با رشد اتحاد ملی در جامعه، انتظار است، نمادها و شاخصهائی از آن در جامعه خودنمائی کند. بیان این نمادها و شاخصها، این اثر را دارد که موضوع از بیان کلی خارج و در قالب مفاهیم مشخصتری بازشناسی میگردد و در ریشهیابی عوامل موثر در رشد اتحاد ملی، تبیینی دقیقتر ارائه میشود، از جمله این نمادها و شاخصها، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
ـ کاهش تضادها و منازعات سیاسی بین گروههای مختلف سیاسی برای دستیابی به قدرت
ـ کاهش درگیریهای مالی و حقوقی در دستیابی به منافع اقتصادی بین افراد مختلف جامعه
ـ رشد همکاری بین ملت و دولت و افزایش شاخص قانونگرائی و گسترش مشارکتهای مردمی در همه عرصههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی
ـ رد و بدلشدن مباحث علمی بین گروههای فکری به جای تمسخر، تکفیر، و حق مطلق دانستن نظرات خود
ـ رشد مبادلات فکری، علمی و اجتماعی بین معتقدین به مذاهب مختلف
ـ حضور سازنده نیروهای انسانی فعال و موثر در تحولات جامعه، در همه عرصههای اجتماعی و همه نقاط جغرافیائی، صرفنظر از وابستگی افراد به جغرافیا یا قومیتهای خاص یا جریانهای سیاسی داخلی نظام
ـ پذیرش و افزایش احترام متقابل در روابط بین اقشار، نسلها، اصناف، زن و مرد، گرایشات سیاسی، معتقدین بین مذاهب مختلف
ـ و در یک جمعبندی کلی،
«افزایش بهرهوری و اصلاح جهت همه فعالیتهای مختلف فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، قضائی، ... آحاد جامعه، حول پیشرفت و توسعه مادی و معنوی کشور»
از طرف دیگر اتحاد ملی، موضوعی است که همواره برای یک ملت لازم و ارزشمند است، اما در سیر تحولات تاریخی یک ملت، اهمیت و ارزش آن متفاوت میشود. در طول تاریخ ایران، لحظاتی حساس را میتوان شناسائی کرد که اهمیت و حساسیت اتحاد ملی، در نقطههای اوج بوده است، بدون شک شرایط امروز ایران نیز، یکی از این نقاط حساس تاریخ است، اهم دلایل این حساسیت عبارت است از:
الف: تولد انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی همراه با تحقیر استکبار جهانی و افشاءکننده نظامهای نوین استعمار کشورهای فقیر از سوی کشورهای توسعه یافته بوده و این خصوصیت همچنان ادامه پیدا کرده است.
ب: آمادهشدن ایران اسلامی برای ورود به دوران جهش در پیشرفت و سازندگی
ج: فراهمشدن شرایط برای تبدیل شدن ایران به یک قدرت منطقهای، آنهم در منطقهای که بیش از 60 درصد انرژی فسیلی جهان وجود دارد.
د: محورشدن اندیشه دینی حاکم بر ایران به عنوان الگوئی برای تودههای مسلمان در کشورهای اسلامی، علیرغم تمامی تلاشهای دشمن برای انزوای انقلاب اسلامی
هـ : فراهم شدن شرایط برای اثبات کارآئی الگوی جدیدی از حکومت دینی در تاریخ معاصر جهان
در کنار این عوامل مثبت و شوقانگیز، پدیدههای دیگری نیز وجود دارد که توجه به آن، ضرورت و اهمیت توجه عمیق و همهجانبه به حفظ و تعمیق اتحاد ملی را در این مقطع زمانی دوچندان مینماید. اهم این عوامل عبارتند از:
1. آثار طبیعی و مخرب تمدن غرب که از رهگذر الگوگیریهای گذشته و حال در سازماندهی امور جامعه بوجود آمده و موجب کاهش کمیت و کیفیت ارتباطات مثبت و سازنده اتحاد ملی، در بین افراد جامعه شده است، که ازجمله آنها، توسعه روحیه منفعتطلبی و سودپرستی، کاهش روحیه معنویتگرائی در بخشهائی از نیروهای تحصیلکرده و موثر جامعه بوده است.
2. رشد تخصصگرائی که لازمه توسعه است، اما اگربه موازات آن، تمهیداتی اندیشه نشود، تعصبات صنفی را دامن میزند و ارتباطات درونی جامعه را تضعیف مینماید.
3. افزایش فاصله شیوه و سبک زندگی بین اقشار غنی و فقیر جامعه که حاصل رشد فنآوریهای نوین و تحولات مربوط به مدرنیته میباشد.
