خبرگزاری مهر، گروه استانها - وجیهه غلامحسینزاده: بیهویتی سرنوشتی است که آینده کودکان بسیاری را در سایه خود قرار داده است، کودکانی که همه آمال و آرزوهایشان خلاصه میشود در یک شماره ۱۱ رقمی و یک کارت چند سانتی متری که اثباتی باشد بر بودنشان.
بالای طاقچهای که بخشی از گچش ریخته مدالش هایشان را روی میخهایی آویزان کردهاند. حکمهای قهرمانیشان را هم با پلاستیک چروکی جلد کردهاند و کنار عکس پدر، دو طرف آینهای قدیمی که جهیزیه مادرشان بوده گذاشتهاند، اینجا خانه «عاطفه» و «آرزو» است، خانه دو قهرمانی است که در هجوم تاریکی زندگیشان با تلاش و پشتکارشان درخشیدهاند وچشم های همه کسانی را که سالهای سال آنها را نادیده گرفته بودند به خود خیره کردند.
«آرزو» و «عاطفه» در یکی از روستاهای شهرستان زابل، در خانوادهای آسیب دیده به دنیا آمدند. بعدها به دلیل محرومیت افسارگسیخته و حتی نداشتن آب آشامیدنی از زابل مهاجرت کردند و در قم جاگیر شدند و حالا چند سالی است که در قم زندگی میکنند، اما خبری از پدر و مادر نیست.
پدرشان که اعتیاد شدیدی داشت، ۶ سال پیش در یک سانحه تصادف کشته شد و مادر هم که در کمپ اجباری ترک اعتیاد به سر میبرد و حالا برادر بزرگترشان بار سنگین نبود پدر و مادر را میکشد و با کارگری هزینه زندگی عاطفه و آرزو و خواهر کوچکترشان نرگس را تأمین میکند و این خانواده چهار نفره را با همه بار سنگینی که تا امروز به دوش کشیده سرپا نگه داشته است.
جای خالی یک نام
این خانواده نسل در نسل از زمان تولد هیچ مدرکی برای اثبات زنده بودن و حیات خود نداشتهاند و حالا فرزندان این خانواده در جواب همه سؤالهایی که از مدرک شناساییشان پرسیده میشود دستها و زبانشان بسته است. قبلترها تنها آرزویشان مدرسه بود، شناسنامه نداشتند و آموزش و پرورش میگفت ثبت نام کسی که هیچ مدرکی برای اثبات وجودش در دست نیست، برای آنها ممکن نیست تا سال ۹۴ که به دستور مقام معظم رهبری، اتباع و همه کودکانی که به هر دلیل فاقد مدارک هویتی بودند توانستند مدرسه بروند.
عاطفه و آرزو و همه کودکان بدون شناسنامه دیگر همه فعالیتهای زندگیشان تحت تأثیر فقدان هویت استحالا عاطفه و آرزو از جمله همین کودکان فاقد هویت هستند که از نعمت مدرسه بهرهمند شدهاند اما این پایان مشکلات آنها نیست. عاطفه و آرزو و همه کودکان بدون شناسنامه دیگر همه فعالیتهای زندگیشان تحت تأثیر این فقدان هویت است و برای هر حرکت رو به جلویی از آنها مدرک شناسایی خواسته میشود که وجود ندارد.
عاطفه و آرزو اما با همه این سختیها بیکار ننشستهاند و حالا شدهاند قهرمانانی که تعداد قهرمانیهایشان از عدد انگشتان دست فراتر رفته است، قهرمانیهای متعدد در رشته کاتا و کومیته کاراته در استان و کشور در سالهای اخیر زندگی این دو دختر را تغییر داده است.
