به گزارش خبرنگار مهر، مساله وحدت مسلمین و اندیشههای تقریبی یکی از مهمترین دغدغههای اندیشمندان مسلمان در طول تاریخ بوده است. در تاریخ تمدن اسلام جدلهای مذهبی بسیاری صورت گرفت و در عصر جدید گروههای تروریستی تکفیری با زدن تیر خلاص به هرگونه اندیشه تقریبی مهمترین شرط بقا را در دامن زدن به اختلافات مذهبی جستهاند. در مقابل علمای عصرجدید بویژه با تاکید بر هجمه استعمار راه نجات امت اسلام را در وحدت دانستهاند.
دعوت به تکیه بر اشتراکات (بجای دان زدن به اختلافات) از طریق گفتوگو به معنای واقعی کلمه، اندیشه تمدنی دلسوزترین علمای شیعه و سنی در عصر جدید را تشکیل میدهد. گفتوگو عنصر مفقوده فرهنگ در میان کشورهای مسلمان است. مساله وحدت بدون ایجاد یک سنت گفتوگویی مداوم میان مذاهب مختلف اسلامی، شدنی نیست. در این میان یکی از اشتراکات مهم پس از کتاب خدا و کلام الله مجید و سیره پیامبر مکرم اسلام(ص) میتواند کتاب شریف «نهج البلاغه» باشد. عموم دانشمندان شیعه و بسیاری از علمای اهل سنت نهجالبلاغه را گنجینه حکمت نامیده و آن را کتابی فروتر از کلام خدا و فراتر از سخن بشر گفتهاند.
به باور عموم دانشمندان مسلمان اعم از شیعه و سنی «نهج البلاغه» خاستگاه و سرچشمه فصاحت و بلاغت است. درباره نهجالبلاغه پژوهشهای بسیاری انجام شده و شرحهای متفاوتی نیز بر آن نوشته شده است، اما به نظر میرسد که هنوز هم جامعه اسلامی به شناخت کاملی از این متن نرسیده است. «نهج البلاغه» پس از کتاب خدا متنی است که میتوان از کلمات آن در دورههای متفاوت زمانی و تاریخی و در حوزهها و شئون مختلف بهره برد.
یکی از مواردی که به نظر میرسد مورد غفلت متفکران و فعالان فرهنگی عصر جدید قرار گرفته بحث پژوهش پیرامون آموزههای گفتوگویی نهج البلاغه است. گفتوگو جزو ذات انسان است. انسان موجود اجتماعی است و گفتوگو مهمترین وجه این مدنیت است. گفتوگو باید در فضایی برابر صورت گیرد و هدف آن باید رفع یک مشکل مهم و یک معضل بزرگ و اساسی باشد. در گفتوگو اندیشهها رد و بدل شده و انسانها با یکدیگر آشنا میشوند و البته در آن نیازی نیست که طرفین از معتقدات خود کوتاه بیاید، در اینجا اصل مهم عدم دامن زدن به اختلافات است. امیرالمومنین (ع) در عین اینکه بر حق پافشاری میکرد و هیچگاه از مواضع اسلام و پیامبر کوتاه نیامد، اما امام گفتوگوست.
گفتاری که موثرتر از یورش است
امیرالمومنین(ع) امام گفتوگو بود. حکمت ۳۹۴ نهجالبلاغه گفتار نغزی به این شرح است: «بسا گفتار که موثرتر از یورش است.» حضرت خود در مقام عمل نیز به این روش عمل میکرد. امیرالمومنین در هیچ جنگی پیشقدم نبود. در جنگهای دوران خلافت امیرالمومنین سپاهیانش هیچ تیری را ابتدا نینداختند و هیچکس شمشیرش را پیش از حمله دشمن از غلاف در نیاورد. گفتوگو میتواند از جنگ جلوگیری کند، اگر طرفین به فضای گفتوگویی ایمان داشته باشند.
امام علی بن ابیطالب (ع) تا جایی که میتوانست طرف مقابل جنگ را به گفتوگو فرامیخواند و جنگ را آخرین راهحل میدانست. این در صورتی است که سپاهیان حضرت در سه جنگ مشهور «جمل»، «صفین» و «نهروان» به دلیل تبحر نظامیان، آرایش نظامی، تعداد نفرات و همچنین تجهیزات، قویتر از سپاه دشمن بودند و حضرت بدون هیچ گفتوگویی نیز میتوانست همه این جنگها را با پیروزی نظامی به پایان ببرد.
