به گزارش خبرنگار مهر، کرسی درآمدی جامعهشناختی بر ادوار علوم اسلامی به همت گروه جامعهشناسی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) با ارائه حجتالاسلاموالمسلمین قاسم ابراهیمیپور ۱۷ اسفندماه ۹۷ در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) برگزار شد.
در ادامه متن کامل مقاله ارائهشده را می خوانید؛
علوم اسلامی و اندیشه متفکرین مسلمان با روشهای متفاوتی مورد بررسی قرار گرفته است. روش غالب آثار موجود، روش شخصمحور است. در این روش اندیشمندان برجسته جهان اسلام موردتوجه و معرفی قرار میگیرند. کتاب نوزدهجلدی اندیشه سیاسی متفکران مسلمان نوشته علیخانی و همکاران، کتاب تفکر عرب تألیف حورانی و کتاب «زعماء الاصلاح فی عصر الحدیث» تألیف احمد امین با این روش به نگارش درآمده است.
روش دوم، روش موضوعمحور یا مسئلهمحور است. در این روش یک موضوع یا مسئله واحد از منظر اندیشمندان متعدد موردتوجه و بررسی قرار میگیرد. کتاب مفهوم العدل فی الاسلام نوشته خدوری از آن جمله است.
روش سوم، جریان شناسی است. کتابهایی چون سیری در اندیشه سیاسی عرب تألیف عنایت و گرایشهای سیاسی در جهان عرب تألیف خدوری در این چارچوب قرار دارند. روش چهارم، مطالعات تاریخی است. در این روش زمان و شرایط پیدایش یک اندیشه، مکتب یا رویکرد و تحولات تاریخی آن موردبررسی قرار میگیرد.
کتاب تاریخ حدیث نوشته مؤدب و تاریخ تفسیر قرآن نوشته بابایی از آن جمله است. روش پنجم که این نوشتار از آن بهره میبرد، روش بررسی ادوار یک اندیشه است. در این روش نقطه آغاز و تحولات یک اندیشه موردتوجه قرار میگیرد و بر اساس آن نقاط عطف و دورههای اندیشه بررسی میشود.
اغلب آثار موجود تحت عنوان ادوار علوم یا یک علم خاص، تحولا درونی یک علم را موردبررسی قراردادهاند و حال اینکه توجه به عوامل فردی و اجتماعی میتواند مطالعات دقیقتری را به ارمغان بیاورد.
موسوعه طبقات الفقها نوشته آیتالله سبحانی و ادوار فقه نوشته آیتالله جناتی در این دسته قرارمی گیرد. آثار فوق از چند مشکل رنج میبرد؛ اول اینکه به زمینههای غیرمعرفتی کمتر توجه شده است، دیگر اینکه علوم به صور منفک از هم موردبررسی قرارگرفتهاند و حال اینکه فهم تاریخ و ادوار علوم اسلامی بدون
توجه به روابط آن با سایر علوم کامل نیست. مثلاً ازآنجاییکه کتاب و سنت از مهمترین منابع فقه هستند، تاریخ فقه نمیتواند از تاریخ تفسیر و حدیث بهصورت مستقل موردبررسی قرار گیرد سبحانی، جلد دوم، مقدمه، ص ۱۴۱۸، ۹)
در این نوشتار بر آنیم تا بر مشکلات مطرحشده فائق آمده و مدلی برای تحلیل ادوار علوم اسلامی و نه تکتک علوم به صور منفک و گسسته ارائه نمائیم.
