به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر یادداشت اختصاصی حیدر رحیمپور ازغدی، اندیشمند و پیشکسوت مبارز انقلابی است که در ادامه می خوانید؛
من از شمایی که چه بخواهید و چه نخواهید، تحصیلاتتان در سایۀ گفتمان مدرنیته و در ذیل لیبرالمنشی بوده است، توقع ندارم همانند پیشوایان دینتان با خلافکاران برخورد کنید. در غیر این صورت چرا شمایان که نمایندگان و قاضیان و مدیران کشور میباشید، یک بار هم نشده آنگاه که فساد اداری در یک نقطه برایتان آشکار گردید، صندلینشینان آن اداره را بیرون برانید و به جای آنان، تحصیلکردههای پاک و جوان را بنشانید؟
چرا یک رئیس را بهخاطر بیلیاقتی یا مماشات و مشارکت با رشوهگیران، یا کارمندانی را که همه چیز را میبینند و بهخاطر حفظ میزشان سکوت میکنند و گزارش نمیدهند، همه را با هم به دادگاه نمیفرستید تا آنگاه ببینید با همین یک کار ساده، که غرب هم نمیتواند دربارهاش به شما اعتراض کند، ادارات چه تکانی میخورد؟ در یکیدو اداره چنین کنید تا دیگر ادارات اصلاح شوند و این بزرگترین مشکل کشور و لابیهای نفوذی همراهشان با هزار حیلۀ قانونی نتوانند اقتصاد کشور را فلج کنند.
چرا در این کشور قارهگونه، از بیکاری بنالیم و کشکول گدایی برای سرمایهگذاری در داخل کشور را دور جهان برگردانیم تا شاید سازمانهای جهانی برایمان گلریزان بگیرند؟ سوگند میخورم که این مردم و این کشور، مشکلی برای پیشرفت، جز همین گرهافکنی ادارات و بازی با وامهای قانونی کارآفرینان ندارند. آیا دادگستری ما حکمها را بر پایۀ معلولها صادر میکند و عنایتی به علتها و زیرساختها ندارد؟ وقتی میپرسیم چرا فلان کارآفرین پرتلاش را به زندان افکندید و کارگاهش را تعطیل و کارگرانش را بیکار ساختید، پاسخ میدهند زیرا چکهایش برگشت خورده است! و کاری به علتها ندارند که مزاحمتهای اداری و فسادهای دولتی و تأخیر در پرداخت وامهای مقرر، باعث شده چکهایش برگشت خورد و این ساختار معیوب بوده که بر پای او قفل زده و او را از رفتن باز داشته است.
سروران! عمل به آنچه نوشتم دشوار نیست. اگر از واکنش غرب حساب میبرید و میترسید، بدانید که در چنین برخورد سازندهای، آنها هم نمیتوانند اعتراض کنند و یقین داشته باشید که با پاکسازی چند اداره از مفسدان و مفاسد ساختاری، ادارههای ما اصلاح میگردد، لیکن هزار افسوس که ما ولایت فقیه را یک آیین همهجانبه در جمهوری اسلامی نمیدانیم و ازهمینرو به تناقضات مبتلاء گردیدهایم و همین است که خواجه حافظ شیرازی میگفت:
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاه داری و آیین سروری داند
و آنجا که شاعر میبیند برکرسیپریدگان چون مجسمهای که او را بر تخت نشاندهاند بر جایگاه مدیریت، خشک و رسمی نشستهاند، سروده:
سرزمینش به زوایا همه زنار زنند
خانقاهی که تواش مرشد کامل باشی
بعثت پیامبر آخرزمان برای این بود که نخست همۀ کتابهای آسمانی دستکاریشده را منسوخ اعلان فرماید و پس از آن قرآنی را بیاورد که شفابخش همۀ دلهاست و قرآن پیامبر آخرزمان را مرحمتی بر جهانیان میشناساند. سخن پیامبر این است که من برانگیخته شدهام تا اخلاق انسانی را به کمال خود برسانم: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ» و برای ادامۀ چنین فرهنگی در غدیر خم پس از خود، علی(ع) را با چنین تعریفی وصی خود شناسانید که ای مردم آگاه باشید که پروردگار هر علمی را به من آموزانده، من آنها را به علی آموختهام؛ بنابراین علی(ع) از همه کس برای جانشینی من سزاوارتر است، چرا که علی(ع) میتواند دینی و فرهنگی را که من آوردهام، به شمایان بشناساند و بر مزرعهای که من کاشتهام، آنچنان ببارد که مزرعه سرسبز شود و به ثمر نشیند.
