به گزارش خبرنگار مهر، قاسم درزی در نشست علمی تخصصی مطالعات بین رشتهای اسلامی در غرب که در دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی برگزار شد؛ بیان کرد: سه جریان اصلی را در ارتباط با مطالعات بین رشتهای اسلامی در غرب میتوان رصد کرد، اول جریان تبشیری در مقابل جریان سکولار و آکادمیک، دوم جریان مطالعاتِ با روش سنتی در مقابل جریان تجدید نظر طلب و سوم جریان تاریخی در مقابل جریان جامعه شناختی مردم شناختی است. باید توجه داشت در این تقسیم بندی امکان همپوشانی برخی قسمتها با یکدیگر وجود دارد و این اولین گام برای ارائه یک تقسیم بندی از جریانات مطالعات میان رشتهای در غرب است.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی اظهار داشت: اولین مواجهه غربیها با اسلام در قالب رویکردی تبشیری و مدافعهجویانه بوده است و آنها میخواستند جلو نفوذ اسلام به مجامع غربی، رویگردانی مسیحیان از مسیحیت و گرایش یه اسلام را بگیرند.
وی با بیان اینکه عموماً اصحاب کلیسا در خط مقدم اینگونه از مطالعات قرار داشته اند؛ ادامه داد: ترجمه قرآن به زبانهای غیر عربی همچون لاتین، فرانسوی، آلمانی، و … که عموماً به شکل گزینش شده و محرّف صورت می پذیرفته مهمترین آثار این جریان را شامل میشود. دو رویکردِ اساسی مطالعاتِ بینامتنی میان قرآن و کتب مقدس و ریشه شناسی قرآن و ارتباط آن با دیگر زبانهای سامی به خصوص سریانی و عبری را در آثار این جریان میتوان یافت. این رویکرد در قالب آثار افرادی همچون آلفونس مینگانانا، گونتر لولینگ، کریستوفر لوکزنبرگ، یوسف درّه حداد قابل رصد است.
وی بیان کرد: دومین جریان به جریان آکادمیک اختصاص دارد؛ جریانی که با رنسانس آغاز شد و رویکرد تکثرگرایانه مارتین لوتر آنرا پروراند. در این رویکرد دو نگاه و جریان قابل ترسیم است، اول اینکه رویکرد سنتی که به ارزش و اعتبار منابع متقدم اسلامی باور دارد و با پذیرش آنها در کنار استفاده از روشهای جدید و عموماً میان رشتهای موجب ارتقای سطح مطالعات اسلامی میشود. افرادی همچون گلدزیهر، نولدکه، سزگین، بلاشر، و … در این دسته جای میگیرند. استفاده از روشهای تاریخی و زبان شناختی نیز مهمترین رویکردهای اندیشمندان غربی در این دسته میباشد. اما در مقابل تجدید نظر طلبها با مناقشه در اصالت منابع کهن و متقدم اسلامی، اعم از قرآن و سنت، تاریخ شکل گیری قرآن را به زمانی نامعلوم در قرن دوم منتسب میدانند و در روایات را نیز مشحون از جعلیات قرون دوم به بعد میدانند.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی بیان کرد: بر این اساس در مواجهه با قرآن آنچه که مورد اهمیت است مخاطب است و بر اساس نیازهای مخاطب، روشهایی برای ارتباط گیری با قرآن کریم پیشنهاد میشود. جان ونزبرو، پاتریشیا کرونه، مایکل کوک، نورمن کالدر و اندرو ریپین، در زمره مهمترین اندیشمندان این جریان به حساب می آیند. جریان تاریخی در مقابل جریان جامعه-مردم شناختی آخرین جریان در این زمینه به حساب میآید. جریان تاریخی به دنبال ارائه تفسیر و برداشت صحیح از متون تاریخی است اما در مقابل جریان جامعه شناختی به دنبال ارائه تصویری از وضعیت کنونی مسلمانان است.
