به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر یادداشت کوتاهی است که حجت الاسلام سید حسین حسینی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی درباره ویژگی های محقق نوشته است:
چنانچه بپذیریم پژوهش عبارت است از «فرآیند تجزیه و تحلیل و جستجوی مِتُدیک در یکی از حوزه های علم و دانش پیرامون یک مسأله علمی خاص برای کشف یا ابداع و مرز افکنی دروازه های دانش»، بدین سان پژوهشگر کسی است که:
١- مسأله مند است.
۲- به مسائل، متدیک نظاره می کند.
۳- به دنبال حل یا تحلیل یک موضوع علمی خاص است.
۴- از فعالیت علمی خود، کاربرد و هدف ویژه ای در جهت حل معضلات و چالش های پیش رو انتظار می کشد.
۵- به دنبال ارائه سخنی نو و جدید است.
و ۶- تفاوت مرزها و حوزه های تخصصی علوم را می شناسد.
بنابراین پژوهشگر بی مسأله، نمی داند به چه پرسشی باید پاسخ دهد؛ به هر سؤالی می پردازد و از هر امری پرسش می کند و بدین سان به تشتت در آراء و حل تمامی مشکلات بشریت (!) روی می آورد.1
پژوهشگر بی متد، پرسشهای خود را می شناسد اما روشهای حل آن را نمیداند، پس یا با هر روشی به سوی هر سؤالی می رود و یا از معادلات و قوانین نامتجانس در برخورد با سؤالات خاص استفاده می کند! و این هر دو، کار علمی او را ضعیف خواهد کرد.
پژوهشگری که موضوع علمی مشخص و معینی را دنبال نکند، محور ثابتی در مسیر فعالیتهای علمی اش ندارد و لذا به هر حوزه علمی سر خواهد زد و در انتخاب نوع مسأله و شیوه حل مسایل دچار اشتباه خواهد شد چرا که نقطه جامع و محور مشترک بین مسایل علمی را از دست داده است.
پژوهشگری که در نهایت به کاربرد و هدف ویژهای نیاندیشد، پژوهشی انجام خواهد داد که مشکل و یا چالشی را از پیش رو بر نمی دارد. بنابراین صرفا دچار خیال پردازی های ذهنی و تجریدی محض میشود.
پژوهشگری که کلام و حرف تازه ای نداشته باشد، به ناچار به تکرار دیگران و حل مسائل حل شده می پردازد و لذا تحقیق او کمکی به تولید دانش بشری و کشف دروازه های جدید علوم نمی کند.
و بالاخره پژوهشگری که نقاط اشتراک و تمایزات علوم را نشناسد، مرز بین مسایل و موضوعات و متدهای خود را در بستر علوم گوناگون نشناخته و به تداخل دروازه های خاص علوم روی آورده و در نتیجه، نگاه علمی-تخصصی به مسایل و مشکلات ندارد و به جای ارائه تحلیل ها و راهکارهای علمی، به سوی جمع بندی های عامیانه رفته و گرفتار آفت ها و برداشت های ذوقی و سلیقه ای خواهد شد.
نظام پژوهشی
یکی از راههای دستیابی به یک پژوهش کارا و مطلوب با نشانه های ۶ گانه پیش، داشتن پژوهشگر پویاست. نباید نقش و اهمیت «نظام پژوهشی» را که در دل خود پژوهشگر را نیز پرورش داده و سبب تولید نظاممند پژوهش می شود، از یاد برد.
اگر پژوهش را در یک شبکه پژوهشی در نظر آوریم، آن گاه باید پژوهش را محصول کار و فعالیت پژوهشی یک «پژوهشگر» در نظام «مدیریت پژوهشی» معنا کنیم. یعنی پژوهشگر به عنوان یک فرد انسانی، در یک چارچوب و سیستم جمعی که دارای مدیریت سازمانی پژوهشی (محیط سازمانی مانند پژوهشکده یا پژوهشگاه) است، به فعالیت تحقیقی خاصی مبادرت می ورزد و در نهایت، برآیند و محصول نهایی کار پژوهشگر (در فرآیند پژوهشی آن پژوهشکده)، تبدیل به یک پژوهش علمی ناب می شود.