4. افزایش دامنه درک و جهانبینی افراد جامعه بین نخبگان و توده مردم، متاثر از تخصصیشدن علوم و تقسیم کار بین افراد جامعه
5. افزایش دامنه برداشتها و تفاوت نگرشها، بین نسلهای مختلف جامعه، بدلیل توسعه اطلاعات و ابزارهای اطلاعرسانی
6. دورشدن از نگرشهای عمیق اسلامی و در نتیجه رشد جریانهای فمینیستی و تضادهای جنسیتی
7. وجود گسلهای غیرفعال اتحادشکن از گذشته دور با زیرساختی از تعصبات افراطی بین مذاهب مختلف، قومیتهای متفاوت ایرانی و اختلافات محلی
حال که با تشخیص رهبر معظم انقلاب، این ضرورت و حساسیت مورد توجه قرار گرفته و سال 1386 سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی اعلام شده است، چه باید کرد؟
پاسخ به این سئوال، مستلزم توجه به چند محور اصلی است
1. اینکه ماهیت و فلسفه اصلی انتخاب عنوانی خاص برای هر سال، با هدف ایجاد و تقویت فرهنگی زنده و پویا پیرامون آن موضوع صورت میگیرد، منظور از ایجاد و تقویت فرهنگی زنده و پویا، جلب توجه همه عناصر موثر در آن موضوع برای بازسازی و بازآرائی شناختها، اعتقادات، باورها، ارزشها و رفتارهای مرتبط با آن موضوع است و لذا گام اول، توجه به زیربناهای نظری و اعتقادی موضوع اتحاد ملی، آنهم متناسب با شرایط جدیدی است که جامعه به آن وارد میشود.
2. توجه شود که در حال حاضر، هم از جهت ایجاد آرامش و بسیج عمومی نیروهای داخلی برای توسعه کشور، نیازمند اتحاد ملی هستیم، هم از جهت مقابله همهجانبه با ترفندهای دشمنان خارجی نیازمند این وحدت میباشیم، اینکه چرا مخالفان ایران اسلامی تلاش میکنند، با بهرهبرداری از تحولات داخلی جامعه، اتحاد ما را کاهش دهند، یک امر طبیعی است، بهرحال به میزانی که آنها بتوانند موفقیتهای ایران اسلامی را کُند نمایند و در روند آن اختلال ایجاد نمایند، فرایند تاریخی بردن منافع از این منطقه ادامه مییابد و لذا وقتی میتوانند با شناخت و مطالعه زمینههای منفی فرهنگی یک جامعه، با بهرهگیری از دستگاههای ارتباطی جدید، با حداقل هزینه برای نیروی مقابل خود مشکلآفرینی کنند، انتخاب این رویکرد، امری طبیعی است همانطور که در طول تاریخ اتفاق افتاده، با این تفاوت که رشد ماهواره و اینترنت به آنها اجازه داده است که به جای ارتباط با نخبگان سیاسی و احزاب مخالف نظامها و سران قبایل، حالا با متن مردم تماس برقرار کنند و به میزان متفاوتی با بهرهبرداری از زمینههای منفی فرهنگی در بخشی از اقشار جامعه که تحت تأثیر ارتباطات جهانی هستند برای پیشرفت یک کشور مانعتراشی نمایند.
3. گرچه در نگاه اول، بنظر میرسد در طرح این موضوع، روی سخن بیشتر با عناصر سیاسی و نخبگان فعال اجتماعی است، اما با توجه به تنوع عوامل اتحادشکن در محیط اجتماعی امروز جامعه، باید بپذیریم همه اقشار و آحاد جامعه در ایجاد و تقویت یا تضعیف اتحاد ملی نقش دارند، اما بدیهی است که هرچه دایره نفوذ و تاثیر فرد در جامعه بیشتر باشد این نقش برجستهتر است.
4. یکی دیگر از محورهای بحث، شناخت تصمیمات وحدتشکنی است که در عرف جامعه عادی شده است و باید با آن مقابله فرهنگی شود و لذا شناسائی همه تصمیمات سلبی و ایجابی در همه عرصههای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، قضائی، مدیریتی از ضرورتهای این تحول فرهنگی است. برای مثال، باید به مدیر یک کارخانه صنعتی هم یادآور شد، که دعوت بکار یک کارگر ساده براساس تعلق یا عدم تعلق به یک قومیت خاص، یک تصمیم وحدتشکن است، همانطور که باید به یک روزنامهنگار یادآور شد که وقتی نقد کارکرد یک مدیر یا سازمان را انجام میدهد اگر معیار ارزیابی، قراردادن تعلق و عدم تعلق به یک جریان سیاسی، باشد این نقد و ارزیابی، تخریبی در وحدت جامعه محسوب میگردد و اینها مصداقهائی از عرفیات غلط در این عرصه است.
5. کلام آخر اینکه، جریانهای وحدتشکنی در فضای دینی و سیاسی جامعه جاری است که بدلیل قداست پیدا کردن با معیارهای دینی یا با عرفیات رایج عالم سیاست، کمتر افراد جرأت و جسارت پرداختن به آن را دارند و شاید پیچیدگی بحث هم ایجاب میکند که مسئله از ابعاد مختلف، در جمعهای فکری مورد بحث قرار گیرد و تبدیل به جریانهای فکری تازهای شود. مثالهایی از این دست میتواند تنها باز کننده موضوع بحث باشد تا توجه نخبگان جامعه را بهخود جلب نماید.