وی با بیان اینکه مردم شناسی و انسان شناسی اسلام عموماً برنگاه دوم مبتنی بوده است و غفلتِ زیادی نسبت به منابع مرجع و کهن اسلامی داشته است؛ افزود: در جریان تاریخی آنچه که به عنوان اسلام در نظر گرفته میشود از دریجه منابع کهن اسلامی و همچنین عملکرد مسلمانان صدر اول حاصل میآید اما در نگاه دوم، اسلام از دریچه عملکرد مسلمانان کنونی و معاصر به دست میآید. در رویکرد تاریخ عموماً دانش تاریخ و زبان شناسی به عنوان دانشهای پایه مورد توجه هستند اما در رویکرد جامعه شناختی وضعیت به کلی متفاوت است، مردم نگاری و روشهای کمی و کیفی مندررج در دانش جامعه. انسان شناسی مورد توجه قرار میگیرد.
وی ادامه داد: در قسمت اول با مطالعات کتاب مقدس به عنوان یکی از رشتههای مهم و رشتههایی که مبنای شکلی علم مثل هرمناتیکه است مرتبط میشود و در قسمت دوم بحث ریشه شناسی و روانشانسی تاریخی است، یعنی علم روانشانسی تاریخی به معنای واقعی کلمه همین رویکرد را دارد. ما در زبانهای سامی و زبانهای خامی ریشه شناسی به دنبال ریشه واژگان و تبدیل و تحولاتی که در بقیه واژگان رخ میدهد، هستیم.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی با بیان اینکه این دو دانش اصلی ترین دانشهایی است که در این جریان مورد توجه قرار گرفته شده است؛ عنوان کرد: این دو دانش در کنار آن تحریفها و بدنمایی هایی است که توسط اینها در قالب ترجمههایشان اتفاق افتاده است.
وی با اشاره به اشخاصی چون الفونس لینوانا، کریستوفر، لولینگ، مینگانا و حداد؛ بیان کرد: این افراد در زمره جریان تبشیری قرار میگیرند که از آن دو حوزه مطالعات میان رشتهای چه مطالعات بینامتنیت و چه ریشه شناسی استفاده از زبانهای سامی مینگانا دو نگاه بسیار مهم یکی نگاه تجدبد نظر طلب به بستر قران و اقتباس قران از کتاب مقدس را ترویج میکنند. در بحث نگاه تجدید نظرطلب به بستر قران آنها این بحث را مطرح کردند که قران تا دوره امویان تدوین نشده بود و در بحث اقتباس قران از کتاب مقدس، قران را متأثر از کتابهای مقدس دانسته اند.
درزی با بیان اینکه کریستفر شخصیت بسیار مهمی در دنیای غرب به شمار میرود؛ اظهار داشت: یکی از کارهای مهم وی که غرب مدیون او است جمع آوری کتابهای خطی در جهان اسلام با استفاده از خیرین بوده است و اکنون بسیاری از نسخههای خطی قران در کتابخانه های غرب موجود است. کریستوفر به اندازه لولینگ در خصوص اقتباس قران از اهل عهدین افراطی نیست، اما لولینگ در این زمینه بسیار افراطی است ونظریه وی در زمینه روانشناختی، ریشه شناختی و حتی سبک شناختی چهار نکته مهم را در ارتباط با متن قران بیان میکند، اول اینکه لایه زیرین و پنهان قران و حدود یک سوم لایه زیرین قرانی که الان در دست است اساساً مسیحی مربوط به دوره پیش از اسلام است و برای متن قرانی روایت شده چهار لایه زمانی را میتوانیم برایش در نظر بگیریم، یک قسمت کهنی دارد که در دوره مسیحیت اتفاق افتاده، قسمتی از آن نیز متون تفسیری جدید است که بعد از دوره پیامبر به متن اضافه شده و مطالب خالص و اصلی اسلامی منصوب به پیامبر که دو سوم کل قران میشود و متون تنظیم کنندگان قران پس از پیامبر که چهار قسمت اصلی یک متن را تشکیل داده است.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی عنوان کرد: او معتقد است این متن قرانی که در دست داریم چندین بار ویرایش شده است تا به دست ما رسیده و این لایهها در هم آمیخته شده اند، نظریه اش به دلیل عدم تحقیقات کامل و عدم ارائه پژوهش در این خصوص سست است اما نکات جالبی در کارش وجود دارد از جمله سبک و ریشههایی که برای متن در نظرمی گیرد. یکی از مشکلاتی که مستبشران با قرآن داشتند و دارند این است که در مواجهه با قران به شکل خاص اولیه نمیتوانند با این متن ارتباط برقرار کنند چون این متنی نیست که سامان یک کتاب را داشته باشد، فصل بندی قابل انتظاری ندارد، در تناسب سورهها که واحدهای کلی و معنا دارند نمیتوانند در اندازه این سورهها با هم ارتباط برقرار کنند، داستانها در قران تکرار میشود، اختلاف اساسی در سورههای اول با سورههای انتهایی وجود دارد و این ارتباط برقرار نکردن در همه مستبشران وجود دارد.