تردیدی نیست که هر شرایطی را برای یک پژوهشگر فعال در نظر آوریم، تحصیل این ویژگیها در یک سازمان پژوهشی به مراتب مشکلتر و پیچیدهتر خواهد بود، چرا که همواره فراهم کردن خصوصیاتی خاص در یک محیط جمعی پژوهشی و مدیریت سازمانی آن، بسیار مشکل تر از جمع شرایط ویژه در افراد خواهد بود.
ویژگیهای پژوهشگر سازمانی
اما این شرایط و ویژگیها چیستند؟ ویژگی ها و خصوصیات فردی ای که یک پژوهشگر (با تعریف پیشین) باید دارای آنها باشد تا بتوان وی را به عنوان یک پژوهشگر پویا و فعال شناخت، چیست؟
طبیعتاً یک سازمان پژوهشی باید شرایطی را فراهم سازد تا این ویژگی ها به صورت نظام مند در سازمان مورد نظر محقق گردد.
پاره ای از این ویژگی ها را میتوان در کتاب «تفسیرهای زندگی» اثر ویل دورانت در ذیل نقل یک نکته تاریخی از برخورد برتراند راسل با ویتگنشتاین، دریافت. وی می گوید راسل (فیلسوف معروف انگلیسی) فلسفه حرفه ای را که در پیچ و خم های منطق و رموز ریاضیات و همراه با تحلیل های وسواس گونه و مدهوش کننده، پنهان شده بود (از این غار)، بیرون آورد تا آن را با مسایل واقعی دنیای وجود (مانند طبیعت و ذهن، آزادی و نظم، جوانی و پیری، زیبایی و زشتی، جنگ و صلح و....) روبرو سازد. وی در ادامه می گوید:
« ... اما راسل پیش از پرداختن شجاعانه به چنین مسایلی، مجذوب ریاضیات شده بود. بین سال های ۱۹۱۰ و ۱۹۱۳ همراه پروفسور آلفرد نورث وایتهد، قضایای ریاضی را در اَشکال منطق سمبولیک صورت بندی کرد و در سال ۱۹۱۵ اعلام داشت: من معتقدم هر کار بنیادی در فلسفه، منطقی است. در همین حالت جذبه بود که غریب ترین شخصیت فکری معاصر را کشف کرد و به او دست دوستی داد. لودویگ ویتگنشتاین (۱۹۵۱-۱۸۸۹) فرزند یک یهودی ثروتمند ونیزی بود. او چشم و دل سیرتر از آن بود که پول، شیفته اش کند. عشق خود را به منطق و ریاضیات معطوف کرد و وارد ترینیتی کالج کمبریج شد تا شاگرد راسل شود (۱۹۱۲): راسل از وی چنین یاد می کند: کامل ترین نمونه ای بود که من از نبوغ، به مفهوم سنتی آن شناخته ام؛ پرشور، عمیق، جدی و سلطه جو..." (تفسیرهای زندگی، ص ۳۹۶).
این ویژگی های پنجگانه به علاوه «روحیه نقادی» را می توان به عنوان خصوصیات ضروری اخلاقی، روانی و شخصیتی یک پژوهشگر به حساب آورد که بدون آنها راه برای تحقق ویژگی های علمی ۶ گانه پیش فراهم نخواهد شد. یعنی یا تحصیل شرایط ۶ گانه پیش، بدون ۶ خصلت شخصیتی بعدی ممکن نیست و یا باید گفت که آن ۶ شرط سابق، شروط کافی برای ۶ خصلت لازمِ لاحق اند.
ویژگی اول: نبوغ
اگر نبوغ را به معنای یک امر استعدادی و ذاتی به حساب نیاوریم، نبوغ در این جا به معنای خلاقیت و نوآوری است که می تواند امری اکتسابی باشد. نخستین ویژگی یک پژوهشگر، داشتن طرح های نو و ایده پردازی های جدید است. پژوهشگری که دارای خلاقیت نباشد، به تکرار پیشینیان روی می آورد و طبیعتاً پژوهشی که نتواند به تولید دانش نو بپردازد، ارزش علمی نخواهد داشت.
ویژگی دوم: پُرشُوری
اگر خلاقیت و نوآوری را مظهر نبوغ بدانیم شاید بتوان سر پرشور داشتن را از مظاهر خلاقیت و نوآوری دانست. انسان خلاق و نوآور معمولا اهل کار و تلاش و فعالیت است و پژوهشگر نوآور نیز به جای انفعال و انزوا و سستی و فَشَلی، سَر پرشوری دارد تا بتواند راه های جدیدی را پیش روی تحقیق خود بگشاید و با فعالیت مضاعف، مسیر خلاقیت را بسط و گسترش دهد.