مدلهای تحلیل تاریخی علم
۱. تشویق اسلام به علمآموزی و مقدس شمردن علم و عالم و تعلیم و تعلم، نیز تأثیر قابلتوجهی در تحولات علمی داشته است. توصیه و تشویق اسلام به علم موردتوجه جرجی زیدان) تاریخ تمدن اسلامی، ص ۱۷) و زرینکوب (کارنامه اسلام، ص ۱۷) نیز بوده است، اما باید توجه داشت که این تشویقها در دورههای رکود هم بوده است، لذا باید آن را در کنار سایر عوامل موردبررسی قرارداد. (قانعی راد، جامعهشناسی رشد و افول علم در ایران)
۲. عدم تعصب: تعالیم اسلام بلندنظری و عدم تعصب در فراگیری علوم را ترویج میکرد و این نگرش موج رشد سریع علوم در جهان اسلام شد. روایت نبوی «کلمه الحکمه ضالة المؤمن فحیث وجدها فهو احق بها» (بحارالانوار، چاپ آخوندی، ج ۲، ص ۹۹) همانا دانش راستین گمشده مؤمن است، هر جا آن را بیابد خودش به آن سزاوارتر است.» و روایت امیرالمؤمنین «الحکمه ضالة المؤمن، فخذالحکمه و لو من اهل النفاق (نهجالبلاغه، حکمت ۸۰) دانش راستین گمشده مؤمن است، پس آن را فراگیر و بیاموز و لو از مردم منافق یا خذو الحکمة و لو من المشرکین (بحار، ج ۲، ص ۹۷) حکمت را بیاموزید ولو از مشرکان. یا آنچه ائمه (ع) از حضرت مسیح (ع) نقل کرده که «خذوالحکمه من اهل الباطل و لا تأخذوا الباطل من اهل الحق و کنو نقاد الکلام» (بحار، ج ۴، ص ۹۶) حق را از اهل باطل فرابگیرید و اما باطل را از اهل حق فرانگیرید، سخنسنج و حقیقتشناس باشید) مطهری، مجموعه آثار، ج ۱۴، ص ۳۹۳).
۳. برخی از نویسندگان تحولات علمی در جهان اسلام را بر اساس نظریه نیازها توضیح میدهند. طبقهبندی علم غزالی و مفاهیم فرض عین، فرض کفایت، ممدوح، مذموم، مباح و … بر پایه نیازها و اولویت در آن مطرحشده است. از این منظر علوم فرض کفایت، مذموم و حتی مباح، نباید دچار رشد و تحول میشدند و اینکه آیا نیاز، انگیزه لازم برای دانشمندان را برای تولید تأمین میکند؟ بهعنوانمثال میتوان به نمونههایی از این قبیل اشاره کرد که: مسلمانان برای حفظ آیا و روایات علوم حدیث و تفسیر را شکل دادند. با گسترش اسلام و مواجهه با افراد غیر عرب، مسلمانان برای توضیح و تفسیر زبان عربی، به علم نحو یا دستور زبان که وسیله فهم قرآن بود توجه شد که برای فهم مبانی دینی برای تازهمسلمانان جنبه حیاتی داشت. (ابن ندیم، الفهرست، ص ۵۹ به نقل از خزائیلی، ص ۷۰)
بهرغم نیازهای جامعه عرب، توزیع غنایم فراوان فتوحات بر اساس دیوان عطای خلیفه ثانی که بر اساس سبقت در اسلام و قرابت با پیامبر صورت میگرفت، نیازمند علم انساب بود. (خزائیلی، ص ۷۰) در دوره صحابه و تابعین به تعلیم و تدوین نیازی نبود و مسلمانان مستقیم به کتاب و سنت رجوع میکردند، اما با طولانی شدن فاصله صدور و نقل روایات و نیاز به استنباط، پای علوم غیردینی به علوم شرعی و دینی باز شد. (ابن خلدون، ج ۱، ص ۵۴۳)
در ابتدای عصر فتوحات، حس برتری عربها نسبت به افراد مناطق تسخیرشده، و اعتقاد به اینکه تحصیل علم با سیادت ایشان منافات دارد و کار موالی است، موجب شده بود که غیر عربها و بهخصوص ایرانیها به کارهای علمی بپردازند. (جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ص ۴۴۸ و هاوتینگ، امویان نخستین دودمان حکومتگر در اسلامی، ص ۷۸)
۴. نظریه انتقال علمی، تعامل فرهنگی و ترجمه، برخی از نظریهها به انتقال علوم یونانی یا ایرانی به جهان اسلام، توجه نشان دادهاند. انتقال علمی هرچند مهم است اما باید دلیل انتقال را نیز موردبررسی قرارداد. بهعنوانمثال علوم فراوانی در این مواجهات وجود داشت که ترجمه و منتقل نشد، مثلاً همه آنچه در یونان بود ترجمه نشد و فقط بخشی از آن بهصورت گزینشی موردتوجه قرار گرفت.