جرقه یک قهرمانی
سعیده برازنده، مربی کاراته آنها که بارها طی دو سال گذشته افتخارآفرینی همین قهرمانان خاموش را دیده است از خاطرات اولین روزهای شروع کار با این کودکان میگوید: کلاس کاراته را با ۱۰ الی ۱۵ نفر از همین بچهها در خانه ایرانی قم آغاز کردیم، آخر ترم از بچهها آزمونی گرفتیم و از این تعداد ۵ نفر برای ادامه حرفهایتر ورزش کاراته انتخاب و وارد باشگاه شدند، از این ۵ دانش آموز دختر ۲ نفر که خواهر بودند با مخالفت پدرشان کاراته را ادامه ندادند اما ۳ نفر باقی مانده تا همین امروز ورزش را ادامه دادند و بارها در استان و حتی مسابقات کشوری موفق به کسب مدال شدهاند.
آن طور که مربی کاراته آنها میگوید این بچهها روزهای اول آشنایی هیچ امیدی به زندگی نداشتند، معمولاً گوشهگیر بودند و در روابط عادی خود دچار مشکل بودند اما با این حال از همان مرداد سال ۹۵ این کودکان بی وقفه تمرین را پشت سر گذاشتند و حالا کمربند آبی این رشته را کسب کردهاند.
آنطور که برازنده گفته است بچهها رفته رفته با محیط باشگاه و بچههای دیگر که از قشرهای دیگر بودند ارتباط گرفتند و این حضور در محیطهای دیگر ازجمله باشگاه در روحیه آنها بسیار تاثیر داشته و واژه «نمیتوانم» که برای آنها به یک قالب تبدیل شده بود که همه رفتارهای دیگر آنها را تحت تأثیر قرار میداد حالا حذف شده است و امروز به صورت مداوم از آنها میشنوم که می گویند «اگر بخواهیم کاری را انجام دهیم میتوانیم».
سختیهایی که این کودکان در زندگی کشیدهاند آنها را بسیار سختکوش و مقاوم بارآورده است طوری که گاهی همه معادلهها و رکوردها را هم به هم میزنند.
آن طور که وی گفته است نداشتن شناسنامه برای ادامه ورزش نیز مشکل ساز بوده است.
این مربی کاراته ادامه میدهد: یکی از مشکلاتی که داشتیم این بود که بیمه برای بچهها صادر نمیشد که با پیگیریهای بسیاری که انجام شد موفق شدیم بیمه ورزشی برای آنها صادر کنیم اما این بچهها اگر بخواهند در مسابقات ردههای بالاتر مثل لیگ و یا انتخابی تیم ملی شرکت کنند باید حتماً یک برگه هویت و شناسنامه داشته باشند و در غیر این صورت تمام این استعدادها و امیدها خاموش میشود.
مهاجران بی نشان
مسئول سرمایه انسانی جمعیت امام علی(ع) نمایندگی استان قم اما معقتد است که این تنها یک مورد از خانوادههایی است که با این مشکل مواجهاند، خانوادههای دیگری هم هستند که از جمله مهاجرانی هستند که معمولاً از زابل به ویژه در سالهای اخیر به دلیل مشکلات کم آبی و خشکسالی موجود در منطقه راهی قم شدهاند و عموماً نسل در نسل شناسنامه نداشتند چرا که شناسنامه و مدارک هویت در سبک زندگی حاکم در منطقه آنها کاربرد خاصی نداشت اما حالا که وارد شهری مانند قم شدهاند برای همه فعالیتهای خود نیاز به مدرک شناسایی دارند.
الهه مجیدی در گفتوگو با خبرنگار مهر، به خانوادههای مختلفی که با این مشکل مواجه هستند اشاره کرده و میگوید: علاوه بر مهاجران زابل این مشکل به شکلهای دیگری نیز رایج است؛ مثلاً پدر یک خانواده از کودکی رها شده و از آنجایی که خود مدرک هویتی ندارد نمیتواند برای فرزندانش هم شناسنامه بگیرد.