در سیره امیرالمومنین تقوا پیششرط گفتوگوست
فعالان عرصه گفتوگو در ایران و جهان اسلام بر عنصر تقوا در گفتوگو تاکید بسیار کردهاند. فاطمه صدرعاملی عضو هیات موسس کانون گفتوگوی موسسه امام موسی صدر در مقدمه خود بر ترجمهاش از کتاب «با هم اندیشیدن راز گفتوگو» نوشته است که اصلا گفتوگو همان تقواست. این تقوا ریشه در اعتقادات اسلامی دارد. در سیره امیرالمونین (ع) این تقوا شرط مهمی برای گفتوگوست.
امیرالمونین همیشه از میان اصحاب خود باتقواترین را انتخاب و به عنوان قاصد و طرف گفتوگو به طرف سپاهیان دشمن میفرستاد تا آنها را نصیحت کرده و دعوت به ترک مخاصمه و آغاز گفتوگو کنند و میدانیم که در «گفتوگو» و «دیالوگ» تقوا چه عنصر مهمی است. اینکه چرا حضرت باتقواترینها را به عنوان پیک و قاصد گفتوگوی خود با «دیگر»ی استفاده میکند، نکته بسیار مهمی است و اندیشمندان حوزه گفتوگو باید به آن پاسخی درخور بدهند.
بخش کوچکی از رشادتهای قاصدان و پیکهای حضرت امیر و توجه آنها به امر گفتوگو را در کتاب «پیکار صفین» اثر نصر بن مزاحم میتوان خواند. البته این کتاب همانگونه که از نامش پیداست، تنها به روایت رویداد و جنگ صفین پرداخته است، اما از مطالعه رویدادهای این جنگ میتوان به سیره گفتوگویی حضرت امیر و اصحابش پی برد.
تحلیل هرکدام از نامهها و پیغامهای حضرت به معاویه و پیغامها و پاسخهای معاویه برای اهالی گفتوگو بسیار میتواند جذاب باشد. به عنوان مثال در یکی از نامههای حضرت به معاویه که در صفحه ۲۰۷ این کتاب درج شده، ایشان در ابتدا همه را دعوت به بندگی خدا و پیروی از دستورش و پذیرش قرآن کرده و بعد شمهای از چگونگی تبلیغ پیامبر و دعوت مردم به اسلام را بازگو میکند. به عبارتی چون معاویه هم در ظاهر مسلمان بود، حضرت او را به مفاهیم مشترک در میان خودشان فرامیخواند.
روند دیگر نامهها و پیغامهای حضرت امیر به معاویه نیز مانند همین نامه است. این در صورتی است که معاویه در نامههای متعدد خود مدام خون خلیفه سوم را طلب میکند و هرچه امیرالمومنین نقش خود و یارانش در جریان قتل خلیفه سوم را انکار میکند، معاویه نمیپذیرد. به عبارتی حضرت امیر از درب مفاهیم مشترک وارد میشود، اما معاویه بر عقاید خود پافشاری میکند.
ریا ضد گفتوگوست
البته معاویه هدفی جز شکست دادن حضرت امیر و رسیدن به جایگاه خلافت ندارد و خون خلیفه سوم صرفا بهانهای برای اوست و به همین دلیل اهل گفتوگو نیست و بر تعصب و عقیده باطل خود پافشاری میکند. این پافشاری باعث آغاز جنگ و شدت گرفتن آن میشود. بر طبق سنت عربی، سپاهیان پیش از آغاز جنگ، نبردی تن به تن داشته و رجز میخواندند. رجزهای دو طرف در ابتدا توهین به خاندان و نوامیس همدیگر بود که حضرت امیر (ع) یاران خود را از این رجزها منع کرده و دستور دادند که فقط از پهلوانی و سلحشوری خود بگویند.
بنابراین امام علی بن ابیطالب امیدوار بود تا حتی شقیترین دشمنان خود را با استفاده از گفتوگو از جنگ و خونریزی پرهیز دهد. امام در همه حال آماده شنیدن و گفتوگو بود. ما به عنوان شیعیان پیرو ایشان چقدر به مشی و سیرهاش پایبند هستیم؟ لازم است که پژوهشگران با دقت نظر در نهج البلاغه و همچنین سیره امیرالمومنین (ع) آموزههای گفتوگویی حضرت را نیز برای مخاطبان تبیین کرده و در جامعه فعلی آنها را برجسته کنند.
نظر شما