اما هزار افسوس که علی(ع) از امیری مؤمنان و حکمرانی بر جامعۀ مسلمین برکنار گردید. به دلیل وسوسۀ نفوذیها در میان مسلمانان، مردانی از وحشت غلبۀ کفر بر اسلام پذیرفتند علی(ع) را از امیری محروم و آئین خلافت را به جای آئین ولایت بنشانند! و علی(ع) که میدانست اگر با خلفاء درافتد منافقان که به آشکارا با کفار هماهنگ گردیدهاند، پس از آن که پیامبر(ص) رحلت فرموده، بهآسانی میتوانند بر مسلمانان هجوم آورند و اسلام را براندازند؛ پس در هر کجا که نیازی به مشورتش داشتند، آنان را یاری میکرد و فرزندانش در جنگ مسلمانان با کفر از سرداران لشگر خلیفه بودند. خلفا با مشاهدۀ ضعف مسلمانان و قدرت کفر و بر پایۀ دید بشری به این اشتباه تن دادند که علی(ع) را از صحنه مدیریت خارج و خلافت را جایگزین ولایت سازند.
کفار و منافقان نیز میدانستند اگر علی(ع) باغبان مزرعۀ پیامبر(ص) نگردد، چیزی نمیگذرد که مزرعه محل رشد خارهای چغری میگردد و مسلمانان منحرف و پریشان میگردند؛ به همین دلیل بود که ولایت به خلافت تبدیل گردید و بهخوبی هم این مهم را فهمیده بودند زیرا بیش از سه دهه نگذشته بود که صحابی متحجری با بیرونآوردن انگشتری از انگشت، علی(ع) را از خلافتی که با تمنای امت بدان رسیده بود نیز محروم ساختند و عمروعاص نفوذی، که لحظهای هم مسلمان نگشته بود، با به انگشت کشیدن انگشتری، بنیان خلافت را هم ریشهکن کرد و معاویه را به سلطنت رسانید. پس از آن، در لحظه شعار پیامبر(ع) را که میفرمود من برانگیخته شده تا خلقوخوی انسانی را به کمال برسانم، به شعار پادشاهی با شمشیر است تبدیل گردانید و این شعار در جهان اسلام همچون جهان کفر باقی ماند.
سالها پس از آغاز دوران غیبت و فراموشی شعار پیامبر(ص)، مردی از قم، شهر دینشناسان، با بهکارگیری راهنماییهای علی(ع) برای زندهکردن شعار رسولخدا(ص) به پا خاست. فرامینی را آویزۀ گوش کرد که میفرماید آن که میخواهد به رهبری مسلمانان برگزیده شود نخست باید با امر به معروف و نهی از منکر و شناساندن نیکیها و زشتیهای روز، ملتی را آنچنان بیدار کند که امت گردند و با بیعت خود او را یاری کنند و چون به پیروزی رسید به گسترش عدل و ایمان بپردازد و در چنین لحظهای دشمن بر او میتازد و او باید به یاری امت خود، دشمن را منکوب کند.
دیدیم که امام(ره) با بهکارگیری دستورات مولای خود، علی(ع)، در همۀ این موارد پیروز گشت و دشمنان خارجی و وابستگان داخلی را تارومار گردانید، لیکن دشمنان خارجی چون دیدند امت دوباره میخواهد شعار پیامبر(ص) را زنده کنند، شمشیرها را از رو بستند. منافقانی که خود را مسلمان شناساندهاند، چون صدر اسلام همپای کافران کمر بربستند تا هر که را در پی زندهکردن شعارهای الاهی است بکشند و بسیار کشتند و ترور کردند اما در نهایت به پیشبینی اسلام که میفرماید: «وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» شکست را پذیرفتند؛ هرچند که نیروهای کفر و نفاق دهها برابر مسلمانان بودند، مسلمانانی که عاشق شعار پیامبر(ص) بودند و برای آن آرمان هزینه کردند.
