شهيد حسين فتاحي در پاييز سال1333 در شهر سبزوار به دنيا آمد. دوران تحصيلش را در زادگاهش گذراند. در دوره دبيرستان با مسائل سياسي آشنا گرديد و در محافل و مجالس مذهبي به ارزشهاي سازنده اسلامي پي برد. در سال1354 به دانشكده علوم دانشگاه فردوسي مشهد راه يافت. انگيزه ورود وي به دانشگاه، دستيابي به يك مركز علمي و فرهنگي با امكاناتي نامحدود بود كه ميتوانست پيام و رسالت خود را ابلاغ و دنبال نمايد و در جهت اهداف مقدس حركت كند. بعد از مدتي رفتار غير مسؤولانه كساني كه تنها عاشق مدرك بودند او را سخت آزرد. وي معتقد بود كه جدايي دين از علم به همان اندازه خطرناك است كه جدايي دين از سياست. با شروع جنبش دانشجويي در آن شركت فعال داشت و تمام هم و غم خود را معطوف به فعاليتهاي انقلابي كرد.
با رشد جريان انقلابي به رهبري امام در تمامي حركات و جريانات سهيم بود و با موج توفنده مردم به ساحل نجات انقلاب اسلامي رسيد. در روزهاي انقلاب سر از پا نميشناخت، تا توان داشت كار ميكرد و ميخواست مؤثر باشد. شكل و نوع عملش مطرح نبود و ميخواست رضايت خدا و امام را جلب نمايد. به مسأله ولايت و اطاعت از ولي امر اهميتي عجيب قائل بود. عشق و محبت حضرت امام در خونش عجين بود و دائماً گوش به فرمان بود تا در اطاعت كوتاهي ننمايد، چون سهل انگاري و مسامحه در اجراي اوامر امام را گناهي بزرگ و نابخشودني ميدانست و به همه توصيه ميكرد:« حال كه اسلام حاكم شد و به لطف خدا سلطه طاغوت و شيطان از بين رفت، نبايد غفلت بكنيم. بايد از جان بكوشيم. وظيفه ماست كه با پشتكار بيشتري در ساختن اين كشور طاغوت زده وارد عمل شويم. اين فرصت را نبايد از دست بدهيم. اين انقلاب بايد در تمامي ابعاد، ارزشهاي خود را نشان دهد و ارزشهاي منحط و خرابيها را زائل نمايد».
او در تبليغ رسالت و ارزشهاي انقلاب اسلامي لحظهاي غفلت نميكرد. ميخواست اذهان مهآلود و انديشههاي كج به خود بيايند و در مسير حق حركت نمايند. در غير اين صورت تندباد و طوفان انقلاب آ نها را همانند بسياري به زبالهدان تاريخ خواهد انداخت. به اين تكيه كلامش ميتوانيم اشاره كنيم كه:« اين انقلاب علاوه بر اسلامي بودن، انقلابي است كه ريشه تاريخي دارد و بعلاوه يك انقلاب فرهنگي نيز هست، در نتيجه تفكرات انحرافي و غير خط امام را از صحنه خارج ميكند».
با فرمان امام مبني بر تشكيل جهاد سازندگي با مشاركت فعالانه و دلسوزانه جوانان مؤمن و پرشور و علاقهمند به اسلام و
انقلاب، شهيد حسين فتاحي كه درد و محروميت روستاييان را از نزديك لمس كرده بود جذب اين نهاد مقدس گرديد و مشتاقانه به خدمت مظلومين جامعه همت گماشت. او جهاد را نهايت آرزوي خدمتگزاري خود ميديد.
حسين در آن روزها خود را فراموش كرد. با آن معصومان و مهربانان، زيستن نو را آغاز نمود. خرداد سال 59 كه چادر اردوي
جهادسازندگي را در « دو چاهي» برافراشتند، دو چاهي (كه محرومترين و در جنوبيترين روستاي سبزوار و در وسط كوير بود) با تلاش و از خود گذشتگي بينظير اين شهيد و افراد ديگر از جمله شهيد محمد فاضل تا حدودي رنگ و روي آباداني را به خود ديد و هنوز هم بعد از سالها مردم روستاي دو چاهي نام و ياد آنان را به نيكي ميبرند.
دعاها و زمزمههاي عطرآگين شبانه شهيدان در سنگرها و محرابهاي ويران شده « سوسنگرد» در زير خمپارههاي مزدوران بعثي همچنان در بهشت خوزستان طنين انداز است و جاويدان، او كه هميشه به دنبال معشوق ميگشت تنها آرزويش رستن و پركشيدن با هدف از اين جهان خاكي بود و ميخواست عملي انجام دهد كه رضايت خدا را برآورد.
روز شانزدهم ديماه 1359 در سن 26 سالگي در كربلاي هويزه، نور خدايي« الله ولي الذين آمنوا يخرجونهم من الظلمات الي النور» به قلبش تابيد.
مروري برزندگي برخي شهداي هويزه
انقلاب تفكرات انحرافي و غير خط امام را از صحنه خارج ميكند
گروه دفاع مقدس خبرگزاري مهر: شهيد حسين فتاحي از ياران شهيد بزرگوار حسن علم الهدي بود كه در تاريخ 16 دي ماه پس از مقاومت فراوان در هويزه در سن 19 سالگي به فيض عظيم شهادت نائل آمد.
کد خبر 46557
نظر شما