به گزارش خبرنگارمهر، متن زیر یادداشتی از علی مته، سردبیر سایت اسلامیک با موضوع « نقدی بر رواج اصطلاح اسلام سیاسی در آلمان» است که در ادامه می آید؛
مدتهاست که اصطلاح اسلام سیاسی مانند بنیادگرایی، سلفیگری، اسلامگرایی، افراطگرایی و جهادگرایی به آرامی وارد صفحات روزنامهها و کتابهای منتقد اسلام در آلمان شده است. این واژهها در حالی وارد گفتمان سیاسی میشوند که درباره آنها، بحثهای علمی وجود ندارند.این مسئله پس از خواندن کتاب اسلام سیاسی به آلمان تعلق ندارد اثر دو سیاستمدار اتحادیه دمکرات مسیحی و سوسیال مسیحی آلمان بیشتر توجه انسان را به خود جلب میکند.. همانطور که میبینید، گردآورندگان این کتاب، از اعضای احزاب مسیحی آلمان هستند و نام دین مسیحیت در عنوان احزاب آنها گنجانده شده است. با این وجود آنها از اسلام سیاسی نوشتهاند. البته کتاب “اسلام سیاسی به آلمان تعلق ندارد” میتواند اطلاعات خوبی درباره اسلام در اختیار مخاطبان قرار دهد. خوانندگان این کتاب خیلی سریع متوجه منطق نویسندگان آن میشوند. ما با خواندن این کتاب متوجه میشویم که اسلام و مسلمانان در جامعه آلمان به عنوان یک مشکل دیده میشوند. منتقدان اسلام، شهروندان را به خودی و غیرخودی تقسیم میکنند. سپس سیاستمداران و کارشناسان آلمانی در برابر مسلمانان، سیاست محرومیت و ممنوعیت را در پیش میگیرند. در واقع این سیاست بر پایه فرضیههای بیاساس شکل میگیرد و حتی منجر به ادعاهای حقوقی غیرمنتظره و ملاحظات سیاسی بحثبرانگیز میشود.
اسلام و مسلمانان به عنوان یک مشکل دیده میشوند
هر چند کتاب به موضوعات مختلفی پرداخته است اما تقریبا تمام فرضیهها و نظراتی که در کتاب آمده، علیه اسلام است. شما هیچ نکته مثبتی در این کتاب درباره اسلام و مسلمانان پیدا نمیکنید. این مسئله در نخستین مقاله با عنوان “آیا اسلام موجود به آلمان تعلق دارد؟” از رود کوپمانس، اسلامشناس آلمانی به خوبی مشخص شده است. او در این مقاله تنها مشکلات انجمنهای اسلامی آلمان را عنوان کرده است، همانطور که نتوانسته نکته مثبتی در جهان اسلام ببیند. در صفحه ۲۳ کتاب، از قول او نوشته شده است:«تنها اصلاحات اساسی میتواند وضعیت را بهبود بخشد، به طوری که هیچکس تحت تاثیر اسلام موجود در آلمان رنج نکشد.» در این کتاب همچنین میتوانیم نظر، بسام طیبی، کارشناس علوم سیاسی و منتقد اسلام را ببنیم که مدتها پیش مفهوم بحثبرانگیز "اسلام اروپایی" را مطرح کرد. به گفته او، هر نوع اسلام سیاسی مانع ادغام در اروپا میشود و تنها در صورتی میتوان از یکپارچگی صحبت کرد که اسلام سکولار داشته باشیم. در بخش دیگری، دکتر مروان ابوتام، اسلامشناس و کارشناس دفتر پلیس جنایی ایالت راینلاند- فالتس گفته است که مسلمانان باید برای داشتن جوامع آزاد تلاش کنند و سپس دوتسن آکن، نویسنده و مستندساز آلمانی مدعی شده است که جوامع اسلامی در آلمان به فضایی برای پرورش اعضای داعش تبدیل شدهاند. بر اساس آنچه در صفحه ۱۷۳ کتاب آمده، او معتقد است:«ما آینده آلمان را به دست جوامع اسلامی میسپاریم که در آنها، جوانان برای کمک به داعش رادیکالیزه میشوند.» اینها در حالی مطرح شدهاند که پیوند دائمی همه مسلمانان با گروههای افراطی مانند داعش، غیرقابل تحمل است. اکثر خوانندگان چنین کتابهایی درک نمیکنند که منظور نویسندگان و نظریهپردازان این کتابها، همه مسلمانان نیستند. برعکس این پیام به جامعه مخابره میشود که مشکل اسلام و مسلمانان هستند.
