به گزارش خبرنگار مهر، غلامحسین ابراهیمی دینانی عضو انجمن حکمت و فلسفه ایرانی، چهره ماندگار فلسفه در برنامه معرفت که از شبکه ۴ سیما پخش می شود، در تفسیر اشعاری از سنایی غزنوی اظهارداشت: ما هرچه در این عالم می بینیم لایتناهی است. هر متناهی مبتنی بر یک نامتناهی است. معرفت انسانی به هر کجا که برسد، فوق آن معرفتی است. معرفت حق تعالی لامتناهی است.
وی گفت: شمس یک جمله دارد، می گوید در هر خبری که انسان می شنود، در همان خبر یک بی خبری است. معنی اش این است که هر باطنی، باطنی دارد. عالم بی نهایت عالم عجیبی است.
ابراهیمی دینانی بیان کرد: اینجا سنایی به عدم تناهی معرفت انسان اشاره کرده است. از ازل تا ابد با خامه عقل نوشته می شود. در عقل حکمت است، حکمت عقل است. ذره ای خطا در عالم هستی از ازل تا ابد نخواهد بود.
عضو انجمن حکمت و فلسفه ایرانی افزود: حروف متناهی اند. قرآن شرع است، کلام خداست که بر زبان پیغمبر جاری می شود. برای فهمیدن این کلام آغاز عقل است. کلام در زبان پیغمبر اتمام پیدا کرده است. حالا آغاز عقل و مهم شما هستید که تا ابد می توانید چیز بفهمید.
چهره ماندگار فلسفه گفت: هر چیزی که اول دارد و آخر دارد قالب دارد. این را مولانا می گوید. دائم واقعی صلات واقعی است. باطن انسان آغاز و انجام ندارد و پایان ندارد. آن عالم معنی است و عالم معنی پایانی ندارد.
این استاد دانشگاه ادامه داد: وحی نور الهی است اما نور با چشم دیده می شود. اگر چشم عقل نداشته باشی وحی را نمی فهمی. وحی را با عقل باید فهمید. رابطه بین نور وحی و عقل یک رابطه ضروری است. اگر عقل نباشد نور وحی دیده نمی شود و اگر نور نباشد عقل نمی تواند بفهمد.
وی گفت: عقل گاهی به یک اسراری می رسد که آن را نمی تواند به هر کسی بگوید. عقل وقتی به سر رسید، عشق است. عقل رسیده به سر، یا عقل مست. عقل گاهی مست می شود. عشق منهای عقل در حد غریزه تنزل پیدا می کند و عقل بدون عشق هم در یک جا می ماند.
ابراهیمی دینانی بیان کرد: عقل برای تعالی آفریده شده است. حد یقف ندارد. عقل جایی که ایستاد، مرده است. بنابراین همواره عقل با عشق است. گاهی عرفا از عقل انتقاد کرده اند، آن عقل جزئی بوده است.
عضو انجمن حکمت و فلسفه ایرانی افزود: سنایی می گوید عشق ابدی است. یک نوع دیالکتیکی در حرکت است. از یک مرحله عبور می کند. حرکت بودنش، در نبودنش است. زمان بودنش در نبودنش است. زمان هست چون اکنون می رود. حرکت هست چون نیست. قوس صعود و نزول. در عشق یک نوع حرکت است، هم صعودی هم نزولی. این حرکت از ازل هست.
چهره ماندگار فلسفه اظهارکرد: شعر بدون تردید هنر است. کمتر کسانی هستند که قدرت شعر گفتن دارند. هنر یک موهبت الهی است. قوی ترین اقسام هنر شعر است. یکی از مهمترین هنرها شعر است. شعر، هنر است اما بسته به اینکه در باطن این آدم هنرمند چه باشد. شاعر در یک لحظه هایی شعرش می آید اما چه می آید، آنچه در درون دارد.
این استاد دانشگاه گفت: عزالی این را به یک آدم مست تشبیه کرده است. این اثر می است. اگر آدم، آدم شروری باشد، در مستی شرارت می کند. اگر مبتذل گو باشد، مبتذل می گوید. شاعری یک حالت است. حالا اگر حکیم است، اشعار حکیمانه است، اگر حکیم نیست، اشعار غیر حکیمانه است. سنایی حکیم است وعلاوه بر حکیم بودن هنر شاعرانه دارد.
وی بیان کرد: شعر عالی ترین نوع هنر است. سایر هنرها را می توان آموخت. نقاشی، نوازندگی، اما قریحه شاعری باید خدادادی باشد. با آموختن کمتر می توان شعر گفت: باید خدادادی باشد. افلاطون خودش شاعر فیلسوف بود اما بعضی از شعرا را از معبد بیرون کرد. قریحه شعر شبیه به وحی است.
ابراهیمی دینانی گفت: اساساً خیر و شر و خوبی و بدی برای انسان است. یک لحظه اگر انسان وجود نداشت، چه چیز بد بود و چه چیز خوب بود. سنگ، سنگ بود؛ نبات، نبات بود. هر چیز خودش است و کار خودش را می کند و شری هم نیست. شر و بدی و خوبی از انسان است و این از آن جهت است که انسان تنها موجود اخلاقی است.
عضو انجمن حکمت و فلسفه ایرانی افزود: انسان هم خوبی دارد و هم بدی. وجودش محل فعالیت شیطان است. شیطان فقط در وجود انسان فعالیت می کند. کارش در انسان است. هر انسان یک شیطانی در درون دارد. این خوب و بد موجب کمال انسان می شود.
چهره ماندگار فلسفه خاطرنشان کرد: سنایی نسبی گرا نیست. بدی نسبی است اما خوبی نسبی نیست. هر بدی که در عالم است نسبی است. بدی ها نسبی هستند اما خوبی ها نسبی نیستند. هر بدی نسبی است اما خوبی مطلق است. ما خوبِ مطلق داریم اما بدِ مطلق نداریم. خداوند خوبِ مطلق است. حتی شیطان را نمی توان گفت بدِ مطلق است. از جهاتی خوب است از جهاتی هم بد است. بدها همه نسبی اند اما خوب ها هم نسبی اند و هم مطلق. سنایی بد را نسبی می داند. خوبِ مطلق را هیچ وقت انکار نمی کند.
نظر شما