اینهایی که نوشتم همه مقدمهای بود تا بازتاب دو فرهنگ متعارض را در حوادث واقعه آشکار سازم تا که بدانید چرا قرآن منافقانی را که همیشه رغبتشان به کفر است، چنین میشناساند: «الْأَعْرَابُ أَشَدُّ کُفْرًا وَ نِفَاقًا» و همچنین امامِ انقلاب فرمود منافق از کافر خطرناکتر است زیرا کافر رودررو میجنگد ولی منافق از پشت خنجر میزند. آری میخواهم تفاوت و اختلاف بنیادی دو فرهنگ را در برخورد با حوادث طبیعی در عرصۀ عمومی به رقم بکشم.
چندی پیش در منطقۀ ازگلۀ کرمانشاه، زلزلهای هفت ریشتری اتفاق افتاد و شهرها و هرچه روستا بود درهم پیچید و هزاران نفر آواره و زمینگیر شدند. ولی امروز و پیرو پیامبر رحمت، بیدرنگ به تمام نیروهای نظامی و انتظامی و بسیج فرمان داد که هرچه زودتر به یاری زلزلهزدگان بپردازند و رئیسجمهور منتخب مردم نیز میگوید من بی فوت وقت، پس از خبردارشدن از زلزله، از همۀ ارگانهای دولتی خواستم که هر چه زودتر با همۀ نیرو به یاری زلزلهزدگان بپردازند و نتیجۀ چنین فرمانی از سوی رهبر و دستور رئیسجمهور این شد که کشور به تلاطم افتاد و همۀ نیروهای رسمی و داوطلبان امتی که فرهنگ و اخلاق را از پیامبر اسلام آموختهاند، آنچنان که دیدید به یاری زلزلهزدگان پرداختند.
کمکها تا آن درجه پیش رفت که چون نمایندۀ سازمان هلال احمر که پس از چند روز برای مشاهدۀ میزان امدادرسانی به زلزلهزدگان و ارزیابی نحوۀ رسیدگی نیروهای سازمانی و داوطلب هلال احمر به آسیبدیدگان آمده بود تا ببیند تازهترین وظیفۀ سازمانش چیست؟ فریادی کشید و گفت من از این همه دادرسی در چنین مدت کوتاهی، شوکه گشتهام زیرا چنین مقابلهای در چنین مدت کوتاهی در مقابله با زلزلهای چنین مخرب، باورکردنی نیست و همراهی و فداکاری ایرانیان تا این اندازه بود که برای خانهسازی و آبادانی منطقه آسیبدیده شروع بهکار کردهاند.
حال ببینیم کشوری که خود را ابرقدرت جهان میداند و بر این باور است که پادشاهی با شمشیر است و جمعیتش نزدیک چهار برابر و داراییهای حرامش چندین برابر کشور ماست در برخورد با حوادث طبیعی چه واکنشی دارد؟ چند ماه پیش توفان هاروی در ایالت تگزاس آمریکا به راه افتاد و صدمات زیادی به بار آورد. بعد از مدتها خبرنگار شریفی پس از سرزدن دوباره به آنجا چنین گزارش میدهد که گویا منطقه سیلزده جزیی از کشور آمریکا نیست و نشان داد که مردم خانهخراب هنوز در چادر و ماشینهای خود زندگی میکنند و محروم از نیازهای ابتداییشان میباشند.
بهراستی که آیا دولت و ملت آمریکا برآنند که چنین محرومانی از ملت آمریکا نیستند یا اینکه آثار خشونت و خودپرستیشان چنین فرهنگی را آفریده است؟ من به ایشان عرض میکنم که چنین خشونتی از فرهنگ پادشاهی با شمشیر است نشأت گرفته و از ناحیه آنانی است که تمام توجهشان به خیابان وال استریت معطوف میباشد و بیش از هر چیزی به حفاظت از بانکها و اسلحهخانهها میپردازند.
آری پیامبر(ص) میخواست خلقوخوی انسانی را به کمال خود برساند اما بازتاب باور پادشاهی با شمشیر است در همه شئون آدمیان همین است. دلیل این همه دشمنی کفر و نفاق با ایران نیز همین است که ایران میخواهد شعار لا إِلَهَ إِلَّا اللّهُ و مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ را گسترش دهد و گسترش چنین فرهنگی باعث نابودی فرهنگ زر و زور و تزویر خواهد گشت.
نظر شما