به گزارش خبرگزاری مهر، طرح حمله آمریکا به ایران چند وقتی است درمحافل رسانه ای مطرح شده و هر چند کاخ سفید این شایعات را رد کرده، اما بازهم برخی از مقامهای آمریکایی و اسرائیلی در ادامه جنگ روانی خود علیه ایران، گزینه نظامی را راهی به زعم خود برای توقف فعالیتهای هسته ای صلح آمیز تهران و قدرت روز افزون ایران در منطقه عنوان می کنند.
در این میان بوش بعنوان رئیس جمهور ومرد اول صحنه تصمیم گیری درواشنگتن قصد دارد تقابل سیاسی و یا نظامی با ایران را هم در فهرست جنگ طلبی های خود درعراق و افغانستان اضافه کند. براندازی طالبان و ساقط کردن حکومت بعث درعراق و اعدام صدام ازعوامل تشویق کننده مسیر تهاجمی سران کاخ سفید است .
اما تمام اقدامات احتمالی درعرصه نرم افزارانه وسخت افزارانه دراین دو کشور زمانی با واقعیت موجود حوادث در ایران قابل تطبیق خواهد بود که قدرت منطقه ای ایران نیز به نقطه ضعف همپای عراق و افغانستان کشیده شود .
درهمین رابطه برخی براین باورند که بوش با تصمیم اخیر خود مبنی بر افزایش بیست ویک هزار نیروی نظامی در عراق ، نیروهایی را به حوزه خلیج فارس فرستاده است که ربطی به وضعیت عراق ندارد. همچنین ارسال موشک ضد موشک پاتریوت، ناو هواپیمابر و کشتی های حامل موشک همگی نشاندهنده آن است که کاخ سفید از قدرت منطقه ای ایران و نفوذ آن در عراق به شدت نگران است .بسیاری از تحلیلگران، این آرایش را نشانه ای ازآمادگی هر نوع اقدام از سوی آمریکا برآورد می کنند.
رئیس جمهور آمریکا که پیش از اعلام استراتژی جدید درباره عراق به توصیه های گروه مطالعاتی بیکر- همیلتون، در مورد جنگ درعراق گوش داده بود، اما در عمل به مرکز مطالعاتی امریکن اینترپرایز و نئو محافظه کاران گوش داد. به خصوص که افتضاح عراق باعث شده بود که نئومحافظه کارها در حاشیه قرار بگیرند.
پیشبرد اهداف آمریکا در برابر ایران اگر چه از چشم انداز حمله نظامی به مراکز حساس نیز محل بررسی است، اما دستیابی به خواسته ها با جنگ روانی در ابتدای اولویت های آمریکا می باشد . جنگ روانی که بخش مهمی از فعالیت های سیاسی، نظامی، اقتصادی، اجتماعی و تبلیغاتی کشورهای غربی را تشکیل می دهد، این روزها یکی از ابزارهای گره گشا برای آمریکا محسوب می شود . این جنگ روانی که هدف عمده آن تخریب ، تضعیف روحیه حریف و تغییر در نگرش و تصمیم آنها است به دلیل ناتوانی سیاسی کشورهای غربی در مقابل ایران و مخرب بودن تبعات حمله نظامی اتخاذ شده است .
سفرهای دیپلماتیک به کشورهای عربی ، و استقرار موشکهای تدافعی و تضمین های حمایتی از کشتی های نفتی ، دستگیری دیپلماتهای ایرانی در اربیل به همراه اعمال فشار به مقامهای عراقی برای تجدید نظر در مناسباتشان با ایران برای وادار کردن تهران به توقف برنامه های بازدارندگی از جمله برنامه هسته ای تلقی می گردد .
هدف از ایجاد جنگ روانی، توجیه و اغنای افکار عمومی جهانی و منطقه (اعراب) برای پشتوانه ساختن حمایت آنها از آمریکا و متحدینش می باشد.
در این سطح از تبلیغات، ایالات متحده با توسل به ادبیات سیاسی رایج جهانی درصدد است افکار عمومی داخلی و خارجی را با خود همراه کند، تا در صورت وقوع هر نوع اقدام قهری حمایت کشورهای مختلف را دراعمال منطقهای بر علیه ایران جلب کند . ادبیات سیاسی رایج بر ضد ایران با تهدید خواندن برنامه های هسته ای در سطح جهانی و صدور نفوذ شیعه در بعد منطقه ای ترویج می گردد .
جنگ روانی کشورهای غربی برای پیشبرد اهداف گسترده و در هماهنگی با طرحریزی استراتژیکی شان در عراق طراحی شده و با نیت ایجاد مانع در مقابل نفوذ ایران در آینده می باشد.
اگرچه تمام جنگ های روانی منتهی به مبارزه فیزیکی نمی گردد اما از آنجا که جنگ روانی مقدمه اقدامات سخت افزارانه است لذا نباید به سادگی به آن نگریست . دولت آمریکا شورای امنیت و قطعنامه 1737 را به مثابه تیر در چله کمان در اختیار دارد و فقط نیازمند جلب افکار عمومی کشورهای مخالف و بی طرف در عرصه منطقه ای و بین المللی است لذا نباید به جنگ روانی راه اندازی شده، اجازه پویایی داد . فعال شدن دستگاه دیپلماسی و دستیازی به همکاریهای منطقه ای با فرصتهای اقتصادی و کشاندن فضاها از بعد سیاسی و نظامی به اقتصادی بهترین وسیله برای خنثی کردن طرحهای تفرقه افکنانه آمریکا و متحدینش می باشد .
نظر شما