به گزارش خبرنگار مهر، احمد پاکتچی، رئیس پژوهشکده دانشنامه نگاری و عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع) که در اختتامیه مدرسه تخصصی حدیث با عنوان «از سنت واقعیه تا سنت محکیه» سخن میگفت به بیان نظرات خود درباره امکان و وقوع نگارش سنت نبوی در قرن اول پرداخت.
خلاصه مهمترین فرازهای سخنان پاکتچی بدین شرح است:
من مساله منع کتابت حدیث را باور نمیکنم چون مساله اصلی این است که برای نوشتن حدیث در قرن اول انگیزهای وجود نداشته تا در نتیجه کسی از نوشتن منع شود. دلایلی هم برای این ادعا دارم.
دلیل اول:
یک سری موانع ملموس در راه نگارش وجود داشته است و آن اینکه امکانات مناسب نوشتن نبوده و در کنار آن نواقص و مشکلات جدی خط عربی هم به این مشکل دامن میزد. خط عربی اصلاً قابل اعتماد نبوده و به شدت قابلیت تحریف داشته است. اساساً خط عربی طوری بود که بیشتر از آنکه به یادآوری حدیث کمک کند به ساخت احادیث جعلی کمک میکرد. این مشکل درباره نگارش قرآن کریم وجود نداشته چون حفاظ قرآن زیاد بودند و مصحف ها فقط به کمک حافظه میآمدند اما درباره نگارش حدیث آن هم در قرن اول این مشکل وجود داشته، لذا یکی از قدیمی ترین معضلات در حوزه حدیث پدیده صحفیون و تصحیف است. صحفیون افرادی بودند که وقتی به یک حدیث مکتوب مراجعه میکردند آن را غلط میخواندند چون از روی نوشته ای میخواندند که خطش مشکلات جدی داشته. با توجه به این دو مشکل میتوان گفت ضرر نوشتههای حدیثی از نفعش بیشتر بوده.
دلیل دوم:
نوشتن کتاب یک فن است که نیاز به تمدن و سابقه دارد. باید فنون آن را دانست. یک کتاب باید ویژگیهای خاص خود را داشته باشد اما در جامعه عربی قرن اول کسی اینها را نمیدانست، لذا اصلاً کسی انگیزهای برای نوشتن کتاب نداشته. این انگیزهها و تمایلاتی هم که برای نگارش و تدوین سنت نبوی در تاریخ بیان شده برای قرن اول نیست بلکه برای قرنهای بعدی است که اختلافات مذهبی و مکاتب فکری متعددی به وجود آمده بود.
ممکن است کسی اشکال کند و بگوید آیات زیادی در قرآن کریم وجود دارد که دلالت بر نوشتن دارد. از جمله «ما تخطه بیمینک» «ن و القلم و ما یسطرون» «تجعلونها قراطیس» و در کنار اینها روایاتی هم داریم از جمله حدیث دوات.
در پاسخ باید گفت: آیات کتابت در قرآن دو گونه هستند. بعضی به طور مطلق از کتابت سخن گفتهاند اما از نوع مکتوبات چیزی نگفته اند و برخی هم نوع مکتوبات را مشخص میکنند که بر اساس آیات قرآن و شواهد باستانی همه این مکتوبات از نوع تجاری و از قبیل عهدنامهها و اسناد تجاری هستند. مقدار کمی هم تعویذات و طلسمها هستند اما هیچیک از اینها از جنس یک کتاب به معنای یک محصول فرهنگی نیست. البته کتاب نوشتن درسایر فرهنگهای مجاور وجود داشته اما اصلاً در فرهنگ عربی مرسوم نبوده.
ممکن است کسی هم شواهدی برای نگارش بیاورد از جمله اصول اربعمائه و یا به ترقی فرهنگ عربی استناد کند اما باید دقت کرد که درست است. ما این مسائل از جمله نگارش اصول اربعمائه و یا تبادل فرهنگی ملت عرب با سیار ملتها را در تاریخ داریم اما هیچیک از اینها مربوط به قرن اول نیست.
دلیل سوم:
مشکل دیگری که وجود دارد (که در نشست قبلی هم آن را بیان کردم) این است که ما در قرون اول تا سوم تعریف واضح و روشنی از سنت نداریم. در حال حاضر این مفهوم برای ما روشن است اما آن موقع واقعاً روشن نبوده. سوالی که مطرح میشود این است که کسانی که در آن موقع زندگی میکردند چه تعریفی از سنت داشتند؟ واقعیت این است که آنان، تعریف و درکی را که ما از سنت داریم نداشتند لذا اهتمامی هم به نگارش و تدوین آن نداشتند. در کنار این یک نکته جدی دیگر هم وجود دارد و آن اینکه ما الان در عصر خود نوشتن را یک امر مطلوب میدانیم و از آن استقبال میکنیم. سپس همین پیشفرض ذهنی خود را به عصر نزول تعمیم میدهیم و این سوال را مطرح میکنیم که مگر میشود پیامبر به این امر مطلوب سفارش نکرده و یا آن را از اصحاب خود مطالبه نکرده باشند؟ در حالی که ما باید فضای جامعه عرب را بر اساس واقعیات تاریخی تحلیل کنیم نه بر اساس پیشفرضهای ذهنی.
نظر شما