وی افزود: این نظریه لولینگ ناشی از ابهامی است که در ابتدا و در مواجهه اولیه برایش ایجاد شده است لذا میخواهد این ابهامات را با ارائه ایده برطرف کند تا اختلافات به ذهن آمده را درست کند، لذا به نظرش قران لایه لایه است. اگر چه راه حل وی مبنای روانشناختی ندارد ولی این نکته مهمی در خصوص سبک متفاوت سورهها است و این سبک متفاوت سورهها که یک ایده بسیار مهمی است که جرقه اش در حال زدن است و البته اشتباه است.
درزی اصل ایده را بسیار جذاب دانست؛ بیان کرد: البته شباهت سبکی متن قران با متون پیش از خودش دارد اما تا الان هیچ دانشمند اسلامی نبوده که این را به ما بگوید که مثلاً فلان متن از قران با متون قبلی شباهت دارد در صورتی که این متن قابل ارتباط برقرار کردن با عرب زمان پیامبر بوده است. در بحث اقتباس قران یوسف حداد از جمله معاصرینی است که جزو جریان تبشیری است؛ او یک مسیحی لبنای اصل و جز افرادی است که مهمترین کار در زمینه اقتباس را انجام داده است و به نظر میآید کارش جز انحراف افراد از اسلام چیز دیگری نیست و میخواهد در کتبهایش بگوید اسلام یک شعبهای از مسیحیت است.
وی افزود: حداد در همه کتابهایش یکک مضمون مشترک گفته شده است و آن هم این است که قران صرفاً دعوت به نصرانیت میکند و غیر از تصدیق انجیل چیزی دیگری در آن وجود ندارد و شواهدش عمدتاً شواهد درون متنی است. مضامینی که میآورد از خود قران است، بنابراین کارهایی که یوسف حداد کرده مانند قبلیها ریشه شناختی نیست و میخواهد از این متن ریشههای سوریانی را به نتیجه برساند و دلایش از حداقال های یک متن علمی تبعیت نمیکند و از نظر روانشناختی دلایل محکمی نیست.
وی با بیان اینکه در جریان تبشیری با دو نگاه از جمله نگاه تاریخی و ریشه شناختی و نگاه سبک شناختی که هر دو این نگاهها میتواند متعلق به رویکرد میان رشتهای گرچه که میان رشتهای نیستند، روبرو هستیم.
