سيد محمدعلي حكيم در سال 1338 هجري شمسي در اهواز متولد شد و در دامان اعتقاد به اسلام و روحانيت پرورش يافت.
شهيد از هوش سرشاري برخوردار بود و در دوران دبستان و دبيرستان از شاگردان ممتاز محسوب ميشد. در سالهاي اول و دوم دبيرستان بود كه وارد جريانات سياسي شد و به همراه دوستانش از جمله شهيد حسين علمالهدي به فعاليت بر عليه رژيم شاه پرداخت. ايشان درهمان اوان با انجمن دانشوران ارتباط برقرار كرد. بسياري از كسانيكه در آن انجمن فعاليت داشتند بعداً گروههاي اسلامي مانند گروه منصورون و موحدين را تشكيل دادند كه بطور مسلحانه بر عليه رژيم طاغوت به مبارزه برخاستند.
شهيد حكيم قبل از انقلاب و در همان دوران دبيرستان بطور مرتب به مسجد جزايري اهواز كه كانون مبارزه بر عليه رژيم شاه بود رفت و آمد داشت و در ارتباط نزديك با حضرت آيتالله موسوي جزايري فعاليت ميكرد. شهيدمحمدعلي حكيم در مسجد جزايري با جوانان پرشور بسياري آشنا شد كه اكثر آنها بعداً در جبهههاي جنگ به فيض شهادت نايل آمدند.
ايشان چندين بار از طرف ساواك مورد آزاد و اذيت قرار گرفت اما با وجود كمي سن اين اقدامات خللي در عزم راسخش بوجود نياورد.
شهيد سيدمحمدعلي حكيم در سال 1356 با معدل 5/18ديپلم گرفت و در همان سال در رشته پزشكي اهواز قبول شد. ايشان بعد از ورود به دانشگاه در كنار خواندن درس با دانشجويان مسلمان دانشگاه ارتباط برقرار نمود و در جريان اعتصابات و تظاهرات دانشجويي زمان شاه فعالانه شركت نمود. شهيد حكيم از جمله كساني بود كه در برپايي تظاهرات و جريانات انقلاب شهر اهواز نقش به سزايي داشت.
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني به عضويت سپاه پاسداران درآمد و بسياري از شبها را نگهباني ميداد و در سركوبي نيروهاي ضد انقلاب شركت فعال داشت. شهيد محمدعلي حكيم از عناصر اصلي حزب جمهوري اسلامي اهواز بود و هميشه در خط روحانيت حركت ميكرد.وي مليگراها و بنيصدر را براي انقلاب مضر قلمداد ميكرد.
انقلاب فرهنگي در دانشگاه خواسته قلب او بود و در جريان انقلاب فرهنگي دانشگاه اهواز نقش داشت. بعد از انقلاب فرهنگي و تعطيلي دانشگاهها به فعاليت در نهادهاي مختلف انقلاب به خصوص سپاه ادامه داد. با شروع جنگ تحميلي به همراه دوستانش به جنگ با نيروهاي بعث عراق در كنار دروازههاي شهر اهواز پرداخت و در عملياتهاي چريكي شركت مينمود.
شهيد سيدمحمدعلي حكيم به همراه دوستش شهيد حسين علمالهدي در عمليات هويزه شركت ميكند كه توسط نيروهاي بعثي محاصره و در تاريخ 16/10/59 به درجه رفيع شهادت نايل ميآيد.
ويژگي بارز شهيد سيدمحمدعلي حكيم كه در سراسر زندگيش به چشم ميخورد فعاليت و حركت مخلصانه و بدون وقفه در راه خدا و اسلام و امام بود كه تا زمان شهادت لحظهاي از اين جنب و جوش باز نايستاد.
او عاشق اسلام و امام بود بطوريكه بسيار بدش ميآمد شخصي نام مبارك ايشان را بدون لفظ امام بكار برد. نسبت به استفاده از اموال بيتالمال بسيار حساس بود و ماهها بدون اينكه هيچگونه چشمداشتي داشته باشد در سپاه و ساير نهادها فعاليت ميكرد. هرگاه قولي ميداد عمل ميكرد و هرگز حتي به شوخي دروغ نميگفت. ايشان به نماز اول وقت كه به جماعت خوانده شود اهميت زيادي ميداد. براي نماز جمعه ارزش ويژه قائل بود و نماز صبح را اول وقت ميخواند و بعد از خواندن نماز ادعيه و اذكار بسيار از جمله دعاي عهد را ميخواند و در عمل به احكام رساله بسيار سختگير بود.
وصيت نامه شهيد حكيم
تاريخ انسان هميشه صحنه مبارزه حق با باطل بوده و اين سنت الهي است كه حق هميشه پيروز ميگردد. حال باطل به هر شكلي كه ميخواهد در بيايد مهم نيست. پس اگر ادعاي حقانيت داريم هيچگونه بيمي به خود راه ندهيم كه:
« نصر من الله و فتح قريب»
ولي اين سخن را از زبان بلكه از عمق دل يك برادر بپذيريد كه حق در هر زمان ميزاني دارد و ميزان آن در زمان اوليالامر زمان حضرت امام خميني روحي لهالفدا ميباشد. پس هر چه بيشتر دستورات اين پيرمردي كه در شجاعت و جسارت نيز رنج كشيدن چون علي و در پاكي چون محمد (ص) و در صبر و پايداري و بزرگواري چون ايوب است به جان و دل پذيرفته و عمل نمائيم ( الهم و فقتا طاعه اولي الامر زمانتا ).
بعنوان وصيتنامه چه ميتوانم بنويسم جز التماس دعا از كساني كه پيرو خط سرخ شهادت هستند كه خداوند مرا شهيد بميراند، زيرا گرچه ياس از رحمت، گناه بزرگي است، اينقدر گناه در زندگيم كردهام كه تنها راه بخشيده شدن گناهانم را فقط و فقط در شهادت في سبيلالله ميدانم و خود را در نزد خداوند خجل و روسياه ميبينم. پس از همه التماس دعا دارم.
و شما اي پدر و مادر عزيزم سلام عليكم بما صبرتم.
اميدارم كه اگر تاكنون از من راضي نبودهايد اين بار خواهش مرا پذيرفته و از من راضي شويد و از خداوند براي من طلب آمرزش كنيد ( زيرا خيلي گناهكارم) و خداوند دعاي پدر و مادر را در حق فرزند استجابت ميكند. و از شما خواهش ميكنم كه در عقيده خود هيچ تغييري ندهيد، زيرا كه اين كار در نزد خداوند مجازات شديدي دارد.
سلام مرا به خواهران و برادرانم برسانيد و به آنها بگوييد كه ميدان را خالي نكنند.
بار ديگر از شما تقاضاي رضايت ميكنم. از همه دوستان و برادراني كه آنها را آزار دادهام نيز طلب بخشش و گذشت و نيز التماس دعا دارم. اگر بدهي به كسي دارم مادر و پدر عزيزم بپردازند.
اگر طلبي نيز دارم به بدهكاران بخشيدم.. كتابها و بقيه چيزهايم را به برادر عزيزم اميربدهيد.
« الهم احشرنا مع النبيين و الصدقين و الشهداء و الصالحين »
ضمناً دو ماه نماز و پانزده روز روزه بدهكارم .
خداحافظ ـ التماس دعا
هويزه ـ محمدعلي حكيم
نظر شما