۵. غلبه مکاتب فکری، ظاهرگرا، عقلگرا و باطن گرا، پیامدهای مهمی در تحولات علمی جهان اسلام داشته است. بهعنوانمثال معاندین تفکر عقلی و فلسفه مثل غزالی و ابن خلدون را مانع توسعه علم در جهان اسلام میدانند، هرچند برخی این تفکر را زمینه طرح تجربهگرایی دانستهاند.
مدل مختار
مسئله و نظریه و بهطورکلی علم از دودسته مبادی معرفتی و غیرمعرفتی تأثیر میپذیرد. مبانی معرفتی عبارتاند از: مبانی هستی شناختی، معرفتشناختی و انسانشناختی و مبادی غیرمعرفتی عبارتاند از: مبادی فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی. دو نکته در خصوص مدل مذکور قابلتوجه است اول اینکه رابطه مبادی غیرمعرفتی با نظریه و علم بیرونی و رابطه مبانی معرفتی با نظریه و علم درونی است و دیگر اینکه برخی از اندیشهها ازجمله اندیشههای شیعی ظرفیت تأثیرگذاری در مبادی غیرمعرفتی را نیز داراست به این معنی که مبانی معرفتی میتواند از طریق تأثیرگذاری در مبادی غیرمعرفتی شرایط رشد یا حداقل استمرار خود ر ا مهیا نماید، یعنی مبادی غیرمعرفتی، عامل یا مانع توسعه مبانی معرفتی در سطح اجتماع میشوند و مبانی معرفتی پس از حضور در عرصه اجتماع، سطوح مختلف اجتماع را دچار تحول میسازند، اما یک نکته ظریف در این میان قابلتوجه است و آن اینکه اندیشهها در مواجهه با مقاومت و مانعیت عوامل غیرمعرفتی، ظرفیتهای مختلفی دارند و برخی از انواع اندیشه توانایی درهم شکستن این مقاومت رادارند. اندیشه شیعی با ظرفیتهای عمیق فلسفی، کلامی، عرفانی و فقهی در طول تاریخ توانسته بر مبادی غیرمعرفتی غلبه کرده و شرایط مناسبی برای رشد و تکامل یا حداقل استمرار خود ایجاد نماید.
باورهای شیعی: باورهای شیعی به دودسته اصول و فروع تقسیم میشود. اصول که در سه علم فلسفه، عرفان و کلام بررسی میشود مثل اعتقاد به نصب حاکم و فروع که در علم فقه و در سه عرصه سیاسی (سلبی و ایجابی (، اقتصادی (خمس و زکات) و قضائی (رجوع به قاضی مجتهد) قابلتوجه است. فقه سیاسی، اقتصادی و قضائی، دستیابی شیعه به منابع نادر اجتماعی، قدرت، ثروت و منزلت به دنبال داشت که توانایی رشد و ترویج اندیشههای تشیع در عرصههای مختلف را ایجاد مینمود. هرچند در برخی از دورهها مثل صفویه یا انقلاب اسلامی، دستیابی شیعه به قدرت شرایط مساعدتری را مهیا نمود.
طبقهبندی علم در جهان اسلام
در این بخش بحث منطقی در خصوص طبقهبندی علم نخواهیم داشت و با مرور تاریخی طبقهبندیهای مختلف به تأثیر هر یک از آنها بر رشد و افول علم خواهیم پرداخت. در میان اصحاب علوم نظری، فلاسفه و پس از ایشان متکلمین توجه بیشتری به طبقهبندی علوم نشان داده و در میان عرفا توجه به این مسئله کمتر به چشم میخورد.