وی مهمترین کار انجام شده در این زمینه را کار لولینگ دانست و گفت: کار لولینگ تنها دو نقد توسط خود غربیها شده است و ایرادات زیادی در کارش وجود دارد، پس کارهایی که انجام شده گرچه رویکرد تبشیری داشته اما با این وجود نگاه تاریخی و نگاه سبک شناختی بر آن حاکم بوده است که میتواند در حوزه میان رشتهای قرار گیرد اما در عمل این اتفاق نیفتاده و ضعفهای اساسی به این کارها حاکم است. کار یوسف حداد باید میان رشتهای میبود که اصلاً نبوده است، به این معنا که تو برای اینکه اثبات کنی این متن از متون مسیحیت اقتباس شده باید اقتباسی آن را نشان بدهی نه اینکه فقط بگوید از مسیحیت اقتباس کرده است.
وی افزود: قرآن هیچ گاه نگفته است که از انجیل و تورات اقتباس کرده ام اگر چه مفاهیم قرآن با انجیل مشترک دارند اما این مفاهیم مشترک دلیل بر اقتباس نیست اما هر دو توحیدی هستند و مفاهیم اخلاقی را بیان میکنند و فقط فروعات آنها متفاوت است. رسانس با ظهور مارتین لوتر، نگاه تبشیری نسبت به اسلام تعدیل شد و او یک نگاه تکثرگرایانه را ترویج کرد و میگفت همه ادیان میتوانند حرفشان را بزنند که البته ما اهداف استعماری را داریم اگر چه تبشیری نیست ولی استعماری است.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی با بیان اینکه مطالعات اسلامی بسیار مهم است؛ افزود: شکل گیری مطالعات اسلامی به بحث مطالعات منطقهای، شکل گیری مطالعات منطقهای و به طبع آن شکل گیری مطالعات اسلامی بر میگردد. در مطالعات منطقهای که مطالعات اسلامی زیر مجموعه آن است غربیها برای ارتباط برقرار کردن با شرق ناچارا باید منطقه، نگاه و جامعه را بشناسند و برای شناخت این افراد، این جامعه و این اقلیم ناچار بودند که مجموعهای از متخصصین را دور هم جمع کنند و به طبع آن ضرورت شکل گیری یک نگاه میان رشتهای در مطالعات منطقهای احساس شد و عملاً به این سمت رفت.
وی گفت: بر روی واژه استادیز به شکل خاص این تعمد وجود داشته است و دقیقاً در وزن واژه استادیز که به شکل جمع به کار میرود تعمد وجود داشته است که تعمدش نشان دهنده میان رشتهای بودنش است به این معنا که اینها معتقد بودند برای شناخت اسلام باید دانشهای مختلفی کنار هم قرار گیرند تا اسلام را بشناسید و با یک رشته نمیشود اسلام را شناخت به همین دلیل شد اسلامیک استادیز. این واژه چیزی شبیه علوم قرآن ما است، علوم قرآن در عنوان به شکل جمع به کار رفته است، چرا علم قرآن گفته نشده است؟ و آن یک تعمد داشته و گرچه اینها این تعمد را تصریح کردند ولی هیچ وقت عمل نکردند.
وی با ارائه پرسشی بیان کرد: در علوم قران تصریح به چه چیزی بوده است؟ آنها میگفتند علوم قرآن دانشهایی هستند که برای فهم قرآن ضروری هستند، یعنی برای فهم قرآن هم علوم قرآن و هم مطالعات قرآنی هر دو از واژه جمع استفاده میکنند و خودشان هم تصریح میکنند. عملاً در تفسیر، تاریخ شناسی، زبان شناسی و ریشه شناسی جایی ندارد به همین دلیل آیهای نیست که ما در آن مشکل نداشته باشیم بنابراین کاری که در حوزه قرانی استادیزاسلامی استادیز میبینیم تقریباً میان رشته است.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی عنوان کرد: دو جریان اصلی در دوره مدرن یکی جریان سنتی در مقابل جریان تجدیدنظرطلب و جریان تاریخی در مقابل جریان جامعه شناختی و مردم شناختی وجود داشته است که در اولی جریان سنتی ضوابط دانشمندان اسلامی را در پژوهش اسلامی پذیرفتند اما تجدید نظر طلبها نمیتوانند برای قرآن تعیین زمان کنند.
نظر شما