افراد بدون هویت نمیتوانند ازدواج رسمی داشته باشند موضوعی که دوباره نسل کودکان بی نشان را ادامه خواهد داد
وی افزود: بسیاری از این کودکان هم بدسرپرست هستند و پدر به دنبال دریافت مدرک هویتی فرزند نیست، یا کودکانی در زندان به دنیا آمدهاند و تا سالهای نزدیک به مدرسه شناسنامه نداشتهاند حالا هم کسی را ندارند که به دنبال دریافت شناسنامه برای آنها باشد، برخی هم والدین معتاد دارند که ارادهای برای طی مراحل اداری و دریافت مدارک هویتی برای فرزندانشان ندارند.
به گفته مجیدی کار دریافت مدارک هویتی برای کودکانی که اجدادشان هم شناسنامه نداشتهاند تقریباً با شرایط فعلی غیر ممکن است اما در موارد دیگر هم که پدر و مادر یا جد پدری شناسنامه ندارند به دلیل شرایط خاص زندگی اصلاً به بحث حضانت و شناسنامه فرزندانشان اهمیت نمیدهند و سختترین کاری که ما باید انجام دهیم این است که این خانوادهها را متقاعد کنیم که برای دریافت مدارک هویتی فرزندانشان لازم است که پیگیریهای لازم را انجام دهند.
اهمال برخی خانوادهها
مسئول سرمایه انسانی جمعیت امام علی قم میگوید که نزدیک دو سال است تلاشهایی برای توجه خانواده به اهمیت مسئله هویت فرزندانشان از سوی اعضای خانه ایرانی قم درحال انجام است، برخی خانوادهها این مسئله را پذیرفتهاند اما برخی وقت و توان پیگیری مراحل ثبت اداری و دادگاه را ندارند و برخی هم این ترس را دارند که به دلیل موقعیت و شرایط بد خانواده، بهزیستی سرپرستی فرزندشان از آنها بگیرد.
وی اعتقاد دارد کودکانی که در این شرایط به دنیا آمدهاند و از بدیهیترین حق خود محروم شدهاند نیاز دارند مورد حمایت دولت قرار بگیرند و باید تمهیداتی اندیشیده شده و نهادهای دولتی برای شناسایی و حل مشکلات این کودکان تلاش کنند اما این اتفاق رخ نمیدهد و سازمانهای مردم نهادی در این زمینه ورود کردهاند و هماهنگیهای اولیه با استانداری و معرفی به ثبت احوال صورت گرفته است اما پیگیریها نشان داد که دراین زمینه ضعف قانونی وجود دارد و شرایط کودکانی که پدر و جد پدری شناسنامه ندارند در قانون پیش بینی نشده است.
مشکلات ادامه تحصیل و ورزش تنها بخشی از مصائبی است که نبود یک شماره ۱۱ رقمی برای آنها به وجود میآورد، نداشتن هویت و کد ملی سبب میشود که یک فرد عملاً توانایی هیچ اقدامی را به صورت مستقل نداشته باشد و البته این بار قانون هم هیچ حمایتی از این فرد نمیکند، این را مجیدی گفته و میافزاید: برای مثال خانواده تحت پوشش ما که با این مشکل مواجه است،حتی برای اجاره خانه نیز با مشکل مواجهاند و مجبور هستند کسی را به عنوان واسطه قرار دهند که بارها خود این واسطه برای آنها مشکل ایجاد کرده است، از سادهترین پیگیریهای قانونی محروم هستند.
وی افزود: حتی اگر پدر یا مادر خانواده در یک سانحه تصادف کشته شود فرزندان امکان پیگیری ندارند چرا که مدرکی برای اثبات نسب خود ندارند، امکان خرید و سند زدن چیزی به نام خود را ندارند، نمیتوانند یارانه بگیرند، نمیتوانند حساب بانکی باز کنند، امکان کار برای آنها فراهم نیست و هیچ کارفرمایی فردی را که هیچ هویتی ندارد به کار نمیگیرد و از همه مهمتر نمیتوانند ازدواج رسمی داشته باشند موضوعی که دوباره نسل کودکان بی نشان را ادامه خواهد داد.
نظر شما