به گزارش خبرنگار مهر، تقریباً سه ماه پیش بود که همزمان با انتشار گزارش بودجه فروردین ماه مؤسسات فرهنگی و آموزشی، جریانی سیاسی دست به کار شد و اختصاص بودجه به این واحدها را زیر سوال برد. به صورت خاص در شبکههای اجتماعی مبلغ ۹۱۱ میلیون تومانی «پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی» را با بودجه فلان «انستیتوی پزشکی» و بهمان «موسسه مهندسی» مقایسه کرده و تلویحاً این پرسش مطرح شده بود که در این شرایط عسرت اقتصادی چرا باید بودجه کشور برای یک پژوهشگاه علوم انسانی «تلف» شود؟
در پی این هجمهها نسبت به پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، محسن ردادی، عضو هیأت علمی گروه مطالعات انقلاب اسلامی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه در گفتگو با خبرنگار مهر درباره موضوع بودجه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: یک سال پیش نیز سوالی توسط یک کانال تلگرامی بدنام مطرح شده بود که: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهاسلامی با این بودجه چه تأثیری در زندگی مردم داشته است؟ در آن زمان که تعصبهای سیاسی و دشمنیهای جناحی میدان را در اختیار دهانهای کف بر لب آورده و دشنامگویان و سرزنشکنندگان قرار داده بود صلاح نبود که پاسخی به این ادعاها ارائه شود، اما اکنون که کمی از آن هیجانات سیاسی کاسته شده زمان مناسبی است که به این پرسش پاسخ داد که اصلاً یک موسسه اندیشهورزی علوم انسانی (آن هم از نوع اسلامی) به چه کار یک جامعه میآید؟ آیا اگر این قبیل مؤسسات تعطیل شوند و بودجه آنها به کسب و کارهای اقتصادی اختصاص داده شود بهتر نیست؟
ردادی در پاسخ به این این پرسش اظهار داشت: در ابتدا باید تذکر داد که مبلغ ۹۱۱ میلیون هرچند در سطح فردی مبلغ کلانی به نظر میرسد، اما در سطح مؤسسات عمومی بسیار ناچیز است. کافی است نگاهی به هزینهکرد نهادهای دولتی و یا حتی دانشگاهها بیاندازیم تا متوجه شویم که این مبلغ کمینه بودجهای است که شرایط ادامه حیات یک مؤسسه پژوهشی را فراهم میسازد. به خصوص که بدانیم اغلب این بودجه صرف پرداخت حقوق اعضای هیأت علمی شده است که به کار پژوهش و نگارش کتاب مشغولند. همان پژوهشگرانی که مجموعا حدود «یک سوم جوایز علمی علوم انسانی کشور» را به خود اختصاص دادهاند.
وی با اشاره به اینکه در هر دوره از اعطای جایزه کتاب سال و کتاب ماه و جشنواره فارابی حتماً تنی چند از پژوهشگران این موسسه حضور دارند و مورد تقدیر قرار میگیرند، گفت: برخی از آنها در رشته و تخصص خود محل رجوع سایر متخصصین هستند و در جایگاه بیرقیبی ایستادهاند. بسیاری از کتابهای درسی که در دانشگاهها تدریس میشود، توسط اعضای هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی نوشته شده است. به علاوه بسیاری از مبرزترین اساتید علوم انسانی تربیتیافتگان پژوهشگاه هستند و اغراق نیست اگر بگوییم بیش از نیمی از اساتید مهم علوم انسانی در دانشگاهها یک یا چند طرح پژوهشی با پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی داشتهاند. بنابراین جایگاه و صلاحیت پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در حوزه علوم انسانی کاملاً پذیرفته شده و مورد قبول اصحاب اندیشه و خرّیطان فن است. با توجه به پایش مستمر نهادها و سازمانهای حسابرسی متعدد شک و تردیدی در مورد هزینهکرد بودجه پژوهشگاه وجود ندارد.
چه نیازی به فرهنگ و اندیشه و علوم انسانی داریم؟
این پژوهشگر افزود: اما آنچه میتواند خطرناک باشد، این است که به جای چون و چرا کردن در صلاحیت پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی (که به راحتی قابل پاسخ دادن است) این سوال بنیادین مطرح شود که اصولاً چه نیازی به فرهنگ و اندیشه علوم انسانی داریم؟ آن هم در این شرایط محدودیت بودجهای؟ دولت و جامعه ترجیح میدهند اولین مؤسساتی که دچار قطع بودجه شوند، نهادهای فرهنگی و علوم انسانی باشند، چون واقعاً این مقولات را فانتزی میدانند و اعتقادی به مشکلگشا بودن آن برای جامعه ندارند. زمانی که رقابتهای سیاسی و جناحی به این مسأله افزوده شود اتفاقهای بدتری هم میافتد. نهادهای غیردولتی و عمومی مانند پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی از اولین مؤسساتی هستند که با بیمهری دولت مواجه شده و از دریافت بودجه محروم میشوند (کما اینکه در دولت سابق این اتفاق افتاد). در این شرایط است که جامعه به سمت فرهنگ و اندیشهسوزی میرود و وحشت از سرنوشت جامعهای که «ریبردبری» در کتاب «فارنهایت ۴۵۱» توصیف کرده بیش از پیش واقعی به نظر میرسد.
