به گزارش خبرنگار مهر، دکتر محمد رضا بهشتی، استاد فلسفه دانشگاه تهران، عصر دیروز سه شنبه 22 اسفند ماه در نشست "گادامر و تجربه حقیقت" از سلسله نشست های فلسفه تحلیلی در پژوهشکده فلسفه تحلیلی پژوهشگاه دانش های بنیادی وابسته به مرکز تحقیقات فیزیک نظری، به معرفی هرمنوتیک فلسفی از دید هانس گئورگ گادامر فیلسوف معاصر آلمانی پرداخت.
وی در ابتدای سخنش به اهمیت گادامر در پیوند با هرمنوتیک فلسفی اشاره کرد و گفت : گادامر(1900-2003) در سنت فلسفه وجودی پرورش یافته است و کتاب او، "حقیقت و روش" نقطه عطفی در نگرش هرمنوتیک فلسفی ایجاد کرده است، از این رو هرمنوتیک فلسفی با نام گادامر پیوند خورده است، گرچه این نگاه فلسفی سابقهای طولانی دارد و از یونان باستان بلکه در خیلی سنتهای دیگر آثاری از این نحوه نگرش می بینیم.
وی سپس به پیشینه هرمنوتیک اشاره کرد و گفت : در دوره جدید هرمنوتیک با نام فیلسوف و متکلم پروتستان، شلایر ماخر شناخته می شود. شلایر ماخر در بستر کلامی و در ضمن ترجمه آثار افلاطون به آلمانی متوجه مسئله فهم و تفسیر میشود. فهم شلایر ماخر از هرمنوتیک فنی و مبتنی بر یافتن شیوه ای برای فهم است تا بد فهمیها را از میان برداریم.
دکتر بهشتی تصریح کرد: متفکر دیگر ویلهلم دیلتای است که متوجه مساله روش در علوم انسانی-تاریخی گشته است. آرمان دیلتای دستیابی به روشی مشابه روش علوم تجربی برای علوم انسانی است. او با تمایز گذاشتن میان این دو حیطه روش علوم تجربی را «تبیین» و روش علوم انسانی را «فهم» میداند. از این رو در دیلتای هنوز مسئله روش مطرح است. نگرش دیلتای نگاهی مرتبط با اصالت تاریخ است و او میکوشد از موضع خاص تاریخی فراتر رود. طرح مسئله «زیست جهان» نزد هوسرل و دیلتای نیز نشانگر آن است که خاستگاه اولیه فهم ما پیش از آن که شناخت باشد، زندگی است.
وی افزود: در اندیشه هایدگر نیز هرمنوتیک عمدتا به دوران جوانی او و پیش از انتشار کتاب تاریخی "هستی و زمان" است. برای هایدگر هرمنوتیک در محور کار نیست و او پرسش از هرمنوتیک را پرسشی فرعی و تبعی در برابر پرسش از وجود میداند. برای هایدگر هرمنوتیک نحوه وجودی(واقع بودگی) ماست. هایدگر خود در یک مصاحبه گفته بود: هرمنوتیک کار گادامر است نه من.
دکتر بهشتی سپس به شرح مختصر هرمنوتیک فلسفی هایدگر با توجه به کتاب او "حقیقت و روش" پرداخت و گفت: هرمنوتیک برای گادامر تاویل(بازگرداندن به اصل) نیست، بلکه به معنای تفسیر است. نزد او تفسیر مقدم بر فهم نیست بلکه عین فهم ماست و چه بسا متاخر از آن. نزد گادامر (بر خلاف هایدگر) دوباره با مساله علوم انسانی مواجه هستیم. گادامر میپرسد: چرا امثال دیلتای به دنبال ایدهآل روش بودهاند؟ یا به تعبیر حادتر اسطوره روش چیست؟ این اسطوره از زمان دکارت در قرن 16 شروع میشود و تا اوایل قرن بیستم ادامه مییابد.
وی افزود: گویی روش جبران کننده همه کاستیهایی است که تا کنون به آنها دچار بودهایم و با روش میتوانیم به آنها غلبه کنیم. از این رو گادامر در کتاب «حقیقت و روش» یک بار دیگر میخواهد بر این اسطوره غلبه کند و بگوید: حقیقت آری ولی روش نه. گادامر مخالف روش نیست و دستاوردهای علوم تجربی مبتنی بر روش را انکار نمیکند؛ بلکه به مطلقگرایی در مساله روش اشاره دارد.
دکتر بهشتی گفت : گادامر معتقد است که علوم تاریخی-انسانی با تکیه بر خاستگاههای اومانیستی اولیه خودشان میتوانند به نوعی از راهیابی به موضوعات دست یابند که فراخورشان است و معادل دقیق روش در علوم تجربی نیست، از این رو بر خلاف دیدگاه رایج در ایران هرمنوتیک فلسفی خود یک روش نیست.
استاد فلسفه دانشگاه تهران در ادامه به دیگر مضامین فلسفه هرمنوتیکی گادامر چون فراروی از نگرش اصالت تاریخی، چرخه هرمنوتیکی، مسئله مهم پیش فهمها و مسئله افقها و امتزاج و دیالوگ میان آنها اشاره کرد.
وی در پایان گفت: اندیشه گادامری در داد و ستد با حلقه ها و گرایشهای مختلف معرفتی زمان خود شکل میگیرد و در این میان گفتگوهای گادامر با بزرگانی چون هابرماس، دریدا، فوکو و آلبرت دورانساز بوده اند.
نظر شما