مثال اول: امر به معروف و نهی از منکر، یکی از ضروریات و از فروع قطعی دین مبین اسلام است، اما قبل از آن که نهاد فکری و نظری حوزههای علمیه متناسب با شرایط حاکمیت حکومت دینی و مقتضیات زمان، این مسئله را بازآفرینی و چارچوب دهند، متأثر از شور و هیجان حاصل از انقلاب، افشاگری و بازخوانی یک فساد و تبدیل آن به تیتر بزرگ اصلیترین روزنامههای کشور و تکرار آن در رسانه ملی، سند جرأت و شهامت و نماد تدین و انقلابی بودن شد و هیچگاه آثار مخرب و وحدت شکن این کارکردها در کنار آثار مثبت و سازنده آن، یکجا مورد توجه و عنایت قرار نگرفت تا مشخص شود وقتی چند مورد سوءاستفادههای میلیاردی را بطور مکرر در رسانههای جمعی تکرار میکنیم، آیا رشوههای خرد اما گسترده در ذهن هزاران فرد خاطی، عادیسازی نمیشود و به یک فرهنگ گسترده تبدیل نمیگردد، آیا این نوع اقدامات با نگرش ناب اسلامی که از دل قرآن و احادیث استخراج میگردد همخوانی دارد، در اینگونه مسائل انتظار از عالمان دینی و حوزههای علمیه است که در این سال برچنین موضوعاتی اندیشه و اعلامنظر نمایند تا حتی اگر به همین وضع موجود رسیدیم، مطمئن باشیم، علیرغم نگرانی حاصل از آثار مخرب آن، در مجموع آثار سازنده آن بیشتر است.
مثال دوم: چه بخواهیم یا نخواهیم، در بعد از پیروزی انقلاب، بصورت آگاهانه و ناآگاهانه در سازماندهی نظام جمهوری اسلامی، تحت تأثیر سازماندهی سیاسی حاکم بر دموکراسی غرب قرار گرفتهایم و ملزومات آنرا از جمله مدلهای انتخاباتی، رسانههای جمعی و نهادهای سیاسی و مدنی را از آنها الگوبرداری کردهایم، بدون آنکه فرهیختگان جامعه بر کارکردهای مثبت و منفی آنها ارزیابی داشته باشند و با نگاهی بیطرفانه و مبتنی بر اصول اسلامی، کارکرد این ابزارها را تائید نمایند.
لازم است تاکید گردد، در اینکه، مردمسالاری جزئی از تفکر دینی ماست، شکی نیست و باید بتوانیم بهترین راهکارها را برای تحقق آن جستجو و معرفی نمائیم، اما آیا مصلحت است برای ایجاد شور انتخاباتی به چند نفر کاندید ریاست جمهوری اجازه دهیم با حضور در رسانههای فراگیر و حضور در جمعیتهای گسترده، بصورت تکراری، معایب اجتنابناپذیر فعالیتهای اجرایی را به بهانه جمعآوری رأی، بزرگنمائی و بارها مطرح کنند، در حالیکه بسیاری از اتهاماتی که این کاندیداها به هم میزنند، اثبات نشده و تازه در صورت اثبات، ابعاد کمی آن روشن نیست و در صورت روشن بودن، نمیتوان تنها عامل ایجاد آن را رقیب مقابل دانست و از همه اینها گذشته، آیا مصلحت ملتی با شرایط ایران در این هست که مفاسد جزئی درون خانواده خود را در سطح جهان فریاد کند؟ و آیا همه اینها با مبانی فکری و اصولی اسلام همخوانی دارد؟ آیا به صِرف اینکه مردمسالاری جزیی از مبانی نظری اسلام است، باید روشهای مخرب غربی را که شاید برای محیط آنها مناسب باشد به جامعه ایران منتقل نمود؟
اینگونه مباحث تنها گوشهای از موضوعاتی است که انتظار میرود در سالی که اتحاد ملی مطرح شده در محافل فکری و نظری جامعه مورد بحث و تبادل نظر قرار گیرد.
بدینترتیب روشن میگردد که در کنار همة تلاشهائی که در برنامههای مختلف رسانههای جمعی از جمله صداوسیما صورت میگیرد، تا حساسیت همه گروهها و اقشار و آحاد جامعه در این امر شفاف شود، لازم است نهادهای حوزوی و دانشگاهی و سایر دستگاههای پژوهشی متناسب با مسئولیت و تخصص خود، روی زیربناهای فکری و نظری این مسئله تلاش نمایند و بیش از همهجا، شورای انقلاب فرهنگی و شوراها و کمیتههای وابسته به آن، برای ایجاد جهشی در اصلاح زیرساختهای فرهنگ این موضوع به حرکت درآیند تا اقداماتی که در طول سال جاری انجام میشود بتواند زیرساختهای ساختاری و فکری را برای سلامت جامعه در بحرانهای آتی فراهم سازد. انشاءا...
خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و هنر - دکتر حسن بنیانیان رئیس حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی طی مقاله ای بمناسبت سال «اتحاد ملی و انسجام اسلامی» به بررسی راهکارهای فرهنگی تحقق اتحاد ملی و همچنین موانع آن پرداخته است که متن کامل آن در پی می آید.
کد خبر 468709
نظر شما