این پرشوری در مورد ویتگنشتاین تا به آن حد است که راسل در مورد وی می گوید نمی دانم این آدم نابغه است یا فقط خُل است! (شوریده سران منطقی، ص ۳۲).
ویژگی سوم: جدیت
لازمه نبوغ و خلاقیت، پرشور بودن و معمولا لازمه پرشور بودن، جدی بودن است. پژوهشگر پویا باید در فعالیت های علمی خود بسیار قاطع و پیگیر مشکلات باشد، تصمیمات خود را با جدیت دنبال کند و به جای تزلزل و آشفتگی، به اصول و قوانینی پایبند باشد و بتواند با همت، موانع و چالش های گوناگون فراروی یک فعالیت علمی و پژوهشی نو را پشت سرگذارد.
ویژگی چهارم: عُمق
خلاقیت و نوآوری سبب پرشوری و آن نیز جدیت را به دنبال دارد و این نیز می تواند زمینه عمیق بودن را فراهم سازد. عُمق بخشی در فعالیتهای علمی به معنای نگاه بنیادین به مسایل و نظر به ریشه ها و علل است. پژوهشگری که هر چند نوآور و پرشور و جدی باشد، اما به مطالعه عمیق موضوع تحقیق خود نپردازد، دچار ظاهرسازی و گرفتار تحلیل ها و راه حل های ظاهری و صوری می گردد و در نتیجه نمی تواند به پژوهشی شایسته و علمی دست یابد.
ویژگی پنجم: آرمان طلبی
سلطه جویی در اینجا نه به معنای کامخواهی و اقتدار طلبی بلکه در یک کار علمی و نزد یک پژوهشگر، سلطه جویی یعنی نوعی تعالی طلبی و آرمان خواهی. سوی نگاه یک پژوهشگر پویا رو به بالا بوده و همواره آرمان ها و اهداف عالی و نهایی خود را مدنظر قرار داده و به کمترین ها راضی و قانع نمی شود. این صفت اخلاقی و روانی در برابر روحیه زبونی و ضعف و انفعال و نوعی خود کم بینی است که با نبود آن، هرگز یک پژوهشگر نمی تواند مسیر پرفراز و نشیب پژوهش ناب و نو را به درستی و با موفقیت، طی کند.
نتیجه و برآیند نوآوری و پرشوری و جدیت و عمیق بودن، سلطه جویی به این معناست. پژوهشگر پویا همراه با نگاه واقع گرایانه و رئالیستی به مسایل، یک ایده آلیست و آرمان گرای قوی است تا بتواند نبوغ و خلاقیت و نوآوری نو به نو داشته و از سوی دیگر هرچه تعالی طلب تر باشد، پرشورتر و ناآرامتر است چرا که افق های بسیاری را پیش روی خود تصویر می کند و از دیگر سو، جدی تر نیز خواهد شد چرا که نزد او، تحقق نیافته ها و نشدن ها بسیار بیش و بیشتر از دیگران وجود دارد و چون اهداف و خواسته های نشده و مسائل حل نایافته اش متکثراند، راه های گوناگون و زیادی در برابر دیدگانش قرار دارد و در این مسیر، باید به دنبال ریشه دار ترین و عمیق ترین ها برود تا با نگاهی بنیادین، مسایل را حل کند و در مسیر حل علمی برای تحقق آرمان ها، موفق برآید.
ویژگی ششم: نقادی
در کنار این پنج صفت، باید از توانایی نقادی یاد کرد که دقیقاً با تمامی صفات یاد شده ارتباط نزدیک دارد. اگر بپذیریم هدف اصلی پژوهش، شکستن مرزهای دانش، برداشتن موانع علمی، ایجاد و تولید دانش نو است، پژوهشگر غیرنقاد تنها به تبیین و تفسیر و نَقل آنچه در حوزه دانش موجود در اختیار و دسترس است، می پردازد و با این حساب، وی، نه «پژوهشگر» که «آموزشگر» است.
