یادداشتی از دلشاد تهرانی؛

تحوّل و اصلاح پذیریِ انسان/ تمثیلی از ملّای روم

تحوّل و اصلاح پذیریِ انسان/ تمثیلی از ملّای روم

انسان موجودی تحوّل پذیر است و پیوسته در معرض دگرگون شدن و دگرگون کردن خویش است، و چنین نیست که اگر آدمی سیرتی پیدا کرد، دیگر امکان تغییر آن وجود نداشته باشد.

به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر یادداشتی از مصطفی دلشاد تهرانی است که در ادامه می خوانید؛

انسان موجودی تحوّل پذیر است و پیوسته در معرض دگرگون شدن و دگرگون کردن خویش است، و چنین نیست که اگر آدمی سیرتی پیدا کرد، دیگر امکان تغییر آن وجود نداشته باشد. انسان پیوسته می تواند خود را اصلاح کند و از زشت سیرتی به زیبا سیرتی و بلکه به بهترین سیرت ها متحوّل بشود، و بالعکس.

انسان مادام که در زندگی این جهانی و در عالم طبیعت است و با مادّۀ اوّلیِ قابل تطوّر و تحوّل دمخور و دمساز است، قابلیت تحوّل و دگرگونی و تغییر دارد و می تواند در جهات مختلف قرار گیرد، رشد کند و کمال یابد؛ در جهت سعادت و کمالات شایستۀ آن یا در جهت شقاوت و امور گوناگون آن؛ در جهت اخلاق و شئون آن یا در جهت بی اخلاقی و مناسبات آن؛ و این امر در گرو سعی و تلاش، و عمل و کسب انسان است. این سخن که تحوّل و اصلاح برای انسانی که سیرتی پیدا کرده ناممکن است، سخنی نادرست است. انسان بد اخلاق و زشت کردار می تواند به سبب تلاش و عمل خویش تحوّل پذیرد و اصلاح شود و اخلاق و اعمال خود را به سوی دیگر متحوّل سازد، چنان که عکس این نیز صادق است.

اگر انسان بخواهد و بکوشد، راه هموار می شود، چنان که در آموزه ای والا از امام علی (ع) در حکمت ۳۸۶ نهج البلاغه آمده است:

«مَن طَلَبَ شَیئًا نَالَهُ أَو بَعضَهُ.»
آنکه چیزی را جوید، بدان یا به برخی از آن رسد.

ملّای روم در تمثیلی لطیف به این واقعیت پرداخته است. وی گوید: گاهی در انسان صفتی زشت مانند گرگ صفتی پدیدار می شود و گاهی در انسان صفتی همچون رخسارۀ دلربای یوسف (ع) پدیدار می گردد. صفات نیک و بد انسانی، از کسی به کسی انتقال می یابد و صفات نیک و بد به طور نهانی از ضمیری به صمیری دیگر راه می یابد، و انسان ها پیوسته در معرض تغییر روحی و شخصیتی و اخلاقی اند. بد سیرتان نباید از اصلاح و تحوّل به نیک سیرتی نومید شوند و نیک سیرتان نباید به صفات نیک خویش مغرور گردند که تغییر و تحوّل در این عرصه همیشه هست. البتّه نه این است که فقط صفات انسانی قابل انتقال به یکدیگر است، بلکه حتّی صفات انسانی به حیوانات و جانوران نیز قابل انتقال است، چنان که آنها بر اثر تعلیم و تربیت آدمیان، آموخته و رام می شوند و در رفتارهایشان تغییراتی پدید می آید.

برای مثال، اسب سرکش و چموش، اهلی و رام می شود و خرس می رقصد و بازی می کند و بز نیز سلام می نماید. تمایلات و خواسته های انسان به سگ نیز سرایت می کند. در نتبجه، آن سگ، یا به سگ گلّه تحوّل می یابد و همانند چوپان گوسفندان را می پاید و یا سگی شکاری می شود و برای انسان به صید می پردازد و یا سگی نگهبان می گردد و خانه را از دزدان و حرامیان نگاه داری می کند. در سگ اصحاب کهف، صفتی از آن اصحاب تأثیر گذاشت و او را متحوّل ساخت و آن سگ بر اثر آن صفت جویای خدا شد.

بنابر این در جایی که حیوانات و جانوران هم بر اثر تعلیم و تربیت، خوی شان دگرگون می شود، چگونه ممکن است انسان تحوّل و اصلاح پذیر نباشد؟!

ساعتی گرگی درآید در بشر
ساعتی یوسف رخی همچون قمر

می رود از سینه ها در سینه ها
از رهِ پنهان صلاح و کینه ها

بلکه خود از آدمی در گاو و خر
می رود دانایی و علم و هنر

اسپِ سُکسُک می شود رهوار و رام
خِرس بازی می کُند، بُز هم سلام

رفت اندر سگ ز آدمیان هوس
تا شبان شد، یا شکاری، یا حَرَس

در سگِ اصحاب خویی زان وُفود
رفت تا جویای الله گشته بود

کد خبر 4652801

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha