به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر یادداشتی از خسرو باقری است که در ادامه می خوانید؛
در حالی که سه عنصر مفهومی خدا، انسان و بلا با هم ناسازوار به نظر می رسند، آیا می توان هر سه را با هم داشت و آنها را در یک منظومه گنجاند؟ برخی بر آنند که برای سازوار کردن منظومه باید به حذف هایی تن داد. در یک حالت، مهربانی خدا حذف می شود و خدای شرور بازیگوشی در نظر گرفته می شود که برای تفریح خود، انسان را در بلایا می افکند. در حالت دیگر، عنصر خدا از اصل انکار می شود، به گونه ای که دیگر طرحی از پیش خواسته وجود نخواهد داشت و انسان می ماند و طبیعت، به منزله زیست گاه طبیعی وی، گوارا یا ناگوار.
آیا می توان بدون این حذف ها هم منظومه ای از خدای مهربان خیرخواه، انسان و بلا فراهم آورد؟ نحوه وجود انسان در این میان، عنصر کلیدی برای این منظومه است. به طور مثال، اگر رابطه چنین خدایی با موجوداتی همچون ملائکه، با ساختار وجودیِ تابعیت نسبت به خیر، در نظر گرفته شود، منظومه ای همچون «خدا، ملائکه و بلا» در اصل قابل طرح نخواهد بود. اما هنگامی که موجودی چون انسان، با ساختار وجودی انتخاب گری و آفرینش گری، در نظر گرفته شود، آنگاه منظومه «خدا، انسان و بلا»، سازوار و بلکه اجتناب ناپذیر خواهد بود.
اگر ساختار وجود آدمی چنان طراحی شده باشد که بتواند بین خوبی و بدی اختیار کند و بتواند در هر یک از این دو راه بدود، تلاش کند و مسیر بیافریند، آنگاه اجتناب ناپذیر خواهد بود که با رنج همراه باشد و بر سر دوراهی های انتخاب قرار بگیرد؛ رنج های ناشی از ترس، گرسنگی، از دست دادن دارایی ها، از دست دادن عزیزان و برباد رفتن دستاوردهایی که برای آنها زحمت کشیده شده است. چنین رنجی که لازمه طرح وجود آدمی است، حاکی از نامهربانی خدا نیست. خدا می تواند همچنان مهربان و خیرخواه باشد، اما در این طرح وجودی و به اقتضای آن، خیر از طریق انتخاب به دست می آید و انتخاب مستلزم دوراهه ها و تردیدها و گلاویز شدن با رنج های ناشی از آن است. طرح وجودی انتخاب گری، همچنان که باشکوه است، ذاتا پرهزینه است. این گونه رنج ها از چند منبع مختلف فراهم می آیند.
نخستین منبع رنج، قرار گرفتن در دامن طبیعتی است با قوانین خاص خودش، همچون انفجارها، سیل ها و طوفان ها، که در نسبت با انسان رنج آفرین خواهند بود. این که خدا زیستگاه انسان را زمین قرار می دهد، به این معناست که او را در شرایطی قرار می دهد که با دشواری ها و دوراهی های انتخاب روبرو شود. طبیعت دیرزمانی پیش از آفرینش انسان به کار خود، طبق قوانین خود، مشغول بود. اما قرار دادن انسان در دامن طبیعت، برای ملاقات وی با رنج های ناشی از زیستن در چنین دامن پرحادثه ای بوده است. اگر قرار باشد که کسانی کوهنورد شوند، لازم است که در دامنه کوه نهاده شوند تا با دره ها و صخره ها روبرو شوند و رنج غلبه بر آنها را به جان بخرند. اما اگر قرار باشد که کسانی قله نشین باشند، همچون ملائکه، دیگر نیازی نیست که در دامنه قرار گیرند. در این میان، فاتحان قله ها، تنها گروه اول خواهند بود. فتح تلخی های بسیار دارد، اما شیرینی بی نظیری نیز دارد که شرح آن را می توان از کوهنوردان بازجست.
دومین منبع رنج، از طریق تلاش برای جبران و بازسازی مصیبت های ناشی از قوانین طبیعت حاصل می شود. آفرینش گری انسان در مواجهه با این رنج ها به ظهور می رسد. در مواجهه با همین منبع رنج است که انتخاب های سترگ آدمی رخ می نمایند؛ هم لطیف ترین احساس های همدلی و از خودگذشتگی، یعنی زیباترین جلوه آدمیزادی، و هم سخیف ترین احساس های فرصت طلبی و غارت، یعنی زشت ترین جلوه آدمیزادی.
سومین منبع رنج، از طریق غفلت و نیاموختن از گذشته و تجربه های پیشین رخ می نماید. دسته ای از رنج های آدمی را خود وی، سبب می شود. بنا کردن ساختمان راه آهن در دهانه مسیل در استان گلستان و پر کردن مسیل در شیراز، نمونه هایی از این غفلت رنج آفرین اند. این دسته از رنج ها آدمی را هشیار و خردمند می کند که آزموده را نیازماید. رنج در اینجا بستر رویش خرد است.
چهارمین منبع رنج، از طریق مقابله با گروه های انسانی رقیب فراهم می آید. انسان های انتخاب گر و آفرینش گر، به زودی به دو یا چند گروه رقیب تبدیل می شوند که هر گروه بر اساس ساختار وجودی بشری خود، در راهی تلاش می کند و طرح خود را به پیش می برد و برای رقبا رنج آفرینی می کند. این منبع رنج نیز نتیجه اجتناب ناپذیر ساختار وجود آدمی است و عرصه ای را فراهم می آورد که ظهور تابناک ترین و دلرباترین و نیز تیره ترین و کریه ترین چهره های بشری را ممکن می گرداند.
بنابراین، طرح وجودی آدمی، پیرایه رنج را در پیرامون خود می تند. رنج همزاد آدمی است و نیز زاینده او. جلوه های پست و بلند آدمی در رنج به ظهور می رسند. رنج زمینی سنگلاخ و خون ریز است که گنج یاقوت فام آدمی در آن نهان است.
نظر شما