تفاوت های معلم با محقق، تعلیم با تحقیق، و آموزش با پژوهش نیز همین است. اولویت اول در کار معلمی، انتقال اطلاعات و دانش، به دانش آموزان است اما در کار یک محقق، اولویت اول، کشف مسایل جدید و مرزشکنی و تولید دانش است و بی تردید این امر بدون نقادی ممکن نخواهد شد.
پژوهشگر پویا پژوهشگری است که با وجود اطلاع به دستاوردهای علمی موجود و دانش پیشینیان اما، به نقد آن نیز می پردازد. نقد به معنای ارزیابی و داوری علمی همراه با تفکیک نقاط اشتراک و اختلاف و تحلیل نقاط قوت و ضعف یک دیدگاه یا یک نظریه علمی است.
بی شک بدون داشتن چنین روحیه نقادانه ای که لازمه تک تک صفات پنج گانه پیش است، پژوهشگر، قادر به ارائه پژوهشی نو و جدید نبوده و باز به تکرار دیگران روی خواهد آورد.
آرتور شوپنهاور نیز از زاویه تفاوت متفکر و محقق به این مسأله اشاره دارد: «حقیقتی که صرفا آموخته شود، مثل عضوی مصنوعی است که به ما چسبیده و از گوشت دیگران است. از سوی دیگر حقیقتی که از طریق تفکر خود انسان به دست آید مثل عضوی طبیعی است و واقعاً فقط به ما تعلق دارد. تمایز میان متفکر و محقق بر این اساس است. بنابراین دستاورد فکری انسانی که خودش فکر می کند شبیه نقاشی زیبایی است که به طرز درخشانی با سایه روشن های دقیق، ته رنگ های مستمر و هماهنگی کامل رنگها برجستگی می یابد. از سوی دیگر دستاورد فکری محقق صرف، مانند رنگ آمیزی بزرگی پر از رنگ های روشن است که شاید نظر و ترتیب خوبی داشته باشد اما فاقد هماهنگی، توالی و معناست» (چگونه فیلسوف شویم، ص ۱۵)
بدین سان صفت نقادی رمز این تفاوت و لازمه ضروری برای یک پژوهشگر است: «آموزش ممکن است کسل کننده، فاقد خلاقیت و دست و پاگیر باشد و در عین حال شما را در سه مهارت خواندن، نوشتن و محاسبه توانا کند اما این ابزارها نمی توانند تفکر و تحلیل را مهم تر سازند. شما انتقادی بودن را نمی آموزید... » (همان، ص ۱۷).
نتیجه گیری
در جامعه علمی امروز نیازمند پژوهشگرانی هستیم که دارای صفات و ویژگی های اخلاقی ویژه ای باشند تا بتوانند جامعه ایرانی اسلامی را به سمت تحقق تمدن نوین یاری رسانند؛ تمدن ایرانی ـ اسلامی (با مؤلفه ها و نشانه های ویژه) که برآمدن آن جز با دانش تمدنی مختص خود ممکن پذیر نخواهد شد و این دانش تمدنی نیز بدون پژوهشگرانی با ویژگیهای یاد شده، به دست نخواهد آمد.
پی نوشت:
پاره ای از نویسندگان از این اصل به عنوان «مسأله محوری» یاد کرده و از تفاوت مسأله (problem) با پرسش (question) و مشکل (difficulty) و فرایند تحقیق مساله محور سخن گفته اند: ر.ک: اصول و فنون پژوهش در گستره دین پژوهی، ص ۸۷
منابع:
١- دورانت، ویل وآریل (۱۳۸۸). تفسیرهای زندگی. ترجمه ابراهیم مشعری. تهران: انتشارات نیلوفر.
۲- آرنت، هانا و دیگران (۱۳۸۲) شوریده سران منطقی (درباره فلاسفه و فلسفه). ترجمه بهروز کاویان و دیگران. تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات.
3- حسینی سید حسین (۱۳۸۸). نسبت آزاداندیشی و نقداندیشی. نشریه علمی تخصصی کرسی اندیشه، شماره ۸، ستاد نهضت تولید علم و کرسی های نظریه پردازی. سال پنجم.
۴- فرامرز قراملکی، احد (۱۳۸۳) اصول و فنون پژوهش در گستره دین پژوهی. قم: انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم.
۵- واربرتن، نایگل (۱۳۸۶). چگونه فیلسوف شویم؟ ترجمه علیرضا حسن پور. تهران: انتشارات رویش نو.
نظر شما