ردادی با تأکید بر اینکه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی از بودجه عمومی تأمین میشود و بنابراین متعهد به بهبود کیفیت زندگی مردم است، گفت: نتیجه تحقیقات پژوهشگاه باید به بهتر شدن زندگی مردم منجر شود. واقعیت این است که کاهش و قطع بودجه نهادهای علوم انسانی به معنای نابودی و سوزاندن این نهادهاست و وضع مردم را بیش از پیش وخیم میکند. چگونه؟ با یک مثال توضیح داده میشود. اکنون در زمینه اقتصادی کشور دچار مشکل شده است. قیمت ارز و طلا بالا رفته و تورم نیز در حال خیز برداشتن است. این مشکل صرفاً با عدد و رقم و تزریق پول به بازار حل نمیشود، که شدیدتر هم میشود. علوم انسانی است که به ما میگوید مشکل در کجاست و چرا با وجود سرمایههای کلان سرگردان، مواد خام فراوان، نیروی کار تحصیل کرده باز هم نمیتوانیم تولید ثروت کنیم؟ علوم انسانی است که ناامیدی، بیاعتمادی، منفعتطلبی شخصی، بیمسئولیتی و... که اکنون در جامعه رواج یافته را عامل واقعی این وضعیت اقتصادی میداند و با نشان دادن راهحل درست، بهبود کیفیت زندگی مردم را ممکن میسازد. تکنولوژی و علم هرگز توان پاسخگویی به این قبیل سوالات را ندارند.
حذف علوم انسانی باعث عجز از فهم مسائل و یافتن راه حل می شود
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در ادامه گفت: در این کشور برای تکنولوژی بیش از علم (science) و برای علم بیش از فرهنگ و اندیشه هزینه میشود. حال اگر جامعه در صدد حذف علوم انسانی برآید از فهم درست مشکلات و یافتن راه حلهای واقعی عاجز میماند. به خصوص علوم انسانی بومی و اسلامی ایرانی است که میتواند در این شرایط به کمک ما بیاید. جامعه بدون فرهنگ و اندیشه بومی؛ و آکنده از فن و تکنولوژی مدرسهای تحویل میدهد که علیرغم وجود امکانات و بودجه فراوان از اخلاق تهی است و ناظم مدرسهاش فاسد و متجاوز از آب در میآید. علوم انسانی اسلامی ایرانی با تبارشناسی تاریخ و فرهنگ ایران نهادهایی مانند «واره» (تعاونیهای سنتی روستایی که دکتر مرتضی فرهادی کشف و معرفی کرده است) را به جامعه نشان میدهد و به ما میگوید اگر این سنتها احیا و نوسازی شوند، چگونه میتوانند با گسترش همیاری، جامعه را از وضعیت فعلی اقتصادی خارج کنند. این چیزی است که هرگز یک مهندس یا پزشک نمیتواند در اختیار جامعه قرار دهد.
وی در پایان گفت: علوم انسانی خللها و لکنتهای زندگی را نشان میدهد و میگوید چگونه میتوان این خلأها را ترمیم کرد. هرچند مردم جامعه تحت تأثیر علوم فنی و فضای تکنولوژیک سرخوشانه صورتهای پلاستیکی بدون روزنه و ابهام را میپسندند و در فضای مجازی و غیرواقعی به دنبال آن هستند. به همین دلیل به جای خواندن کتاب ترجیح میدهند در دنیای رنگارنگ مجازی که تکنولوژی برایشان فراهم کرده غرق شوند، اما باید پذیرفت که جامعه در کنار علوم فنی مهندسی و پزشکی به علومی نیاز دارد که پرسشهای واقعی انسان را مطرح کند، او را بلرزاند، جایگاه او را به پرسش بکشد و در نهایت پاسخهایی پیشنهاد نماید. حذف نهادهای علوم انسانی و تضعیف آن به نفع سایر نهادهای جامعه به معنای نابودی فرهنگ و زندگی انسانی است. جامعه نباید از چنین فرهنگسوزی و اندیشهسوزیای پشتیبانی کند.
نظر شما