خودیها و غیرخودیها
در اکثر مقالات مختلفی که درباره قوانین، ارزشها و هنجارهای آلمان نوشته شده، آمده است:« مهاجران و مسلمانان اگر میخواهند که عضوی از ما(جامعه آلمان) باشند و در کنار ما زندگی کنند، باید خودشان را با ارزشها و قوانین آلمان تطبیق دهند.» در این مقالات عموما، مهاجران و مسلمانان به عنوان افرادی در نظر گرفته میشوند که قوانین و ارزشهای جامعه را رعایت نمیکنند و حتی به عنوان بخشی از جامعه آلمان نیز در نظر گرفته نمیشوند. در صفحه ۲۲۹ کتاب از قول لینهمان، کارشناس الهیات پروتستان آمده است:«مسلمانان، حتی اگر دههها در آلمان زندگی کنند، شهروندانی از فرهنگها و ادیان مختلف هستند. آنها در آلمان غربیهاند، زیرا فرهنگشان با ما تفاوت زیادی دارد.» چنین اندیشهای از لینهمان و سایر نویسندگان رادیکال که نگاهی سیاه و سفید به مسائل دارند و جامعه را به خودی و غیرخودی تقسیم میکنند، قابل اعتماد نیست. برای لینهمان و بسیاری از نویسندگان دیگر، مهاجرت یک تهدید بالقوه است. در بخشی از کتاب، از قول او نوشته شده است:«
تفاوتهای فرهنگی میان مهاجران میتواند منجر به درگیری و مشکلات برای جامعه و از بین رفتن آزادیهای موجود در قانون اساسی شود.» آیا لینهمان واقعا معتقد است که مسلمانان و پناهندگان تهدید جدی برای قانون اساسی آلمان هستند؟ یا او باید بیشتر نگران احزاب افراطی در پارلمان باشد که فرصت و امکان محدود کردن و یا حتی لغو آزادیهای موجود در قانون اساسی را دارند؟
محرومیت و ممنوعیت
از سوی دیگر، اکثر نویسندگان کتاب طرفدار محرومیت و ممنوعیت برای مسلمانان هستند. وینفرد باوسبک از اتحادیه سوسیال مسیحی خواهان ممنوعیت چند همسری، ازدواج کودکان و همچنین حجاب کامل است. علاوه بر این، او معتقد است که قاضیان مسلمان نباید در محیط کاری خود، روسری و نمادهای مذهبی داشته باشند. این خواستهها جدید نیستند، اما تجربه نشان داده است که این ممنوعیتها نمیتوانند مشکلات واقعی جامعه آلمان را حل کنند. در بسیاری از دادگاههای اروپا مسلمانان با حجاب حضور دارند و مشکلی هم ایجاد نشده است. در عین حال اگر قرار باشد به همه کشورهایی که در آن ازدواج کودکان انجام میشود، انتقاد کنیم، میتوانیم سیاستمداران کشور آمریکا را نیز زیر سوال ببرم. براساس آمارهای منتشر شده در این کشور، در سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰، نزدیک به ۲۴۸ هزار کودک ازدواج کرده بودند.
علاوه بر این، لینهمان در این کتاب تصویری تحریف شده از زنان محجبه ساخته و خواهان ممنوعیت حجاب برای دختران در مدارس ابتدایی آلمان شده است. اما او نیز مانند باوسبک، هیچ آمار و استدلال درستی برای گفتههای خود ندارد. این مسئله درباره تقاضای ممنوعیت روزهداری دانشآموزان مدارس ابتدایی نیز صادق است. این در حالی است که این گروه سنی وظیفه مذهبی برای روزه گرفتن ندارند، در عین حال اینکه کودکی به روزهداری علاقه نشان دهد، امری طبیعی است. با این وجود، لینهمان از روزهداری به عنوان مشکل دانشآموزان ابتدایی نام برده و مدعی شده است که روزداری بر یادگیری دانشآموزان تاثیر منفی دارد.
ادعاهای حقوقی بحثبرانگیز
در مجموع، این فرضیههای بیاساس منجر به ادعاهای حقوقی عجیب و بحثبرانگیز میشود. به طور مثال در کتاب “اسلام سیاسی به آلمان تعلق ندارد”، نکلا کلک، فمنیست و محقق حوزه اجتماعی مدعی شده است که استفاده از صلیب و کیپا در دادگاهها را نباید با روسری مقایسه کرد. از نگاه او صلیب نشانهای از اعتقاد به خداست، در حالیکه حجاب برای محافظت مقابل مردان جامعه استفاده میشود. او خواهان ممنوعیت حجاب در مدارس است، در حالیکه تعریف درستی از منطق حجاب ندارد. ساشا آدمک، نویسنده و روزنامهنگار نیز در یکی از بخشهای کتاب خواستار ممنوعیت کمکهای خارجی به مساجد شده است. این در حالی است که برخی از انجمنهای مذهبی در آلمان، مخارج خود را از مالیات مخفی بهدست میآورند که جایی ثبت نمیشود، بنابراین چنین ممنوعیتی نمیتواند مانعی برای مقابله با تروریسم باشد.
اصطلاح «اسلام سیاسی» در حال حاضر بسیار فراگیر شده است. این اصطلاح در شرایط کنونی نه تنها درباره گروههای رادیکال و اسلامگرایان، بلکه برای بسیاری از انجمنهای اسلامی نیز، استفاده میشود. در واقع این نگرانی برای همه مسلمانان وجود دارد که این اصطلاح به شکلی فراگیر برای همه فعالیتها و مشارکتهای سیاسی مسلمانان به کار رود و در نهایت مانعی برای فعالیت آنها در جامعه باشد. در این شرایط حتی اگر فردی در انتخابات شرکت نکند، برخی میتوانند او را متهم کنند که نظم سیاسی کشور را بهم ریخته است. رهایی از چنین شرایطی آسان نیست.
نظر شما