانههایی از بهبود وضعیت «سیاستگذاری» و «اجرا» دیده نمیشود.
نظر شما