بیشترین اهتمام دانشمندان مسلمان به طبقهبندی علم مربوط به فلاسفه قرن چهارم است و طبقهبندیهای کلامی در قرن ششم و فلسفی در قرن هفتم در رتبههای بعدی قرار دارند. (خزائیلی، ۴۳۳ ۴۳۶). تقسیم فلاسفه بهرغم تنوع و تفاوتها اغلب بر اساس تفکیک حکمت نظری و عملی استوار است و علوم عقلی و نقلی را جدا نمیکنند، اما متکلمین و عرفا در طبقهبندی علم از علوم شرعی، دینی، نقلی در برابر علوم دنیوی، غیرشرعی، عقلی سخن گفتهاند. انگیزه عرفا تفکیک علوم نافع و ضار در سیر و سلوک و انگیزه متکلمین دفاع از علوم دینی است و حال اینکه انگیزه فلاسفه فهم ربط منطقی میان علوم است. سیطره طبقهبندی علوم از منظر متکلمین و عرفا، شکوفایی برخی علوم و طرد و رکود برخی دیگر را در پی دارد اما سیطره طبقهبندی فلاسفه رشد همه علوم را باهم به دنبال دارد. طبقهبندی فلاسفه ظرفیت مواجهه با علوم جدید، پذیرش، پالایش و جای دادن این علوم در یک نسبت منطقی با علوم بومی رادار است. این مسئله که نسبت علوم انسانی غربی با علوم دینی در اداره جامعه چیست؟، سؤالی است که تنها طبقهبندی فلاسفه قادر به پاسخگویی به آن است.
ضرورت و فایده بحث از طبقهبندی در تأثیرات علمی و اجتماعی آن قرار دارد. طبقهبندی عرفا و متکلمین میتواند تنشهای اجتماعی، طرد و تکفیر را نیز به دنبال داشته باشد. حوادثی که تحت عنوان محنت یا نکبت در تاریخ علم از آن یاد میشود، مربوط به تکفیر و حتی حبس و ترور دانشمندان است که از این موضع قابلبررسی است.
طبقهبندی فلاسفه
فارابی حکمت را به دو قسم نظری (طبیعیات، ریاضیات، الهیات) و عملی) اخلاق، سیاست، فقه، کلام) تقسیم میکند. او زبان و منطق را بهعنوان علوم آلی و شعر، خطابه، جدل و مغالطه را مثل سیاستنامهها، فتوت نامهها، ارشاد نامهها، مقامات و متونی از این جمله را در زمره فنون ترویجی و اقناعی دستهبندی میکند.
طبقهبندی عرفا
غزالی علوم را به دودسته فرض عین) اصول پنجگانه) و فرض کفایت تقسیم میکند قسم فرض کفایت را به دودسته شرعی و غیرشرعی تقسیم میکند. او فقه، معامله، مکاشفه، علوم ادبی، تفسیر، حدیث را در زمره علوم شرعی و طب، حساب، کشاورزی، سحر شعبده، تاریخ و شعر را در زمره علوم غیرشرعی قرار میدهد. غزالی، از علوم فلسفی و کلامی در طبقهبندی خود یادی نمیکند. وی با کنار گذاشتن تقسیمبندیهای مبتنی بر فلسفه که از یونان واردشده بود، با نگاهی درونی و بومی به علوم اسلامی پرداخت. این تحول زیربنای حکمت اشراق بود. پس غزالی از این دیدگاه نقطه عطفی در علوم اسلامی و طبقهبندی آن محسوب میشود. هدف غزالی از این تقسیمبندی، احصای علوم و ترتیب طبقهبندی دانشها نبوده بلکه مقصود وی ذکر دانشهایی بوده که سالک طریق بهقصد تربیت باید آنها را بیاموزد و یا از آنها اجتناب کند و به ارزشگذاری میان علوم نیز میپردازد.
کتاب احیاءالعلوم غزالی چهار بخش دارد که در بخش عبادات رابطه آدمی با خالق، در دو ربع مهلکات و منجیات رابطه آدمی با خویشتن و در بخش عادات روابط آدمیان با یکدیگر، مورد فحص و کاوش قرار میگیرد. وی در بخش عادات مباحثی همچون آداب الاکل، آداب النکاح، آداب الکسب و المعاش، الحلال و الحرام، آداب الالفة و الاخوة، آداب العزلة، آداب السفر، آداب السماع و الوجد، الامر بالمعروف و النهی عن المنکر و آداب المعیشة و اخلاق النبوة را موردبررسی قرار میدهد.
