به گزارش خبرگزاری مهر، سیلویا پلات در 27 اکتبر سال 1932 در جامائیکا پلین ماساچوست در آمریکا به دنیا آمد. پدرش اتو اورلیا در سال 1940 در پی قطع شدن پایش، بر اثر ابتلا به دیابت مرد. این مرگ تأثیر زیادی بر سیلویا گذاشت. خودش می گوید: "پدرم زمانی مرد که او را خدا می پنداشتم."
کمتر از نه سال داشت که روزنامه بوستون شعری از او به چاپ رساند..."سیلویا" از زمان انتشار اولین دفترش ، خود را شاعری حرفه ای می دانست؛ چنانکه در ۲۴ سالگی در یکی از یادداشت های روزانه اش می نویسد:
" این خودخواهی است .اما من گمان می کنم شعرهایی نوشته باشم که مرا شاعره بی همتای آمریکا معرفی کند. من مشتاق ، هیجان زده و مطمئن از قریحه خود هستم...می خواهم آن را تربیت کنم و آموزش دهم."
در سال ۱۹۵۰ پس از اتمام تحصیلات در کالج اسمیت - که دانشگاهی پرهزینه و نخبه گرا بود، با بورس کامل تحصیلی پذیرفته شد. سیلویا با گذراندن موفقیت آمیز تحصیلی، با سرودن اشعار و نوشتن داستان ، بارها جوایز ادبی را کسب نمود.
تد هیوز، شاعر انگلیسی را در 25 فوریه 1956 در همین کالج می بیند و در 16 می همین سال با او ازدواج می کند. ازدواج با هیوز برای " پلات " آغاز دوران آموختن بود... هر چند که او بارها علاقه خود را به ادبیات و دنیای اسطوره نشان داده بود. اسطوره پردازی پلات از پدرش نمونه مشخص آن است...پدری که سیلویا از هشت سالگی از دست داده و درونمایه درخشان ترین شعرهای پلات را تشکیل می دهد.
سیلویا پلات و تد هیوز صاحب دو فرزند می شوند؛ دخترشان "فریدا ربکا" متولد 1960 و پسرشان "نیکولاس فارار" در 1962. و در اکتبر سال 1962 از هم جدا می شوند.
اولین دفتر شعر پلات ( غول پیکره ) شامل شعرهایی است که بعداز ازدواج با" تدهیوز "نوشته شده اند.شعرهای که به اعتقاد منتقدان برای شاعری جوان پذیرفتنی به نظر می رسند ...اما خودش می گوید: از این شعرها هنوز صدای خود شاعر به گوش نمی رسد.
به اعتقاد منتقدان شعرهای سال ۱۹۶۰شعرهای واقعی اوست. شعرهایی که ریشه در زیستن شاعر دارد...به اعتقاد منتقدان شعرهای دفتر (عبور ازآب) تغییرات اساسی در شعر " پلات " است. شعر ( پدر ) از زبان دختری بیان می شود که عاشقانه پدرش را می پرستد. هنگامی که پدر می میرد - دختر او را خدای خود می پندارد، وضع دختر بسیار پریشان می شود: وقتی متوجه می شود پدرش افسر نازی دراردوگاه های مرگ بوده است ... و مادرش هم احتمالا یهودی تبار، در ذهن دختر این واقعیات گره می خورد و او ناتوان در مجادله با این دو واقعیت.
بخش اعظمی از کارهای " پلات " را مرگ تشکیل داده است. عنصری که با اسطوره در می آمیزد و چنان زمینی می شود که تاریخ مردن را به سخره می گیرد:
من می میرم / من یک مرگ می سازم
سیلویا پلات پس از جدایی از تد هیوز، در ژانویه سال 1963 رمان "حباب شیشه" را با نام مستعار "ویکتوریا لوکاس" در انگلستان منتشر می کند و در 11 فوریه همان سال در لندن خودکشی می کند. پس از مرگ او این تد هیوز بود که همه کارهای سیلویا را به چاپ رساند.
آثار سیلویا پلات :
- ۱۹۶۰ : غول پیکره
- ۱۹۶۳ : رمان ( بانگ ناقوس )
- ۱۹۶۵ : آریل
- ۱۹۷۱ : گذر از آب
- ۱۹۸۱ : درخت های زمستان
- ۱۹۸۲ : دریافت جایزه ادبی " پولیتزر" - بخاطر مجموعه اشعار
شعری از سیلویا پلات
گذر از آب
دریاچه سیاه، قایق سیاه، دو آدم سیاه که گویی آدمک هایی کاغذی اند
درختان سیاهی که از اینجا آب می نوشند به کجا چنین شتابانند؟
آیا مگر نه که باید بپوشاند سایه هاشان تمام وسعت کانادا را؟
از نیلوفران آبی قطره وار، پرتو نوری فرو می چکد
برگ ها نمی خواهند ما هیچ عجله ای داشته باشیم
آنها گردند و صاف ، پر از پند و اندرزهای سیاه
آبها بسان جهانی سرد از تکانه پارو می لرزد
روح سیاهی ها در ما و ماهی هاست
خود مانعی برای رفتن است وقتی دست پریده رنگ شاخه ای به علامت وداع بالا می آید
ستارهها باز می شوند میان زنبق ها
آیا زنان پری پیکر دریا تو را با سکوت شان چشم بندی و افسون نمی کنند؟
این است سکوت ارواح مبهوت متحیر
نظر شما