طبقهبندی متکلمین
فخر رازی، در کتاب جامعالعلوم، علوم را به دو دسته نقلی و عقلی تقسیم میکند. او علم کلام، فقه، تفسیر، حدیث، تاریخ و علوم ادبی را در زمره علوم نقلی و علوم طبیعیات، ریاضیات، هیئت، الهیات و حکمت عملی را در زمره علوم عقلی دستهبندی میکند. نکته قابلتوجه و مهم این است که وی علم اصول فقه را در زمره علم کلام قرار میدهد. جابری بابیان اینکه تقسیم موجودات در زیستشناسی به سه دسته آبزی، خشکی زی و دوزیست کارگشا نبود و تقسیم جانداران به دودسته مهرهدار و بیمهره تحولی مهم در علم زیستشناسی را به دنبال آورد؛ تلاش میکند تقسیمبندی جدیدی از علوم ارائه نماید. او علوم را به سه دسته بیانی، برهانی و عرفانی تقسیم میکند. جابری نیز در کتاب تکوین العقل دست به طبقهبندی جدیدی در سه دسته علوم بیانی، برهانی و عرفانی زده و ستیز میان این سه دسته در طول تاریخ را موردتوجه قرارداده است.
جمعبندی
بر اساس طبقهبندی فارابی حکمت عملی مبانی خود را از حکمت نیز اخذ کرده و از طریق متون ترویجی در جامعه روا مییابد. بنابراین رشد و افول علوم را میتوان در این ربط و پیوند جستجو کرد و در کنار شرایط غیرمعرفتی به یک تحلیل نهایی رسید. اگر دوره ۲۵۰ ساله معصومین (ع) را دوره حضور بنامیم، در این دوره اغلب امام مرجع سوالات است و پاسخ مسائل علمی و اجتماعی در قالب حدیث تأمین میشود در این دوره حدیث غلبه دارد و سایر علوم در زمره علم حدیث تأسیس یا تدوین شدهاند، اما از دوره غیبت صغرا به بعد اوضاع تفاوت چشمگیری دارد. در این دورهها هرگاه علوم در یک اندیشمند یا در یک جغرافیا جمع بودهاند شاهد رشد بودهایم. جمع کلام و فقه در شیخ مفید و شیخ طوسی موج رشد فقه شد یا جمع فلسفه و کلام و فقه در خواجهنصیرالدین طوسی و تأثیر آن بر مکتب حله درخشانترین دوره فقهی ما را رقم زد که بعدها در مکتب جبل عامل و بعد با دعوت شاهان صفوی در ایران تأثیرگذار بود.
در اصفهان صفوی شاهد جمع جغرافیایی فلسفه، فقه و … هستیم که شکوه ویژهای به دنبال دارد، اما پس از صفویه و انتقال فلسفه به تهران و فقه به نجف شاهد رکود در همه عرصهها هستیم. در دورههایی که طبقهبندی دیگری حاکم شده است نیز شاهد افول هستیم. مدارس نظامیه در دوره خواجه نظام الملک که بعداً بهشدت تحت تأثیر نگاه غزالی به علم است یکی از این دورههاست.
شرایط غیرمعرفتی را نیز میتوان در سیاست، اقتصاد و اجتماع دنبال کرد. در دورههایی که علم با از حمایت قدرت سیاسی برخوردار بوده یا روابط خوبی با حاکم داشتهاند مثل دوره شیخ مفید، دوره خواجه نصیر، دوره علامه حلی، دوره محقق کرکی و … وضعیت اقتصادی خوبی برخوردار بودهاند مثل وضعیت اقتصادی سید مرتضی، خواجه نصیر، محقق کرکی و… یا در وضعیت اجتماعی مسالمتآمیز اما به لحاظ علمی قرابت با دیگری) اهل تسنن (قرار داشتهاند تعامل شیخ مفید، شهید ثانی، علامه حلی و… با اهل تسنن، از وضعیت علمی خوبی برخوردار بودهایم.
در قم کنونی بهرغم همه مشکلات شاهد جمع فلسفه، عرفان، کلام، فقه، تفسیر و… در اشخاصی مثل امام، رهبری، استاد جوادی و… هستیم. از سوی دیگر از حمایت قدر سیاسی، و وضعیت اقتصادی نسبتاً خوب و دیگری) غرب و جامعه دانشگاهی) نیز برخورداریم که نویدبخش شکوهی مجدد است، اما مشکلاتی نیز وجود دارد که یکی از مهمترین آنها گسست روابط علمی با اهل تسنن است.
نظر شما